ضرورت توازن در زنجیره فولاد

یکی از دلایل کمبود گندله به این موضوع بازمی‌گردد که بخشی از مواد اولیه و سنگ‌آهن به صورت خام صادر می‌شود، از این‌رو با صادرات مواد اولیه فولاد با کمبود گندله روبه‌رو شده‌ایم. بنابراین باید شرایطی ایجاد شود تا با برقراری رابطه‌ای برد-برد هم نیاز داخل تامین شود و هم این شرکت‌ها بتوانند صادرات خود را انجام دهند. در این صورت تامین مواد اولیه برای ما به راحتی و با کیفیت بهتری صورت می‌گیرد و طبیعتاً شرایط برای ما نیز بهتر خواهد شد. بنابراین می‌توان به بحث تامین مواد اولیه به عنوان مشکل اصلی صنایع فولادی اشاره کرد.

تسهیلات و مشوق‌های صادراتی

موضوع بعدی که می‌توان به آن اشاره کرد بحث تسهیلات است. اگر تسهیلاتی فراهم شود تا بدین وسیله ما بتوانیم بهتر و موثرتر از منابع مالی کشور استفاده کنیم، علاوه بر اینکه این موضوع به افزایش اشتغال کشور می‌انجامد، بلکه به توسعه صنعت فولاد نیز کمک شایانی خواهد کرد.

 همچنین بحث مشوق‌های صادراتی نیز می‌تواند کمک زیادی به بهبود صنعت فولاد کند. مشوق‌های صادراتی به ما کمک خواهد کرد تا بتوانیم به صورت موثرتر به بحث صادرات و اقتصاد مقاوتی ورود پیدا کنیم. یک مورد مهم دیگر که در صادرات اهمیت دارد، قوانین است. انتظار می‌رود که دولت نسبت به ایجاد و وضع قوانین به گونه‌ای اقدام کند که صادرات را تسهیل کند و حتی صادرات مشمول تخفیفاتی شود. این مشوق‌های صادراتی سبب خواهد شد انگیزه برای صادرات افزایش یابد و صادرات اولویت شرکت‌ها قرار بگیرد.

فراهم کردن زیرساخت‌ها

بحث بعدی، بحث زیرساخت‌ها مانند ریل، راه‌آهن، راه‌های دریایی، اسکله‌ها، راه‌های جاده‌ای و... است. زیرساخت مشکل اکثر واحدهای صنعتی کل کشور است و محدود به هرمزگان نمی‌شود. برای نمونه در برخی واحدهای بزرگ با اینکه ظرفیت در حال افزایش است اما مشکلات برق، راه‌آهن، جاده و… همچنان دیده می‌شود. البته در هرمزگان مثلاً مشکل اسکله وجود دارد. هرمزگان مزیت‌هایی دارد که سایر واحدها ندارند و چنانچه مشکل اسکله رفع شود صادرات راحت‌تر انجام می‌شود.

 اگر دولت کمک کند تا در خصوص این موارد کمی سرمایه‌گذاری انجام بگیرد، تا حد زیادی به صنعت فولاد نیز کمک کرده است، چراکه در این صورت لازم نیست صنعت فولاد در بحث زیرساخت‌ها سرمایه‌گذاری کند و شرکت‌های فولادساز با راحتی بیشتری می‌توانند کار کنند و از طرفی این موضوع به ایجاد اشتغال از سوی دولت نیز کمک می‌کند. بنابراین اگر یکسری شفافیت در بحث حمایت‌پذیری و قوانین و مقررات دولتی ایجاد شود و ارتباطات سازمانی و جابه‌جایی تسهیل پیدا کند شرایط بسیار بهتر خواهد شد. برای مثال در مورد فولاد هرمزگان بحث عوارض بندری حائز اهمیت است، چراکه اخیراً این عوارض بیش از سه برابر افزایش پیدا کرده و ما به دنبال این هستیم که این عوارض کاهش پیدا کند و در این صورت کمک بزرگی به صنعت فولاد می‌شود و سبب می‌شود که کار صنعت فولاد بهتر انجام شود.

تعرفه معقول بر واردات

بحث تعرفه بر واردات نیز در این میان حائز اهمیت است. از نظر بنده باید تعرفه معقولی بر واردات وجود داشته باشد تا به این ترتیب از صنعت داخل حمایت شود. منظور از تعرفه معقول این نیست که واردات انجام نشود، بلکه واردات باید به میزان نیاز کشور انجام شود تا صنایع داخلی کشور بتوانند به کار خود ادامه دهند. درست است در جایی که خودمان می‌توانیم نیازهایمان را تامین کنیم بحث واردات موضوعیت ندارد، برای مثال در صنعت ما که کار اصلی تولید تختال است و در این کار بسیار موفق هستیم، صادرات هم به خوبی انجام می‌شود و مشکل خاصی وجود ندارد، اما به هر حال با توجه به اینکه ممکن است دامپینگ کشورهای خارجی اتفاق بیفتد ما موظف هستیم از این موضوع جلوگیری کنیم.

این روزها شاهد این هستیم که بسیاری از کشورهای اروپایی برای محصولات خود تعرفه تعیین کرده‌اند. این کشورها تنها برای حمایت از صنعت داخلی خود این کار را می‌کنند. بنابراین اگر ما نیز بخواهیم شرکت‌های داخلی‌مان با مشکل مواجه نشوند باید برای وارداتمان تعرفه‌ای معقول تعیین کنیم. البته باز هم به این موضوع تاکید می‌کنم که این تعرفه باید معقول باشد تا بتواند از صنعت داخل حمایت کند.

استفاده از تکنولوژی‌های روز دنیا

بحث استفاده و ارتباط مداوم با تکنولوژی‌های روز دنیا نیز کمک زیادی به شرکت‌های صنعتی و فولادی خواهد کرد. اگر این شرکت‌ها بتوانند تکنولوژی‌های روز دنیا را خوب به‌کار بگیرند، راندمان کارشان بالاتر خواهد رفت و این موضوع تاثیر بسزایی در قیمت تمام‌شده محصولا‌ت‌شان خواهد گذاشت.

بحث یارانه‌ها نیز در این میان مطرح است. زمانی بحث یارانه‌ها پیش آمد و قرار بر این شد که بخشی از این یارانه‌ها به صنایع اختصاص پیدا کند، اما این امر هیچ‌گاه محقق نشد. در حالی که یارانه انرژی باید بر اساس الگوی اولیه‌ای که طراحی‌شده محقق شود.

بحث ادغام واحدهای کوچک‌تر نیز مطرح است. واحدهای کوچک‌تر باید بتوانند روی پای خود بایستند تا بتوانند جذب سرمایه کنند، زیرا مشکلات آنها در مقابل حوادث نیز بالاتر است. البته مقاومت‌هایی در مورد بحث ادغام واحدهای کوچک‌تر نیز وجود دارد. اما اگر ما به این موضوع به عنوان منافع ملی نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که تصدی‌گری باید از سوی دولت باشد. به هر حال در این مورد هر کسی به فکر منافع خودش است اما اگر به عنوان منافع ملی به این قضیه نگاه کنیم و این ادغام‌ها در راستایی باشد که رابطه‌ای برد-برد برای همه ایجاد شود اتفاق مثبتی رخ خواهد داد. یعنی شرکتی که با شرکت دیگر ادغام می‌شود احساس آسیب‌پذیری در این قضیه نکند و این احساس را داشته باشد که به مرحله‌ای بهتر از قبل رسیده است. به هر حال در این مورد دولت و ایمیدرو باید بیشتر از همه ورود پیدا کنند تا به این ترتیب کمکی به بقای واحدهای کوچک‌تر شود.

اهمیت ایجاد زنجیره فولاد

یکی از مشکلات صنعت فولاد، نقص در زنجیره فولاد است، مساله اصلی این موضوع است که ما باید بتوانیم در زنجیره فولاد توازن ایجاد کنیم، چراکه از معدن تا تولید محصول نهایی که چه تولید اسلب باشد و چه تولید ورق، باید بتوانیم در تامین مواد اولیه برای فولادسازی توازن به وجود آوریم. در حال حاضر زنجیره فولاد با کمبود مواد اولیه روبه‌رو است. این کمبود مواد اولیه هم به تولید کنسانتره و هم به تولید گندله سرایت کرده است.

برای مثال در حال حاضر بیشتر واحدهای تولیدکننده فولاد با کمبود گندله روبه‌رو بوده و به دنبال گندله وارداتی هستند. در حالی که گندله خارجی گران‌تر از داخلی است. از سوی دیگر بیشتر واحدهای تولیدکننده درگیر وام‌ها و بازپرداخت تسهیلات هستند. از این‌رو نرخ تمام‌شده تا حدی بالاست و ما باید با مدیریت صحیح نرخ تمام‌شده را تا حد ممکن کاهش دهیم تا در نتیجه بتوانیم نرخ نهایی در بازار را نیز کاهش دهیم.

در نتیجه یکی دیگر از مواردی که برای رفع مشکلات صنعت فولاد و بهبود پیدا کردن این صنعت می‌توان به آن اشاره کرد، ایجاد زنجیره ارزش از معدن تا محصول نهایی و مشترک‌المنافع کردن افراد در این زنجیره است. برای مثال اگر ما سهامدار معدن و معدن سهامدار ما شود بسیار اتفاق خوبی رخ می‌دهد، چراکه در این صورت ما دیگر دغدغه تامین مواد اولیه نداریم و از طرف دیگر اگر معدن هم سهامدار ما شود سود خوبی دریافت می‌کند و دیگر این دغدغه را ندارد که در صنعتی سرمایه‌گذاری کرده که سود آن مشخص نیست. بنابراین معدن به جای آنکه روی فولادسازی سرمایه‌گذاری کند، روی اکتشافات سرمایه‌گذاری می‌کند که به این ترتیب بتواند معدن را توسعه دهد و تخصصش معدن می‌شود و ما روی فولاد سرمایه‌گذاری می‌کنیم و تخصص‌مان فولاد می‌شود. در نتیجه در اینجا رابطه‌ای ایجاد می‌شود که منافعی مشترک به وجود می‌آورد.

بنابراین ایجاد زنجیره فولاد اهمیت بسیار زیادی دارد. در این میان اگر زنجیره ارزش ایجاد شود به سودآوری هم می‌رسیم. اگر زنجیره فولاد کامل نشود شرکتی آسیب‌پذیر به وجود می‌آید. یکی از دلایل موفق بودن شرکت فولادمبارکه در این روزها نیز این است که زنجیره کاملی دارد و شرکت‌های دیگر به همین دلیل در این زمینه دچار مشکل هستند، به هر حال هرچه زنجیره ناقص‌تر باشد مشکلات هم بیشتر است.

بنابراین زنجیره ارزش به پایین آوردن قیمت تمام‌شده کمک می‌کند. البته با پایین آمدن قیمت تمام‌شده، بهره‌وری افراد و راندمان ماشین‌آلات بالا می‌رود و طبیعتاً سودآوری بیشتر می‌شود.

البته این موضوع به راحتی اتفاق نمی‌افتد و مستلزم این است که این خواستن در افراد ایجاد شود. از نظر بنده اگر می‌خواهیم از مرحله حرف به مرحله عمل برسیم باید تمام تلاش خود را بکنیم. برای مثال دولت باید به این موضوع ورود پیدا کند و این شرکت‌ها را دور هم جمع کند تا حرف‌های خود را مطرح کنند و کارگروهی تخصصی تشکیل دهند و این موضوع را به عملیات تبدیل کنند. پس باید این نکته را در نظر بگیریم که این عمل به خودی خود صورت نمی‌گیرد و تحقق این قضیه در دست خود شرکت‌ها نیست، زیرا هر شرکتی منافع خاص خود را دارد بنابراین باید این موضوع را یک پله بالاتر برد. برای مثال ایمیدرو شرکت‌ها را دور هم جمع کند تا صحبت‌هایشان را مطرح کنند و در این تعاملات و صحبت کردن‌ها، پلانی اجرایی و زمان‌بندی‌شده مشخص کنند تا بتوان کار را پیش برد.

زمانی که این زنجیره به وجود آید توازنی نیز ایجاد می‌شود و مشخص می‌کند که به چه میزان گندله، سنگ، مواد اولیه و... نیاز داریم و به رفع ضعف‌ها و کمبودهایمان نیز کمک زیادی می‌کند. در واقع توازن در زنجیره ارزش فولاد به کمبودهای ما کمک زیادی خواهد کرد.

توجه به اشتغال‌های مولد و پایدار

بحث دیگری که مطرح است نرخ سود و تسهیلات بانکی است که به موثرتر بودن سازمان و شرکت‌ها کمک می‌کند. بانک‌ها اگر در این قضایا مقداری با صنعت مهربان‌تر باشند و تسهیلات را به واحدهای تولیدی که اشتغال ایجاد می‌کنند اختصاص دهند، وضعیت بسیار بهتر خواهد شد.

 برخی از اشتغال‌های ایجادشده مولد نیستند و از آنجا که اشتغال مولد و پایدار برای ما حائز اهمیت است، بنابراین صنعت فولاد که یک اشتغال مولد به شمار می‌رود باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد. برای مثال در فولاد هرمزگان برای چیزی حدود ۴۰ هزار نفر، اعم از بالادست و پایین‌دست اشتغال ایجاد شده و این ۴۰ هزار نفر از این صنعت بهره می‌برند. اگر تولیدات در این صنعت بالاتر هم برود، بر این تعداد افزوده می‌شود. در نتیجه بانک‌ها باید تسهیلات را بیشتر به این‌گونه واحدهای تولیدی اختصاص دهند.

چرا انتظار از بانک‌ها زیاد است؟

برای برخی از افراد این سوال مطرح است که چرا با توجه به وضعیت کنونی بانک‌ها که با قفل شدن منابع‌شان مواجهند همچنان بیشتر انتظارات در مورد تامین سرمایه از سوی بانک‌هاست و راه‌های دیگری را خود شرکت‌ها در نظر نمی‌گیرند؟ دلیل آن است که پول در این بانک‌ها وجود دارد و نمی‌توانیم انتظار تامین منابع از جای دیگری را داشته باشیم. تامین منابع یا از طریق سرمایه‌گذاری خارجی یا از طریق منابع بانکی یا تسهیلات صندوق ارزی دولت ممکن است. بنابراین نمی‌توانیم از خود شرکت‌ها انتظار چندانی برای تامین منابع داشته باشیم. این شرکت‌ها به همین اندازه که بتوانند کار کنند، تولید کنند و ظرفیتی که برای آنها تعیین شده را به مرحله ظهور برسانند کار بزرگی انجام داده‌اند. برای مثال در فولاد کشور ۳۱ میلیون تن سرمایه‌گذاری کرده‌ایم، این سوال مطرح است که چرا باید حداکثر ۲۱ میلیون تن تولید کنیم؟ در اینجا شاهدیم که ۱۰ میلیون تن سرمایه‌گذاری داشته، اما تولیدی نداشته‌ایم. بنابراین ما باید در راستایی حرکت کنیم که صنایع ما حداکثر ظرفیت اسمی خود را تولید کنند و این بزرگ‌ترین خدمت است. یعنی کسی که یک میلیون تن سرمایه‌گذاری کرده، چرا باید ۲۰۰ هزار تن کار کند؟ زمانی که چنین اتفاقی بیفتد، آن شرکت نمی‌تواند پول کارگران خود را به صورت مستمر پرداخت کند و این موضوع سبب به وجود آمدن مشکلاتی می‌شود که کمابیش در بسیاری از شرکت‌ها مشاهده می‌شود.

تاثیر افزایش نرخ ارز بر بازار فولاد

طبیعتاً بالا رفتن قیمت ارز برای شرکت‌هایی مانند فولاد هرمزگان که صادرکننده هستند، منفعت بیشتری دارد. اما باید به این نکته توجه کنیم که قیمت ارز بر بازار داخل هم تاثیر می‌گذارد. بنابراین اگر بخواهیم به صورت منطقی به این موضوع نگاه کنیم درمی‌یابیم که قیمت ارز باید واقعی شود. اگر قیمت ارز واقعی شود، میزان سرمایه‌گذاری‌های ما نیز واقعی می‌شود. زمانی که ما قصد یک سرمایه‌گذاری داریم، ارز را با قیمت غیرواقعی محاسبه می‌کنیم، در صورتی که اگر قیمت ارز واقعی باشد، این احتمال وجود دارد که اصلاً سرمایه‌گذاری توجیه اقتصادی نداشته باشد. بنابراین واقعی شدن قیمت ارز به شفافیت سرمایه‌گذاری و بازگشت سرمایه ما کمک خواهد کرد.

آیا به تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در افق ۱۴۰۴ خواهیم رسید؟

رسیدن به تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در افق ۱۴۰۴ رقمی دست‌نیافتنی نیست. اما رقمی است که برای رسیدن به آن باید تلاش فراوان شود و رسیدن به این میزان تولید با حرف حاصل نمی‌شود.

اگر برنامه‌ریزی‌های ما از پنج سال گذشته انجام می‌گرفت، اکنون می‌توانستیم به طور قطعی بگوییم که رسیدن به ۵۵ میلیون تن فولاد در ۱۴۰۴ قابل تحقق است، اما اکنون پنج سال را از دست داده‌ایم و تا سال ۱۴۰۴ چیزی حدود شش هفت سال زمان داریم. با این حال معتقدم اگر همین الان هم شروع به انعقاد قرارداد و شروع به تامین منابع مالی کنیم، به ۵۵ میلیون تن تولید فولاد در سال ۱۴۰۴ خواهیم رسید.

بنابراین تامین منابع مالی، چگونگی رسیدن و نقشه راه رسیدن به ۵۵ میلیون تن تولید فولاد بسیار حائز اهمیت است. اینکه منطقه جغرافیایی تولید این میزان فولاد کجا باشد؟ زنجیره چگونه شکل بگیرد؟ ورودی آن چیست؟ خروجی را چگونه به نقطه‌ای که می‌خواهیم برسانیم؟ تمام اینها نیاز به مطالعه و بررسی دارد. خوشبختانه ایمیدرو در این زمینه اقدامات زیادی انجام داده است، مشاور گرفته و افق را ترسیم کرده است. حال این افق باید عملیاتی شود و اگر در بخش ایمیدرو جدی‌تر به آن پرداخته شود، ان‌شاءالله به ۵۵ میلیون تن تولید فولاد در سال ۱۴۰۴ خواهیم رسید.

جمع‌بندی

به هر حال مشوق‌های صادراتی، معافیت‌های مالیاتی، کاهش عوارض بندری و... به صنعت فولاد کمک خواهد کرد. کمک به سازمان‌ها و شرکت‌های تولیدی مانند فولاد هرمزگان، به یکسری ابزار نیازمند است. برای مثال سه برابر شدن عوارض بندری سبب می‌شود قیمت تمام‌شده ما نیز بالا برود و ما نیز محصولات خود را گران‌تر بفروشیم.

به نظر می‌رسد اگر برای شکل گرفتن هر‌چه بهتر زنجیره تمام تلاش‌های خود را بکنیم، برای مثال از خام‌فروشی جلوگیری کنیم، بتوانیم هزینه‌های تولید خود را کاهش دهیم، رقابت‌پذیری خود را در سطح جهان بالاتر ببریم و شرکت‌های ایرانی را در هم ادغام کنیم اینها به توسعه اقتصادی، اجتماعی و صنعتی کشور کمک خواهد کرد. هر‌چه این زنجیره کامل‌تر باشد، سودآوری آن برای شرکت‌هایی همچون فولاد هرمزگان نیز بیشتر خواهد بود.