غفلت در سایه سیاست‌های غلط

ایجاد الگوی غلط در رفتار و کردار، تفکر، تحصیل و تفحص موجب شده تا نمادی قابل نمایش، افراطی و غیرواقعی و اساسا نادرست را در قالب منطقی درست و سالم به جامعه ارائه دهیم و برای قشر عظیمی از مردم سرخوردگی ایجاد کنیم. این روش و الگوهای رفتاری غلط موجب شده تا تمامی هوش‌هایی که در دسته‌بندی‌های مختلف به هوش‌های هشت‌گانه و برخی دیگر هوش‌ها تفکیک شده‌اند از این سرخوردگی‌ها رنج ببرند. ناگفته نماند علوم انسانی در نظریه‌های مختلف هوش انسانی را در دسته‌های مختلف طبقه‌بندی می‌کند، یکی از معروف‌ترین این طبقه‌بندی‌ها، نظریه هوارد گاردنر است که از هوش هشتگانه و شاید ۹ گانه خبر می‌دهد: هوش تصویری – فضایی، هوش کلامی- زبانی، هوش منطقی – ریاضی، هوش اندامی – جنبشی، هوش موسیقیایی، هوش میان‌فردی، هوش درون‌فردی، هوش طبیعت‌گرا و در انتها هوش هستی‌گرا. دسته دیگری از تقسیم‌بندی هم هوش‌ها را به جسمانی، عقلانی، هیجانی و معنوی تقسیم می‌کند. هوش‌های دیگری هم در تقسیم‌بندی‌های موجود وجود دارد همچون هوش فرهنگی، استراتژیک سازمانی که همواره در علوم روانشناسی مورد بررسی قرار می‌گیرند.

اما آنچه در علوم انسانی و علم روانشناسی مهم است به‌کارگیری روشی تربیتی است که در آن از برتری دادن هوشی نسبت به هوش دیگر جلوگیری می‌کند و زمینه‌های رشد و شکوفایی تمامی هوش‌ها را در جامعه فراهم می‌کند. از سوی دیگر، آنچه امروز در جامعه ایرانی برخلاف مسیری که سیاستمداران کشور در پیش گرفته‌اند به چشم می‌خورد، ضرورت توجه به علوم انسانی و ترویج رشد در این حوزه است. شاید امروز یکی از مشخصه‌‌های کشورهای رشد یافته، درک جایگاه و اهمیت علوم انسانی و پژوهش‌‌های مربوط به آن است، در این کشورها راه یافتن به حوزه طب و مهندسی سهل‌تر از راه یافتن به دانشکده‌های علوم انسانی است چرا که فهم و درک درست روابط انسانی، درک پیچیدگی‌‌های جامعه انسانی، شناخت نیازها و دغدغه‌های او به متخصصانی با قدرت درک و استدلال و استنتاج قوی نیاز دارد تا شالوده یک جامعه سالم را طراحی کند.

در واقع این علوم انسانی است که با شناخت انسان، دانش لازم را برای پرداختن به اصلی‌ترین نیازهای انسان در اختیار جامعه و نهادهای مختلف و مسوول قرار می‌دهد مدیریت جامعه و حتی مدیریت زندگی فردی ما به مهارت هایی در مورد تعاملات فردی و اجتماعی نیاز دارد تا زمانی که جامعه‌ای ارزش لازم را به این حوزه ندهد برنامه‌ریزی‌‌های خرد و کلانش برای سعادت اجتماعی محکوم به شکست است. متاسفانه از آنجا که ما بر این باوریم که نیازی به شناخت خود نداریم ارزش علوم انسانی را در نطفه خفه می‌کنیم تحصیل در علمی را که به تحقیق و تفحص و پشتکار واقعی نیاز دارد به‌عنوان رشته بی‌دردسر و راحت تبلیغ می‌کنیم و در مشاوره‌‌های تحصیلی دانش آموزان سطح پایین یا بی‌علاقه به درس را به آن سمت هدایت می‌کنیم.

علم حساب و ریاضی و تجربی رشته هایی ممتاز تلقی می‌شود و گویی آینده خوب را برای فرزندان ما رقم خواهند زد غافل از اینکه فرزند پزشک و مهندس و نابغه ریاضی و شیمی ما در جامعه ای بدون دستاوردهای علوم انسانی طعم گوارایی از زندگی نخواهد چشید. تا زمانی که این بی‌انصافی به علوم انسانی می‌شود و ضعیف‌ترین رشته مطالعاتی محسوب می‌شود به تشویق دانش آموزان برای انتخاب این رشته مهم و جدی گرفتن آن و ادامه تحصیل و پژوهش در آن نیز مبادرت نخواهد شد. و متاسفانه والدین ما تحت تاثیر این تبلیغات آلوده فرزندان خود را برای انتخاب این رشته‌ها و دوری از بحث‌‌های علوم اجتماعی تشویق می‌کنند. یعنی دقیقا از درگیر شدن با نیازهای واقعی جامعه‌مان دور می‌کنند.

آخر هفته