واکاوی بحث چانهزنی در اقتصاد
رکن اصلی در فرآیند چانهزنی چیست و آیا اصولا چانهزنی یک امر مفید در فعالیتهای اقتصادی اجتماعی است؟ اگر در کشور پدیده چانهزنی در بازارهای مختلف وجود داشته باشد بهنظر شما این سیگنال مثبت از وضعیت آن کشور است یا پدیدهای منفی؟ در چه مواردی چانهزنی بیشتر اتفاق میافتد؟ قدرت چانهزنی چگونه بهوجود میآید؟ در فرآیندهای بینالمللی چانهزنی به چه مفهوم است؟ آیا قدرت چانهزنی نشاندهنده اقتدار سیاسی و اقتصادی کشورها است؟ چانهزنی در حقیقت مذاکرهای برای کسب منفعت بیشتر، برای هر یک از طرفین مذاکره است. همانطور که میدانید سیستم اقتصادی از تصمیم افراد برای داد و ستد کالا و خدمات با یکدیگر بهوجود آمده است؛ بنابراین این پدیده همواره جایگاهی ویژه در علم اقتصاد دارد که نظریهها و تئوریهای زیادی تاکنون در آن مطرح شده است.
هر چه میزان اطلاعات خریدار و فروشنده در مورد ارزش کالا یا خدمات مورد مبادله اختلاف بیشتری داشته باشد یا نامتقارنتر باشد، چانهزنی با شدت بیشتری انجام میشود و هرچه این اطلاعات بین دو طرف مناسبتر توزیع شده باشد چانهزنی در سطح پایینتری انجام شده یا در برخی موارد اصلا انجام نمیشود. مثلا در بازارهای کالاهای دست دوم یا مسکن، اطلاعات فروشنده در رابطه با کالای خود به مراتب بیشتر از خریدار است این عاملی است که باعث میشود خریدار در رابطه با ارزش واقعی کالا به شک افتاده و سعی کند تا قیمت پیشنهادی را تا جای ممکن کاهش دهد. برای مثال قیمت کارخانهای یک خودرو پژو یا پراید کاملا مشخص است اما در بازار خرید و فروش خودروهای کار کرده وضعیت این گونه نیست. خریدار اطلاع چندانی در مورد درصد استهلاک خودرو، وضعیت موتور آن در طول زمان، میزان تعمیرات انجام شده روی آن و بسیاری موارد دیگر ندارد. اینها همان اطلاعاتی است که فروشنده خودرو بهطور کامل نسبت به آنها آگاهی دارد.
فرض کنید شرایطی وجود دارد که شما میخواهید منزلتان را بفروشید. در شرایط فعلی فروش منزل با قیمت ۱۵۰ میلیون تومان برای شما مناسب است، همچنین فردی در بازار وجود دارد که خریدن منزل شما با قیمت ۱۸۰ میلیون تومان برای او شرایط ایدهآلی است. وقتی پای مذاکره مینشینید در حقیقت هر دو دارای یک انگیزه یکسان (که همان مبادله مسکن است) بوده ولی ترجیحات شما با یکدیگر اختلاف دارد. شما میخواهید منزلتان را با قیمتی بیشتر از ۱۵۰ میلیون تومان بفروشید و خریدار درصدد است قیمت پیشنهادی را تا جای ممکن کاهش دهد. برای او خرید مسکن زیر ۱۸۰ میلیون تومان بهمنزله کسب سود است. در قالب همین مثال، خیلی ساده چارچوب چانهزنی این گونه شکل میگیرد، یک انگیزه یکسان، ترجیحات متضاد طرفین معامله و نهایتا اطلاعات نامتقارن. در این مثال قیمت ۱۶۵ میلیون تومان، قیمتی است که در آن هر دو طرف به میزان یکسانی از معامله (بیش از انتظار قبلی خود) بهرهمند میشوند.
هر چه در بازاری رقابت شدیدتر شود بهتدریج اطلاعات در بازار بیشتر و بیشتر شده و تا جایی پیش میرود که قیمت در نقطهای تثبیت میشود و دیگر خبری از چانهزنی نیست. برای مثال قیمت انواع مواد خوراکی یا شویندهها در بازار پر رقابت این کالاها در سطحی تعیین شده که خریدار بدون نیاز به چانهزنی کالای خود را با قیمت درج شده روی آن خریداری میکند. یک نتیجه مهم از این مطلب میتوان گرفت که پاسخ سوالی است که در مقدمه یادداشت به آن اشاره کردیم. آیا وجود چانهزنی در بازارهای مختلف بیانگر عملکرد مناسب اقتصاد است یا خیر؟ بهطور کلی وقتی اقتصاد درجه پویایی بالایی داشته باشد و بازارهای مختلف در رقابت شدید تولیدکنندگان به فعالیت خود ادامه دهند قیمتهای تعیین شده به میزان تعادلی خود نزدیک شده و پدیده چانهزنی از مبادلات رخت برمیبندد. تحت این شرایط هرچه اطلاعات موجود در بازارهای مختلف بین طرفین معامله بیشتر باشد نشان میدهد اقتصاد در بهوجود آوردن شرایطی برای رسیدن به قیمت تعادلی و حقیقی کالاها و خدمات مناسب عمل نکرده و چانهزنی بهعنوان پدیدهای وقتگیر و انرژیبر (که در بیشتر مواقع بهضرر خریدار است) به کرات اتفاق میافتد.
در بسیاری از موارد شاهد هستیم برخی کالاها با تفاوت قیمتی زیاد در مکانهای مختلف کشور داد و ستد میشود. اگر اقتصاد در بازارهای مختلف عملکردی مناسب داشته باشد و درجه شفافیت اطلاعات بالا باشد قیمت مشخص شده در بازار بهترین قیمت ممکن برای طرفین معامله خواهد بود که همگی بیشترین سود ممکن را از آن میبرند. در قیمت تعادلی مردم ارزش واقعی کالا و خدمات را میپردازند و فروشنده نیز میتواند میزان فروش خود را تا حد زیادی افزایش دهد. اما در مورد مسائل اجتماعی و سیاستهای کلان، چانهزنی پدیدهای مثبت است و بیانگر درجه کارآیی فرآیند تصمیمسازی در کشور است. برای مثال تسلط تصمیمسازان بر اطلاعات مربوط به چالشها و مشکلات مناطق مختلف کشور مطمئنا به اندازه مردم و بهطور خاص نماینده آن مردم نیست.
در چنین شرایطی چانهزنی در حقیقت بهمثابه فرآیندی برای انتقال درست این موارد به چرخه تصمیمسازی کشور است. وقتی نمایندگان مختلف بر سر منابع شروع به مذاکره و استدلال میکنند این فرآیند در حقیقت منجر به توزیع مناسب اطلاعات کشور بین همه آنها شده و مهمتر از آن تخصیص منابع به نیازمندان اصلی آن یا تخصیص بهینه منابع با دقت بالایی انجام میشود. اما در سطح بینالمللی برخورداری از قدرت چانهزنی به چه معنی است؟ اصولا در مناسبات بینالمللی وقتی کشوری بتواند در مورد مسائل مختلف به مذاکره و چانهزنی بر سر منافع کشور خود بپردازد بهصورت ضمنی بیانگر قدرت آن کشور در معادلات جهانی است. وابستگی یک کشور به کشورهای دیگر موجب میشود، هر آنچه کشور به آن نیازمند است توسط سایر کشورها به او دیکته شود یا بهدیگر بیان قدرت چانهزنی آن کشور کاهش یابد. اما اگر کشوری بتواند در مورد مسائل مختلف چانهزنی کند در حقیقت نشان میدهد این کشور در زمینه موردنظر وابسته صِرف نیست و این قدرت را دارد تا برای منافع خود به سبک و سنگین کردن مسائل بپردازد و تصمیمی مناسب در این زمینه اتخاذ کند.
ارسال نظر