بازار موسیقی بیمار است
لی لارضایی
از اولین خواننده‌های عرصه موسیقی پاپ است که موسیقی دهه پنجاه را به خوبی می‌شناسد، اما در موسیقی خود هرگز نخواسته تا از این موسیقی الگوپذیری کند، بلکه همیشه خودش بوده و با صدای مختص و منحصر به فرد خود سعی کرده همیشه منحصربه فرد باشد. خشایار اعتمادی حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد، چه زمانی که کاری برای عرضه داشته باشد و چه زمانی که مدت‌ها از انتشار آلبومش گذشته باشد و کاری در دست انتشار نداشته باشد. اعتمادی حق زیادی به گردن موسیقی پاپ بعد از انقلاب دارد و به جرات می‌توان گفت موسیقی پاپ در این برهه از زمان وامدار او و هم نسلانش است.با او از هر دری گفت‌وگو کرده ایم:


این روزها بیش از هر زمان دیگری آهسته و پیوسته کار می‌کنید. چرا؟
من هر وقت احساس کنم که با کار منتشر شده‌ام اتفاق خوبی می‌افتد حتما در عرصه موسیقی فعالیت می‌کنم ضمن اینکه برای حضور در این عرصه نیاز به انگیزه‌های کافی هست به عنوان کسی که سال‌ها است دارم در این عرصه فعالیت می‌کنم بر این عقیده‌ام که بودن به تنهایی کافی نیست، بلکه باید برای کار فرهنگی انگیزه‌های قوی داشت، ضمن اینکه اگر من گاهی دیر به دیر به انتشار آلبوم اقدام می‌کنم دلیل بر این نیست که کمرنگ شده‌ام و یا قرار نیست دیگر در این عرصه کار کنم و حضور نداشته باشم. گاهی این عدم حضورها نشانه‌های خوبی برای حضورهای آینده است که آدم با دست پر به عرصه بازگردد. من دوست دارم اگر قرار است کم حضور داشته باشم همان مقدار کم هم، تاثیرگذار باشد. مگر می‌شود من خواننده فقط به فکر این باشم که بخوانم، اما این خواندن من تاثیری بر جامعه و مردم آن نداشته باشد؟ من علاوه بر خواندن، به فکر برطرف کردن توقعات مخاطبانم هستم. اگر می‌بینید من این چنین که شما می‌گویید آهسته و پیوسته قدم بر می‌دارم و در این عرصه خیلی فعالیت روزانه و روتین ندارم، صرفا به این دلیل است و دلیل دیگر ندارد. من ترجیح می‌دهم در بازار کنونی موسیقی به همین ترتیب کار و فعالیت کنم.
بازار کنونی مگر به چه صورت است؟
بیمار! بازار موسیقی کنونی ایران بیمار است. فضای موسیقی ایران اصلا خوب نیست. می‌دانید چرا؟ چون ما مانند سابق مخاطب حرفه‌ای موسیقی نداریم. تعداد این مخاطبان که موسیقی را با جان و دل گوش می‌کنند روز به روز رو به کاهش است و دیگر مانند قبل نیست. عرضه یک کالای فرهنگی نیز بر مبنای تقاضای آن انجام می‌پذیرد. تهیه‌کننده‌ها وقتی می‌بینند فضای موسیقی مخاطبان جدی و حرفه‌ای ندارد، برای همین منظور هم تهیه‌کننده‌ها در راستای فضای ذهنی مخاطب به تهیه آلبوم اقدام می‌کنند و به سمت کارهای عوام پسندتر می‌روند. و وقتی قرار است هزینه کند ترجیحش بر این است کاری تهیه کند که برایش بازگشت سرمایه داشته باشد، نه اینکه از تهیه آن متضرر شود.
برای همین بازار موسیقی را خالی می‌کنید؟
خوب وقتی جایی برای من و همکارانی که مثل من فکر می‌کنند نیست، چه نیازی به حضورمان است؟ اما هرگز به این فکر نکرده‌ام که عرصه را خالی کنم، چرا که بر این عقیده‌ام حالا که مخاطب نمی‌تواند انگیزه لازم را در من به وجود آورد، چرا من این کار را نکنم؟ من به عنوان یک خواننده باید مردم‌شناس و جامعه‌شناس هم باشم. باید تاثیر خود را بر روی مردم بگذارم، به همین دلیل در چنین شرایطی تمامی تلاشم بر این است که من در او ایجاد انگیزه کنم.
پس چرا این اتفاق کمتر می‌افتد؟
خوب نیاز به تبلیغ است. یک هنرمند برای دیده شدن خود به تبلیغات نیازمند است. این در حالی است که متاسفانه در ایران امکان تبلیغ زیادی برای کارهای موسیقی نیست و متاسفانه هر چه که وزین‌تر باشد، امکان تبلیغ آن کمتر است. در این صورت همه ضرر می‌کنند از من خواننده گرفته تا تهیه کننده و مخاطب! اگر نتوان در این زمینه مانور داد، متاسفانه باید منتظر کارهایی باشیم که از سمت خواننده‌های غیرمجاز و غربی از شبکه‌های ماهواره‌ای به خورد مردم داده می‌شود.
خوب تجربه نشان داده که مردم از اینگونه از موسیقی استقبال خوبی می‌کنند.
بله! از آن جایی که قانون کپی رایت شامل ایران نمی‌شود، متاسفانه هر روزه شاهد متضرر شدن هنرمندان عرصه موسیقی هستیم. وقتی تهیه کننده آن همه هزینه می‌کند و می‌بیند که مردم به راحتی و از طریق اینترنت و یک کلیک موسیقی دلخواهشان را دانلود می‌کنند، به نظرتان می‌تواند انگیزه‌ای برای ادامه کار خود داشته باشد و به تهیه و تولید کار ادامه بدهد؟
اما شما هم به عنوان خواننده در این زمینه وظایفی دارید که نباید از زیر بار آنها شانه خالی کنید.
اینگونه نبوده که با این صراحت بخواهید بنده را به کم کاری متهم کنید و اصلا چنین حقی را نخواهید داشت، اما آنچه مشهود است این است که کسانی که برای اقتدار موسیقی کشور کار می‌کنند و در این زمینه سهم دارند، انگیزه‌هایشان کم شده است. چنین چیزی برای خودمان ناراحت‌کننده است. همه ما در وهله اول دغدغه‌مان جلب نظر مخاطبانمان در این مملکت بوده است. ما همه به نوبه خود دغدغه خودمان و دلمان را داشته‌ایم که از این طریق مخاطبان خود را راضی نگه داریم. بله! ما هم مثل همه دوست داشتیم مخاطب با ما همراه باشد. هرکدام بنا به دلایلی اما انگیزه‌هایمان کم شد و یا کاملا آنها را از دست دادیم.
مخاطب بخشی از این قضیه است. آنچه همیشه دغدغه شما بوده چیزی جز این نیز بوده است.
کسی که بتواند دل خودش را با کار‌هایش راضی نگه دارد، طبیعتا می‌تواند برای گروه بزرگی از مردم کار کند و آنها را در این رضایت با خود همراه کند. واقعیت این است که من برای باور‌ها و دغدغه‌های خودم خیلی وقت‌ها کار کرده‌ام. همین برایم کافی است.
اما باز هم می‌توان با این شرایط جریان‌سازی کرد و همچنان مانند گذشته ادامه داد؟
انگیزه‌ای نمانده که بتوان به کمک آن دست به جریانسازی زد، نه اینکه توانش نباشد، بلکه انگیزه‌اش نیست. مگر همین ما نبودیم که موسیقی خود را به جشنواره موسیقی آوردیم؟ چرا؟ چون انگیزه داشتیم، اما نهایتا چه شد؟ یکی خود شما بودید که این جریانسازی را زیر سوال بردید و با نقدی که در روزنامه همشهری نوشتید، تمامی زحمات ما را نادیده گرفتید، اما ما چه کار کردیم؟ ما موسیقی پاپ را برای اولین بار به جشنواره موسیقی فجر آوردیم، حتی سال بعد هم به عنوان سخنران حضور داشتم و فعالیت خود را ادامه دادم. حالا چه شده است که ما فراموش شده‌ایم و چهار-پنج سال است حتی یک بلیت جشنواره برای ما نمی‌فرستند. چنین برخوردهایی روابط را مکدر می‌کند، انگیزه‌ها را تحلیل و از بین می‌برد. ما آن موقع که پیشنهاد حضور موسیقی پاپ در جشنواره را دادیم، برایمان شرط گذاشتند که خودمان هم حضور داشته باشیم. همین خود شما در نقدتان نوشته بودید این ارکستر روی سن جا نمی‌شد و نیازی به حضور آن در جشنواره احساس نمی‌شد. چه باید می‌کردیم وقتی به شانیت حضور موسیقی پاپ در جشنواره حساس بودند و گرنه من دیوانه نبودم که آن همه هزینه کنم و کار ارکسترال روی صحنه ببرم.
با این تفاسیر موسیقی پاپ باز هم در جشنواره حضور یافت.
بله و اتفاقا حضور موسیقی پاپ در جشنواره موسیقی فجر احترام خاصی به اهالی این حوزه بود. چنین چیزی جای قدردانی از وزارت ارشاد دارد، اما هنوز چارچوب‌ها مشخص و متعارف نیست و حیطه فعالیت هنرمندان حوزه موسیقی پاپ تعریف مشخصی ندارد و خطوط قرمز و مرزها مشخص نیست. شما این حرف‌ها را از زبان کسی می‌شنوید که همواره مورد حمایت و لطف وزارت ارشاد قرار گرفته، چون همواره قانونمدار بوده و به قانون احترام گذاشته و اگر اختلاف نظری هم داشته در مسیر تعامل و گمانه‌زنی و آسیب‌شناسی بوده است. حالا در این فضای غبارآلود عده‌ای به صورت غیرمجاز و غیرقانونی آثار خود را به‌راحتی و با کمترین هزینه تولید می‌کنند و در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهند، آن هم در کشوری ارزشی چه به لحاظ شرعی و چه به لحاظ مسائل اخلاقی اشعاری می‌شنویم که به دور از منزلت اجتماعی جامعه ماست و متاسفانه به عنوان موسیقی پاپ کشورمان به دنیا معرفی می‌شود.
با این همه فعالیتی که در جشنواره داشتید دیگر حضورتان را ندیدیم! چرا؟
چون دیگر از من دعوتی به عمل نیامد. من هم برای حضور اصرار نکردم. با اینکه جزو بانیان حضور موسیقی پاپ در تنها جشنواره بین‌المللی موسیقی ایران بودم، ولی باز هم برای حضور در آن اصراری نداشتم.
ارکستری هم که در تخت جمشید چیدید کاملا پرهزینه بود، اما این کار هم چندان دیده نشد.
بله و جالب است بدانید که طی ۱۰ روز من ارکستر به آن بزرگی را جمع و جور کردم که ما ۱۰ میلیارد تومان ضمانت گذاشتیم که در تخت جمشید و این بنای تاریخی خرابکاری نمی‌کنیم و مثل بچه‌های خوب این بنا را صحیح و سالم تحویل می‌دهیم، اما واقعیت این است که بله این کار هم در کنار بسیاری از کارهای دیگر دیده نشد و زحمات نادیده ماند.
انتظارتان برای این همه تلاشی که کرده‌اید چیست؟
نه من بلکه خیلی از دوستان من انتظار داریم حداقل چهارتا آدم درست به لحاظ ساختار کارمان تاییدمان کنند و کار‌شناسانه نقدمان کنند یا اگر لایق تشویق هستیم، تشویقمان کنند. این کار اصلا به صلاح همه و به صلاح موسیقی است، اما گاهی با وجود شرایط حاضر، من احساس می‌کنم اصلا خودم اشتباهی‌ام. من دیوانه نبودم که آمدم و با اشعار فروغ فرخزاد و احمد شاملو کار کردم و خواستم تا مردم نیز با این بزرگان آشنا شوند، اما وقتی می‌بینم مردم موسیقی دیگری را از سحطی دیگر گوش می‌دهند، حق ندارم بی‌انگیزه شوم؟ اوایل دلم می‌خواست وقتی کاری می‌کنم همه مردم آن را گوش کنند و بشنوند، ولی از آنجایی که انگیزه‌ای برایم نمانده است، دیگر حتی دوست ندارم کار کنم و کار کردن برای خودم و دل خودم را ترجیح می‌دهم.
قصد ندارید دیگر موسیقی کار کنید؟
نه که قصد نداشته باشم، اما واقعا این هنر وسیله امرار معاشم نیست و برای آن بسیار ارزش قائلم. دوست ندارم به این دلیل که بازار و مردم کارهایی به دور از جنس کارهای من را می‌پسندند، از کارهای دلی خودم دور شوم و برای تجارت و پولسازی هر موسیقی را دنبال کنم.
اما شما از خواننده‌های هستید که ارشاد روی خوش به شما و کارهایتان نشان می‌دهد.
خوشبختانه شکل کارهای من همیشه به گونه‌ای بوده است که این اتفاق برایم افتاده است.
فکر می‌کنید این مشکلات حل‌شدنی است؟
بله. مسوولان باید از جوانانی که نه برای پول که برای هنر به سمت موسیقی آمده‌اند، حمایت کنند و راه دست را به آنها نشان بدهند و هدایتشان کنند. بعد از این باید بر روی کارهایش نظارت شود.
پس با ممیزی هم موافقید!
ممیزی در وهله اول چندان به کار نمی‌آید. من می‌گویم راه برای همه باز باشد و دست همه برای ساخت کارها باز باشد بعداز این اگر خطایی از کسی صورت گرفت، بحث ممیزی به میان بیاید. باید خطوط و فضای فعالیت مشخص شود و دولت برای آثار با ارزش و با محتوا هزینه کند. حالا این هزینه تنها به لحاظ مادی نیست، بلکه حمایت‌های معنوی را در برمی‌گیرد و همانطور که گفتم، باید بستر لازم برای تبلیغات آثار بامنزلت فراهم شود تا آثاری که غیرقانونی است و اشعارشان پر از افکار منفی است در جامعه جایی پیدا نکند.
موسیقی پاپ در ایران چه جایگاهی دارد؟
کمی پیشرفت کرده‌ایم، به‌خصوص در این چند سال اخیر. متاسفانه در دهه هشتاد با حضور خواننده‌های زیاد و همین‌طور شکل‌گیری ادبیات پوپولیستی که در عموم کارها وجود داشت باعث شد موسیقی پاپ کمی سخیف شود، ولی در این سال‌ها، مخاطبان باهوش‌تر شده‌اند و دیگر آن کارهای سخیف را نمی‌پذیرند.
ما از سال 70 تا سال 80 رشد خوبی داشتیم، ولی بعد از آن در سراشیبی افتادیم اما الان دو، سه سالی است که دوباره رو به بهبود رفته‌ایم. در تمام این سال‌ها کار خوب هم منتشر شد، ولی به دلیل نبود رسانه نتوانست خودش را نشان دهد، ولی هنوز کار خوب منتشر می‌شود.
پس به چشم‌انداز موسیقی پاپ ایران خوشبین هستید؟
بله. اگر کمی تلاش و همت باشد و بخل‌ها، حسادت‌ها و کینه‌ورزی‌ها از میان برود؛ قطعا ما حرف‌های بسیاری در این زمینه برای گفتن خواهیم داشت. موسیقی دنیای پهناوری است که هر چه در آن پیشروی کنی، باز هم باید به جاهای دیگرش سفر کنی. من خیلی خوشبختم که موسیقی من را انتخاب کرده است. امیدوارم همچنان در این عرصه بمانم و هر روز با موفقیت‌های بیشتر و بزرگ‌تری روبه‌رو شوم. برای خودم دعا می‌کنم.