دیدگاه
ارتباط ناقص رسانهای سیاستمداران
اولین عاملی که در کمخاصیت شدن گفتوگوهای رسانهای مسوولان در ایران اثرگذار است، مسالهای ساختاری است، به این معنا که در کشور ما تناسبی میان قدرت و مسوولیت وجود ندارد، ضمن اینکه تناسب در توزیع قدرت نیز دیده نمیشود. بهطور کلی بخشهای مهمی از قدرت در جایی هستند که مسوولیت متناسب آن متوجه آنان نیست، از اینرو افرادی موظف به پاسخگویی میشوند که قادر نیستند از در اختیار داشتن قدرت متناسب با این مسوولیت برخوردار باشند. در عین حال که نمیتوانند بهصورت آشکار به این مشکل نیز اذعان کنند، در نتیجه در توجیه مسایل نکاتی را میگویند که خودشان هم قبول ندارند، تا حدی مخاطب هم متوجه ماجرا میشود ولی این توجه لزوما به اقناع او کمکی نمیکند.
از سوی دیگر توزیع قدرت نادرست است. برای نمونه ما میتوانیم مالکیت یک خودرو را نصف و مشاعی کنیم، ولی اداره و نحوه استفاده از آن را سخت است که نصف کنیم. این کار به سختی شدنی است، ولی نصف کردن اجزای خودرو یا رانندگی مشترک غیرممکن است. در ساختار ایران قدرت به نحوی پراکنده شده است که اجزای تصمیمگیری که وحدت مدیریت آنها لازمه امور است، دچار تشتت میشود. تعارضهای عجیب و غریب در لایحه بودجه محصول این تقسیم قدرت نامتناسب میان دولت، مجلس و شورای نگهبان و سایر قوا است. بهطوریکه نظام تصمیمگیری صحیح را مختل میکند و توصیف آن از سوی مقام مسوول بسیار سخت است یا اگر هم توصیف شود، مساله مخاطب حل نمیشود، بلکه تقصیر گردن دیگران انداخته میشود، بدون آنکه مشکل حل شود.
عامل دوم شکلگرایی مفرط در چگونگی ارتباط با مردم است. عادت مسوولان ما به گفتوگوهای صوری و ساختگی است که حتی اگر حرف مفیدی هم در آن باشد، تحتتاثیر این شکلگرایی شنیده نمیشود. آنان خیلی مقید به این هستند که جای نشستن چگونه باشد، چه کسی جلوی آنان باشد، چه صحبتی بپرسد، صحنهآرایی چگونه باشد و خلاصه فضای رسمی بیروحی را شکل میدهند که توی ذوق مخاطب میزند، در حالی که برای ایجاد یک گفتوگوی موثر و مفید و اثرگذار با مردم این همه دنگ و فنگ لازم نیست. حتی ضرورتی نیست که این کار از طریق تلویزیون با صحنهسازیهای تصنعی همراه شود یا مثلا یک مجری مشهور را روبهروی خود بنشانند. همه اینها بیهوده است. اگر محتوایی برای بیان وجود دارد، میتوان از داخل اتاق کار با حداقل امکانات، نواری را ضبط کرد و برای پخش به رادیو فرستاد. یا مثلا در یک گوشهای ایستاد و در یک حالت ویژه سخنان خود را گفت. همه توجهاتی که به شکل مصاحبه و جزئیات آن میشود، ناشی از ضعف محتوا و کوشش برای پوشاندن آن است، به همین دلیل پیامها بر دل نمینشیند، چون از دل بر نمیآید.
عامل دیگر ضعف محتوا است. مسوولان هنگامی میتوانند بر افکار عمومی اثر بگذارند که با مردم چنان صحبت کنند که دوست دارند دیگران نیز در مقام مسوول با خودشان همانطور سخن بگویند. اینکه بخواهیم مخاطب را توجیه کنیم و حقیقت را نگوییم، از همان ابتدای سخن گفتن معلوم میشود. صداقت و شجاعت و صراحت شروط لازم برای اثرگذاری است. باید با مردم خیلی ساده و خودمانی صحبت کرد. محتوای اثرگذار، نیازمند بیان پیچیده و سخنرانی با ادبیات و لحن عصا قورتداده نیست. جامعه و مردم خیلی راحت متوجه میشوند که طرف آنان صادقانه سخن میگوید یا در مقام توجیه آنان است. از این نظر ضرورتی ندارد که ارتباط با مردم هرازگاهی شامل دهها مطلب باشد که هیچکدام هم شنیده نشود. هر هفته یا حتی هر روز میتوان این ارتباط را داشت، هیچ مشکلی هم ندارد؛ به شرط صراحت و صداقت و سادگی. برای ایجاد ارتباط بهتر با مردم باید مخاطبشناسی نیز کرد. باید همیشه خود را جای مخاطب قرار داد و دید که اگر مخاطب این سخنان بودیم چه احساس و برداشتی میداشتیم. اگر احساس بدی به ما دست میداد، مطمئن باشیم که دیگران هم از بیان ما چنین احساسی خواهند داشت. باید از پوستههای ذهنی خود و اطرافیان بیرون آمد و منتقدان را به تعریف و تمجیدکنندگان ترجیح داد.
ارسال نظر