گفتوگو با سیاوش آریامنش به بهانه انتشار آلبوم «خواب خورشید»
خوانندهسالاری آفت موسیقی ایران است
شما همواره سعی میکنید یاد استاد فرامرز پایور را زنده نگه دارید. آخرین آلبومتان به بهانه هفتمین سال درگذشت استاد منتشر شده است و پیشتر هم آلبومهای دیگری به همین بهانه منتشر کردید یا چندی پیش در همین راستا کنسرتی را روی صحنه بردید. اگر ممکن است از ریشههای این علاقه یا حتی شیفتگی حرف بزنید.
بیشک کسی نیست که بتواند تاثیر استاد برجسته و بلندرتبهای چون فرامرز پایور را بر گستره موسیقی ملی انکار کند و اینکه همه دستاندرکاران تلاش میکنند تا یاد او را زنده نگاه دارند وظیفهای است که بر دوش خود حس میکنند تا بتوانند دین گرانی که نسبت به استاد دارند را ادا کنند. در مجموعههای منتشر شده و کنسرتها همکارانم در واقع یاری رسان من در وفاداری و صیانت از مکتب استاد فرامرز پایور بودهاند. بنده دوستان خود را که همگی از پیروان مکتب استاد بودند گرد هم آوردم تا سهم خود را نسبت به پاسداری از مکتب استاد ادا کنم.
آیا این شیفتگی و رعایت حرمت باعث نمیشود که آثارتان زیر سایه نام استادی همچون فرامرز پایور قرار بگیرد؟
رعایت حرمت و خدمت به راه و روش اساتیدمان جزو اصول و عقاید آموزشی در موسیقی ایرانی به حساب میآید و رعایت این موارد وفاداری شاگرد را به استاد و مکتب خود میرساند. مکتب اساتیدی چون صبا.پایور.تهرانی و دهلوی دقیقا بر پایه اصول اخلاقی و انضباطی بوده و هست و ما که شاگردان این مکتب و اساتید هستیم باید ادامهدهنده این رویه و پلی باشیم برای انتقال مفاهیم علمی و عملی در چارچوب نظم و اخلاق به نسل آینده. پس با این دیدگاه فکر کنم این سوال که آیا اثری از بنده زیر سایه استاد فرامرز پایور قرار گیرد را حل میکند. البته این را هم باید عرض کنم که زیر سایه استاد برجستهای همچون فرامرز پایور بودن فخری بزرگ است که به سادگی و ارزان نصیب هنرمندی نمیشود.
میخواهم بدانم مهمترین ویژگی استادان پیشکسوت ایرانی چه بوده و چرا رویه آنها در عرصه موسیقی ادامه پیدا نکرده است؟
مهمترین ویژگی اساتید موسیقی اصیل ایرانی رعایت اصول اخلاقی و نظم و انضباط بوده و هست. شاید این سوال پیش بیاید که چرا جوانان ما از این نظم و انضباط گریزان هستند باید توضیح دهم که بشر از اصولی که نیاز به ریاضت و تحمل بعضی از موارد در درون خود دارد گریزان است. جوانان امروز میخواهند یک شبه ره صد ساله را طی کنند و به درجه استادی برسند. میخواهند خیلی زود معروف و مشهور شوند و خیلی در قیدوبند رعایت اصول اخلاقی نیستند. در همین خصوص از بین شاگردان هر مکتب نیز شاید انگشتشمار باشند شاگردانی که به شکل کامل در کنار اصول علمی و عملی به اصول اخلاقی هم توجه داشته باشند و تماما از محضر استاد این ویژگیها را درک و تلمذ کنند.
کمی از استاد فرامرز پایور در موسیقی اصیل ایران صحبت کنید.
استاد فرامرز پایور خورشید درخشان موسیقی ملی هستند. حتی ذکر فهرستگونه فعالیتها و خدمات استاد پایور در چنین فرصت کوتاهی نمیگنجد. فقط ذکر یک نکته میتواند ما را به عمق آثار او راهنمایی کند و آن اینکه هر گونه فعالیت در چهارچوب موسیقی اصیل بدون حضور او غیرممکن است. این حضور در زندگی بنده هم به لحاظ عاطفی و روحی هست هم به لحاظ دانشی که از استاد در سینه خود اندوخته دارم. امروز اگر در موسیقی اصیل ایران گروه نوازی و ارکستراسیون و تنظیم و تکنیک بالای نوازندگی را نسبت به دوره قبل از آقای پایور میبینیم، مدیون زحمات شبانهروزی و بیوقفه استاد هستیم این همان حضور استاد در موسیقی است. استاد فرامرز پایور گوهر بیهمتای موسیقی ایران هستند.
شما چهرهای شناخته شده در موسیقی به شمار میآیید اما همیشه سعی میکنید با چهرههای جوان کار کنید؛ دلیل این اتفاق چیست؟
در موسیقی از نظر فنی سن و سال مهم نیست. هنرمند باید کارش را بلد باشد. خلاق و باذوق باشد حالا جوان باشد یا سالخورده فرقی ندارد. همانطور که ما دیدیم استاد پایور در سن جوانی در کنار استاد خود به نوازندگی پرداختند و همان پایور جوان بود که امروزه استادی بیبدلیل و بیهمتاست.
طبیعی است که مخاطبان به آثار خوانندههای مشهور بیشتر روی خوش نشان میدهند و اعتماد به چهرههای کمتر شناخته شده هم برای شما و هم سرمایهگذار آثارتان ریسک به حساب بیاید. آیا تاکنون از نتیجه این ریسک و اعتماد راضی بودهاید؟ آیا این اتفاق به روند انتشار کارهایتان آسیب نمیرساند؟
شاید به شکلی با توجه به وضعیت کنونی جامعه موسیقی و مخاطبان نظر شما درست به نظر برسد ولی در حقیقت این نظر نمیتواند مبنای اصولی درستی داشته باشد چرا که ما معتقدیم خواننده نیز مثل یک ساز در میان ارکستر انجام وظیفه میکند. با این تفاوت که کلام و معنای مفهومی آن قطعه موسیقی از طریق خواننده به مخاطبان عام میرسد. همه دوستان و همکاران اهل موسیقی میدانند که در جامعه موسیقی بینالملل خواننده سالاری بهصورت یک آفت به بخش مالی و اداری موسیقی لطمههای زیادی زده است و در جاهایی نهایتا به خود موسیقی آسیب زده است البته این مسائل اگر آسیب شناسی بشوند، سر از جاهای دیگری نیز در میآورد. دیدگاه من در رابطه با جایگاه یک خواننده در کارهایم داشتن اصول صحیح خواندن و شناخت دستگاههای موسیقی و تسلط بر ادبیات و شعر پارسی و از همه مهمتر موجه بودن و دارا بودن اصول اولیه اخلاقی است و معروف بودن و شهرت داشتن در مرحله دوم برایم ارزش دارد و خیلی از خوانندگان مطرح کشور مثل استاد شجریان و ناطری در کنار موسیقی استاد فرامرزپایور به این جایگاه در موسیقی رسیدهاند و اجرا با چنین گروهی در سطح بینالمللی برای خیلیها یک آرزو بوده البته منظور این است که ما باید بهعنوان یک آهنگساز یا تنظیمکننده بستری فراهم کنیم که خواننده گان حدود و جایگاه هنری خود را درک کنند و به اصطلاح پا از گلیم خود فراتر نگذارند.
بهعنوان موسیقیدانی که مبانی آهنگسازی و نوازندگی را زیر نظر استادان برجستهای چون حسین دهلوی و فرامرزپایور آموزش دیدهاید میخواهم بدانم چرا این روزها طیف جوان با موسیقی اصیل ارتباط چندانی برقرار نمیکند؟
جوانان ما همان طور که عرض کردم دنبال این هستند که خیلی زود به اوج شهرت و معروفیت برسند و حوصله و توانایی دریافت مطالب را بهصورت نعل به نعل ندارند این مساله با آموختن موسیقی ایرانی که به قول اساتید باید بیست سال جان داد تا بعد بتوان حرفی برای گفتن داشت مغایرت دارد موسیقی کلاسیک ایرانی داری اصولی است و از همه مهمتر رعایت اصالت و حفظ و اشاعه درست مطالب از اساتید گذشته به نسل ما و انتقال آن به نسل آینده تا حد امکان باید دستنخورده و بکر باشد. در کل مخاطبان بیشتر موسیقی سطح پایین و زودگذر را ترجیح میدهند که نیاز به فکر کردن و اندیشیدن نباشد تا موسیقی هدفدار و اصولی که این موضوع ریشه در موضوع فرهنگی جامعه دارد.
شما در کارهایتان معمولا هم از آثار بزرگان شعر کلاسیک استفاده میکنید و هم از شعر شاعران معاصر. این انتخاب شعر تا چه اندازه میتواند در چرخه نوآوری و جذب مخاطب نقش بازی کند؟
استفاده از شعر در موسیقی بستگی به حال و هوای قطعه و هدفی که برای نوشتن آن موسیقی درنظر گرفتهام دارد. من برای کارم اصولی را رعایت میکنم که این موضوع نیز از آموختههایم از اساتیدی چون پایور و دهلوی است. بنده قبل از پرداختن به اصول آهنگسازی و ملودیپردازی هدف و طراحی از موضوع را ترسیم کرده و سپس با توجه به حال و هوای ملودی و موضوع آهنگ، شعر مناسب و مورد نظر خود را پیدا میکنم. ضمن احترام به همه گنجینههای شعر و ادب پارسی به شعر نو و شعرای معاصر نیز اعتقاد دارم و بیشتر محتوا و موضوع شعر برایم اهمیت دارد، نه نام بزرگ.
البته باید ذکر کنم جایی که آهنگسازان و خوانندههای ایرانی تجربههای تازهای را رقم زدهاند، معمولا آثارشان با اقبال عمومی روبهرو شده است؛ به دور از قضاوتها درباره کیفیت تجربهها و نوآوریهای برخی موزیسینهای جوان. آیا موافقید که موسیقی ایرانی به پوستاندازی نیاز دارد؟
باید عرض کنم که موسیقی ایرانی میراثی است کهن و ارزشمند که از بزرگان هنر ایرانزمین سینه به سینه و نتبهنت به ما رسیده است و در مرحله اول باید حافظ و نگهبان آن باشیم و به قول اساتید اگر نتوانستیم آن را یکقدم جلو ببریم لااقل به عقب هم نبریم. به هر حال اگر ما بتوانیم همه دانش و تجربه و علم گذشتگان را فراگیریم و آن را با نیازهای روز جامعه امروزی تطبیق دهیم و درک کنیم دراین زمان مردم و جامعه چه نیازهایی دارند ودر صدد خلق آثاری برای زمان خود باشیم، میتوان گفت که نوآوری بهوجود آمده و درخصوص سوال شما نمیتوان گفت که موسیقی ایرانی نیاز به پوستاندازی دارد چون موسیقی چیزی برای دور ریختن ندارد بلکه هر نوع آن باید در جای خود استفاده شود و بهتر است از واژه نوآوری و تکامل برای هنرمندان نسل معاصر استفاده کنیم که البته موجبات نوآوری هم باید در جامعه فراهم باشد که متاسفانه چنین نیست. البته استاد پایور دست به همین نوآوری زد و تقلید کورکورانه نکرد. با اینکه ایشان از شاگردان استاد صبا بود ولی اعتقاد داشت برای روشن ماندن چراغ مکتب باید دست به نوآوری و تلاش زد. هیچگاه وقت خود را تلف نکرد و صددرصد وقت خود را صرف هنر مملکت خود کرد، کاری کرد که همه گذشتگان و استادان خود را در درون خود حل کرد و با یک متد و آیین جدید موسیقی را به مخاطبان خود عرضه کرد.
موسیقی اصیل در شرایطی نابرابر در حال رقابت با موسیقی پاپ است. بهنظر میرسد بستر برای فعالیتهای موزیسینهای پاپ فراهمتر است. دلیل این اتفاق را در چه شاخصهایی میبینید؟
برای موسیقی کلاسیک ایرانی نمیتوان از طریق مردم و مخاطبان عام ارزشگذاری کرد چراکه همیشه داوری و نظردادن از طرف کسانی باید صورت گیرد که خود به آن موضوع کاملا واقف باشند. موسیقی فعلی ما مخاطبان خاص و آگاه زیادی دارد و جوانان زیادی با ذوق و پشتکار به این جایگاه پیوستهاند اما با توجه به ازدیاد جمعیت و بههم ریختگی اوضاع و احوال موسیقی کشور، متاسفانه افرادی از روی آگاهی یا عدمآگاهی دست به مقایسه میزنند که این مقایسه نهتنها درست نیست بله چالشهایی برای مخاطبان به دنبال دارد. باید اشاره کنم که ریشه و اساس و معیار ارزشگذاری هر جامعه برای هنرمندانش آموزش و پرورش است، در سطح بالاتر نیز این آموزش و پرورش پس از تکرار زیاد و ترویج در جامعه به یک فرهنگ تبدیل خواهد شد، پس نتیجه میگیریم متاسفانه بار فرهنگی جامعه نسبت به تشخیص موسیقی سالم و ماندگار بسیار ضعیف است.
بهطور مثال مخاطبان ما نمیدانند که اصول گوشکردن به یک موسیقی در یک سالن کنسرت چگونه است و همه این مسائل ریشه در عدم همکاری و یاری متولیان هنر موسیقی در سطح کلان مملکت دارد. به وضوح میتوان اشاره کرد که موسیقی ما در سطح امور اداری و مالی دولتمردان ما جدی گرفته نمیشود، برایش برنامهریزی نمیشود و خیلی اعتقاد به آن نیست ساز هنرمند ایرانی را که میتواند ایجاد شور و شوق کند و انگیزه به فراگیری موسیقی را بالا ببرد، در صدا و سیما نشان نمیدهند. همه اینها دست به دست میدهد تا نتیجهاش این شود که ما سطح شعور موسیقایی مخاطبان را اینگونه ارزیابی میکنیم. در کل متر و واحد اندازهگیری صحیحی برای مقایسه وجود ندارد و اگر به این موضوع بخواهیم بپردازیم نیاز به یک یا دو جلسه یا سمینار پژوهشی است.
ارسال نظر