ازدواج بهینه در جامعه ایرانی
ابعاد بازار ازدواج
بازار ازدواج یک وجه تمایز با بازارهای دیگر دارد و آن عبارت از این است که سمت تقاضا و عرضه کاملا از دو جنسیت متفاوت برخوردارند؛ یعنی مثلا مردان مجرد در حکم متقاضی و زنان مجرد به مثابه عرضهکننده شناخته میشوند. در این بازار، انگیزههای افراد در دو سمت، با یافتن فردی از سمت دیگر تحقق مییابد. بازار ازدواج مشخص میکند که چه کسی با چه کسی ازدواج میکند و محصول ازدواج چگونه توزیع میشود. اما اینکه چه ازدواجی بهینه است، مشخص میکند که چه ازدواجی میتواند بهترین باشد و تحت تاثیر چه عواملی است. یکی از نگرشهای اقتصادی درباره ازدواج بهینه، بر این نظر است که بهینگی در توزیع منابع در درون خانواده تازه تشکیل شده، معادل با ازدواج بهینه است. در تابع مطلوبیت ازدواج بهدوست داشتن نیز توجه میشود؛ چراکه اگر علاقه باشد، یک مرد هم از میزان مصرف خود مطلوبیت کسب میکند و هم از مصرفی که همسرش انجام میدهد؛ چراکه او به همسر خود علاقه دارد. این موضوع به تاثیرپذیری مثبت افراد از مصرف یکدیگر اشاره دارد.
متغیرهای بهینگی
مهربان در تحقیق خود، مردان متاهل حداقل ۳۵ سال در شهر تهران را مورد مطالعه قرار داده است. دلیل انتخاب مردان این بود که از نظر او، ساختار خانواده در جامعه ایران همچنان به شکلی است که مرد بهعنوان رئیس خانواده شناخته میشود؛ زیرا مرد مسوول تامین معاش اعضای خانواده است و بیشترین نقش را در کسب منابع مالی مورد نیاز خانوار دارد. این استاد دانشگاه معتقد است که رفتار مردان در تخصیص منابع، تعیینکننده اصلی وضعیت خانواده تشکیل شده از لحاظ بهینگی است. او در مشاهده خود ۴۱۵ نمونه را مورد مطالعه قرار داد که میتواند برای جامعه آماری بیش از ۱۰۰ هزار نفر عضو، قابل استناد باشد. این استاد دانشگاه علاقه مرد به زن، تحصیلات مرد، تحصیلات و سن زن و وجود فرزند را مورد مطالعه قرار داده است.
علاقه: برای سنجش علاقه و تمایل مردان به توزیع منابع، در مورد میزان تفاهم میان زوجین سوال پرسیده شد؛ چراکه میزان تفاهم میان زوجین، نقش مهمی در علاقه میان آنها و انگیزه مرد خانواده به تخصیص منابع بین خود و همسرش دارد. از مردان خواسته شده بود تا با توجه به میزان تفاهمی که با همسرشان دارند، از صفر تا ۲۰ امتیاز دهند. امتیاز بالاتر برای این متغیر نمایانگر تفاهم بیشتر میان زوجین است. همانطور که قابل پیشبینی بود مطالعه مهربانی نیز نشان میدهد برای دستیابی به بهینگی، لازم است مرد بهعنوان اختیاردار منابع، هر میزان که به خود علاقهمند است به همان میزان نیز به همسرش علاقه داشته باشد.
درآمد زن: یافتههای تجربه مطالعه مهربانی نشان میدهد از بین خصوصیات زنان، درآمد عاملی است که با افزایش آن امکان وقوع ازدواج بهینه بیشتر میشود. اینطور به نظر میرسد که درآمد زنان یک عامل جذابیت نزد مردان است یا آنکه زنان پردرآمدتر از قدرت چانهزنی بیشتری در خانواده برای دریافت منابع برخوردارند و با این عامل میتوانند منابع بیشتری را به سمت خود روانه کنند. توضیح دیگری که میتوان داد این است که معمولا مردان به دلیل دراختیار داشتن درآمد خانواده، منابع را به شکل برابر توزیع نمیکنند و اشتغال زنان میتواند این شکاف را برطرف کند و خانواده را به شرایط برابری در توزیع منابع و حرکت به سمت بهینگی نزدیکتر کند.
سن و تحصیلات: برعکس درآمد، سن و آموزش زنان شرایط را از بهینگی دور میکند. یعنی اختلاف سنی و تحصیلی بیشتر به نفع مرد، حالت بهینه را در دسترس خانوادهها قرار میدهد. بنابر دادههای مهربانی، هر چه زن تحصیلاتش بیشتر یا سنش بیشتر بود، شانس بهینگی ازدواج نیز پایین آمده بود. در مقابل، هر چه تحصیلات مرد بیشتر بود ازدواج به سمت بهینه حرکت کرد. این یافته شاید ریشه در رفتار جامعه در حال حاضر دارد. به شکل سنتی مردان به داشتن همسر جوانتر راغب هستند. یا به شکل سنتی بسیاری از مردان به داشتن همسری با سطح سواد کمتر از خود علاقه دارند. شاید مطالعه مهربانی دال بر این باشد که همچنان بخش زیادی از مردان جامعه این تمایلات را در خود حفظ کردهاند. حداقل جامعه آماری این استاد دانشگاه نشان میدهد که مردان با همسران جوانتر و کمسوادتر از خود، تمایل بیشتری به اشتراک منابع داشتهاند. این مساله، نشاندهنده رضایت آنها از ازدواجشان است. در مورد تحصیلات مردان میتوان این را هم اضافه کرد که احتمالا مردان تحصیلکردهتر به طرز آگاهانهتری همسرگزینی کردهاند و در نتیجه سازگاری بیشتری نیز با همسر خود دارند.
تعداد فرزندان: عامل دیگری که در این تحقیق بررسی شد، متغیر تعداد فرزندان بود. وجود تعداد بیشتری از فرزندان، خانواده را در موقعیت بهتری از لحاظ بهینگی قرار میدهد. میتوان اینطور توضیح داد که وجود فرزندان یا تعداد آنها بر میزان علاقه، تعلق خاطر و پایبندی مرد به زن و خانوادهاش تاثیر مثبتی دارد.
ارسال نظر