سرطان قاتل خاموش اقتصاد سلامت

سرطان ویرانگرین بیماری معاصر است که هزینه‌های اقتصادی آن از تمامی بیماری‌های حال حاضر در دنیا بیشتر است. در سال ۲۰۰۸ هزینه‌های ناشی از مرگ زودرس و ناتوانی‌های ناشی از این بیماری در دنیا ۸۹۵ میلیارد دلار بوده است. این رقم معادل ۵/ ۱ درصد از تولیدناخالص کل جهان است. وقتی به فاصله این هزینه‌ها در مقابل سایر بیماری‌های کشنده نظیر بیماری‌های قلبی نگاه کنیم اختلاف ۱۹ درصدی در هزینه‌ها این سیگنال اقتصادی را می‌دهد که باید به این مقوله توجه ویژه‌ای شود. نقطه‌ای که موجب خروج بسیاری از پتانسیل سرمایه انسانی از چرخه حیات اقتصادی کشورها شده و سالانه هزینه‌های بسیاری را به بدنه این بخش تحمیل می‌کند.  تعداد سال‌های عمر از دست رفته یک نیروی انسانی که می‌تواند در سیستم اقتصادی مثمرثمر باشد و بهره‌وری از دست رفته از این کانال، بیشترین هزینه را در مقایسه با بیماری‌های پر هزینه دیگر نظیر ایدز یا سایر بیماری‌های شدید متوجه اقتصاد دنیا ساخته است.

از سال ۲۰۱۱ در پی کنترل قابل ملاحظه بیماری‌های مسری توجه کارشناسان حوزه بهداشت در نقاط مختلف جهان و سازمان ملل متحد بیشتر معطوف به سرطان و سایر بیماری‌های غیر مسری شده است. در مقیاس جهانی، مرگ و میر و ناتوانی‌های ناشی از سرطان ریه، کولون و رکتال (مربوط به روده بزرگ) و سرطان سینه بیشترین هزینه‌های اقتصادی را داشته‌اند. در کشورهای کم‌درآمد سرطان دهان و گلو، رحم و سرطان سینه جایگاه اول را از این لحاظ داشته‌اند. در گزارش‌های سازمان‌های جهانی، علاوه‌بر هزینه‌های عمومی که سرطان به جامعه تحمیل می‌کند توجه ویژه‌ای به بار مالی ناشی از این پدیده به خانواده‌های آنان شده است. به‌طور خاص در کشورهای کم‌درآمد یا کشورهایی با درآمد متوسط ابتلای یک فرد به بیماری سرطان به‌سرعت توانگری مالی خانواده را به زیر خط فقر می‌کشد.

پرواضح است که هزینه‌های درمان و جلوگیری از گسترش سرطان به‌حدی است که درآمد خانواده‌ها کشش لازم برای مقابله با آن را ندارد و ممکن است ظرف چند ماه حتی دارایی‌های مالی انباشت شده برای آنها را نیز از بین ببرد. تحت این شرایط می‌توان آسیب‌های اقتصادی ناشی از این پدیده را در کشورهای کم درآمد یا با درآمد متوسط که توزیع درآمد در آنها نیز مناسب نیست با شدت بیشتری ارزیابی کرد. هدف‌گذاری برای پیشگیری، کاهش عوارض جانبی و تسریع روند رسیدگی به این معضل در جوامعی با این شاخص اقتصادی، نه‌تنها موجب حفظ جان افراد می‌شود بلکه عاملی برای بهبود وضعیت توسعه اقتصادی این کشورها در ابعاد گوناگون خواهد شد. از منظر اقتصادی نیز می‌توان به‌خوبی به لزوم توجه به این موضوع در کشورهای مختلف پی برد.

برای مثال ایالات متحده آمریکا دارای بیشترین هزینه در زمینه صدمات ناشی از سرطان در سیستم اقتصادی است. سهم این هزینه‌ها از تولید ناخالص این کشور ۷۳/ ۱ درصد برآورد شده است، اما در کشوری نظیر مجارستان با جمعیت به مراتب کمتر این هزینه‌ها ۰۵/ ۳ درصد از تولید ناخالص این کشور را به یغما می‌برد. گزارش‌ها حاکی از این است که در ۲۵ کشور در حال توسعه، هزینه‌های مرتبط در این زمینه همواره بالای ۲ درصد از تولیدناخالص داخلی این کشورها را در کام خود فرو می‌برد. در یک بررسی که توسط جامعه سرطان آمریکا انجام گرفته، برآورد شده است که تجارت تنباکو و مصرف دخانیات تا سال ۲۰۲۰ سالانه ۷ میلیون نفر را خواهد کشت و این رقم تا سال ۲۰۳۰ به میزان ۸ میلیون نفر در سال خواهد رسید که ۸۰ درصد این افراد در جوامعی با درآمد پایین یا درآمد متوسط خواهند بود. ریشه این عدم‌تعادل و توزیع نامتقارن عوارض جانبی این بیماری در دنیا، در وضعیت معیشت مردم این کشورها و هزینه‌های بالای درمان این بیماری نهفته است.

درحالی‌که در جوامع توسعه یافته، معاینه عمومی در بازه‌های زمانی کوتاه به‌صورت مستمر انجام شده و بسیاری از موارد سرطانی در مراحل اولیه شناسایی و درمان می‌شوند، در بسیاری از کشورهای با سطح درآمد پایین یا متوسط، شناسایی دیر صورت گرفته و درمان عموما در مراحل پیشرفته بیماری آغاز می‌شود. سازمان بهداشت جهانی و سازمان سلامت جهانی در قالب برنامه‌هایی در تلاشند تا با ارائه راهکارهایی هدفمند به کشورها به مقابله و کاهش آسیب‌های ناشی از این پدیده در سیستم اقتصادی دنیا بپردازند. گسترش این معضل سیستم سلامت عمومی جامعه را مختل کرده، ساختارهای اجتماعی جامعه را مورد تهدید قرار داده و ظرفیت توسعه اقتصادی را کاهش خواهد داد.

پیشگیری از سرطان باید به‌صورت فرهنگ در جامعه ترویج یابد که لازمه آن بهبود وضعیت درآمد و البته توسعه بخش بهداشت عمومی است. در غیر این صورت هر زمان ممکن است یکی از بخش‌های سرمایه انسانی مورد هدف این بیماری قرار گیرد. در مدارج بالا مرگ و میر ناشی از این بیماری موجب آسیب جدی از ناحیه سرمایه انسانی و خروج یکی از نوابغ یا نخبگان از سیستم اقتصادی می‌شود و در قشر پایین دست جامعه نیز زنجیره‌ای از افراد را درگیر خود می‌کند. در مدت زمانی کوتاه ممکن است توان مالی، بهره‌وری، قدرت پس‌انداز و سرمایه‌گذاری تعداد زیادی از افراد وابسته به فرد مبتلا تحت‌الشعاع این قضیه قرار گیرد.