شاید من هم دلم بخواهد ساز بنوازم! - ۱۸ آبان ۹۱
خیلی اتفاقی وارد عرصه اجرا شدم. مجری‌گری نیاز به تخصص دارد؛ اینکه شما بتوانی با یک شیء بی‌جان به نام دوربین ارتباط برقرار کنی آنقدر که کسی که آن طرف نشسته، احساس کند شما در کنارش قرار داری. علاقه داشتن صرف به مجری‌گری، شرط نیست، شاید من هم خیلی علاقه داشته باشم یک ساز موسیقی بنوازم، اما توانایی‌ یا استعدادش را نداشته باشم، در اجرا هم همین‌طور است؛ مولفه‌هایی به نام استعداد و توانایی حرف اول را می‌زنند. البته گذراندن دوره‌های تخصصی اجرا هم تضمین‌کننده به موفقیت رسیدن شما نیست، مثلا امروز هزاران جراح متخصص قلب در کشور فعالیت می‌کنند، اما چند نفرشان می‌شوند دکتر ماندگار؟ هر مجری بنا بر حوزه کاری که برای خودش در نظر می‌گیرد (ورزشی، اجتماعی، علمی یا معارف و...) باید در همان حوزه نیز گنجینه لغات و اطلاعاتش را ارتقاء بدهد، وگرنه داشتن صدای خوب کافی نیست! مگر کانون مجریان داریم که اجازه بگیریم؟!اینکه می‌گویند یکسری مجریان مافیای تلویزیون هستند و اجازه نمی‌دهند هر کسی وارد این صنف بشود اصلا قبول ندارم. اصلا مگر مجریان کانون یا مجموعه‌ای رسمی دارند که بخواهند به کسی اجازه وارد شدن یا نشدن بدهند؟! شاید بتوان واژه این را به واحدهای دیگر نسبت داد، نه به مجریان. اگر مجری‌ای هم با رابطه دیگر وارد این عرصه شده باشد، ربطی به مسائل صنفی نداشته باشد، بلکه بیشتر به مسائل سیاسی مربوط شود!
ما مجریان کاری به کار هم نداریم
تعریف من از اجرا، فروشندگی یک متاع یا داستان است که خریدارانش مخاطبان برنامه هستند. مجریان نسل جوان تلویزیون بسیار اجراهای زیبا و قدرتمندی دارند که این جای خوشحالی دارد. هر کدام از ما مجریان در حوزه تخصصی خودمان کار می‌کنیم و کاری به کار همدیگر نداریم؛ اجرا هم مثل دنیای پزشکی جهان بزرگی دارد؛ ما از پزشک عمومی داریم تا دندانپزشک، پزشک زیبایی، قلب و عروق، فک و صورت و... ، اما هر کدام زمینه‌های تخصصی خودشان را دارند.