محمدباقر نباتی مقدم
گوش بسپار. گوش تیز کن. وجودت را بدل کن به قوه سامعه. می‌شنوی، صدای این ترنم خدایی را می‌شنوی که به رنگ لاهوت بر بلندای آسمان صعود می‌کند؟ می‌شنوی، هوای گرگ و میش این صبح زمستانی چه مخمور‌کننده است و خواب در این سحر سرد چه لذتی دارد، اما می‌شنوی، این صدای لاهوتی را می‌شنوی که نمی‌گذاردت بخوابی؟

وسوسه‌ات می‌کند که بگردی ببینی این چه صدایی است، لحن داوودی است یا صوت لاهوتی؟ چه زیبا و شمرده، چه بلند و گیرا، چه نافذ و برّا، می‌شنوی این صدای خوب را؟ حالا برخیز و پنجره را باز کن. صدا را تشخیص بده، ببین صدا تو را می‌خواند، با بهترین موسیقی درون در حال دعوت است. این صدای اذان است که تو را می‌خواند. برخیز....
برخاسته‌ای؟ همین؟!! نفهمیدی که بود صاحب آن صدای لاهوتی؟ گفتی بعدتر می‌شناسی‌اش؟ کی؟ چه وقت؟ وقتی که از دستش دادی؟ فرصت زیاد است؟ کی ؟ پس چه وقت؟ می‌خواهی این یکی را هم گم بکنی و بعد زانوی غم بگیری و بگویی واحسرتا؟ چه زود دیر می‌شود...


این خشت‌های فیروزه‌ای که قامت گنبد مدور و زیبای شیخ صفی الدین اردبیلی (‌علیه‌الرحمه‌) را به تبرک «الله الله» در خود پیچیده است، این خشت‌های خام و پخته که رنگ در رنگ نشان از هزار نشان و نشانه دارد، این خدا خدا نشانه‌های زیبا و احیاگر؛ همه اینها را به گام بلند موسیقای خدایی اذان موذنی می‌شناسیم که عمر مبارکش را به خواندن نام بزرگ خدای باری تعالی سپری کرد و طوفانی برانگیخت در دریای مواج شیفتگی انسان مسلمان به خدای احد و واحد و دل سپردگان به کرامت اخلاقی محمد نبی (ص) و بیشتر اینکه نام عالی مولی‌الموحدین علی‌ابن‌ابی طالب را اول بار در ماذنه رسانه‌ای ایران ۱۳۲۳ خورشیدی در گستره ایران عزیز مترنم ساخت تا این افتخار بزرگ به نام موذن ثبت شود و موذن‌ها از چنین پیشینه معتبر و والایی برخوردارند. حالا که صدای اذان را شنیدی، برخیز، وضو بساز و قامت به نماز صبح ببند. الله‌اکبر بگو و تعظیم و تکبیر خدای عزوجل اعلی را به بهترین وجه ادا کن. سلام که دادی، باز یاد صدای لاهوتی موذن می‌افتی. این چه حس خوب و در عین حال کنکاش‌گری است که تو را رها نمی‌کند. می‌جویی‌اش و نمی‌یابی. می‌جویی و کم می‌یابی. حالا بلند می‌شوی که بروی سر کار و بارت. کار و بارت؟ مگر قرار نشد ببینی این صدای کیست که چنین موج می‌افکند در آسمان؟ نمی‌بینی اذان صبح که گفته می‌شود، فرشتگان پرهای سفید خود را بر روی زمین می‌بارانند. اینک در زمستان برف‌باران باید بروی دنبال کارَت. کارَت: خاندان موذن‌ها کیستند؟


شیخ عبدالکریم موذن:
شیخ قبیله موذن‌ها، شیخ بزرگ، شیخ عاشق، شیخ مناجات‌خوان، شیخ با صدای گیرا و بلند، شیخ با صدای تک و ماندگار، شیخ، شیخ، شیخ. ترتیب زندگانی و چه کرده و نکرده‌های این شیخ بزرگ یا در دسترس نیست یا در تاریخِ رفته چیز زیادی ازش باقی نمانده است. همین قدر کافی است برای این وجیزه:
شیخ موذن ما از مناره مسجد میرزا علی اکبر مرحوم که اذان می‌گفت تا فرسنگ‌ها آن طرف‌تر هم صدای او را می‌شنفتند، صدایی با بلندی بسیار و رسا، صدایی هدیه ملکوت به شیخ موذن. نامش را موذن گفتند و گفتند که دیگر فرجزاده نیستی، شیخ عبد‌الکریم. تو موذن هستی و این تبرک به یادگار ماند برای همه نسل پس از او که همه‌شان مفتخرند به این جد بزرگ و بیشتر از اینها مومنان و مسلمانان هستند که می‌بالند به چنین هیبت و هیئت ملکوتی که موذن بزرگ ارمغان داده است به امت اسلامی. موذن در سال ۱۳۲۲ به قصد زیارت مضجع شریف رضوی و پابوسی امام هشتم (ع) راهی مشهد مقدس می‌شود. در تهران در محله ‌حسن‌آباد در منزل یکی از دوستان موقتا سکونت می‌کند تا شرایط سفر مهیا شود. سپیده صبح ندمیده، به وقت اذان صبح، شیخ اردبیلی بر بام منزل رفته و دست بر گوش می‌گذارد و با صدای رسا و ملکوتی خود اذان می‌گوید.
‌- های، می‌شنوی، همین است، همین اذان را می‌گویم. این صدای کیست چنین پر هیبت، چنان والا و این چنین زنده؟


رحیم موذن‌زاده اردبیلی


امام جمعه موقت تهران با صدای اذانی که تا به حال نشنیده است به نماز قیام می‌کند. احوال صاحب صدا را پرس‌وجو می‌کند و اشارت می‌دهندش به موذنی که از اردبیل آمده و قصد مشهد را دارد. آشنایی شیخ عبدالکریم و امام جمعه آن وقت تهران به ماندگاری شیخ اردبیلی در تهران می‌انجامد. از این پس است که شیخ عبدالکریم هر روز در ماذنه مسجد ارگ تهران اذان می‌گوید. در سال ۱۳۲۵ که رادیوی ملی ایران افتتاح می‌شود، سراغ شیخ خوش‌صدای شهیر می‌آیند و از او می‌خواهند در رادیو اذان بخواند و شیخ می‌پذیرد. و این چنین است که ندای ملکوتی شیخ بزرگ از ماذنه‌ی رسانه‌ای تا اقصای ایران زمین طنین می‌افکند و جان‌های تشنه با نوای ملکوتی الله‌اکبر سیراب می‌شود. شیخ اردبیلی اذان را به صورت زنده در استودیوی رادیو اجرا می‌کرد و این اذان به صورت زنده از رادیو پخش می‌شد. مسوولان رادیو مصمم می‌شوند که صدای موذن اردبیلی را ضبط کنند تا یادگاری ارزشمند برای تاریخ اسلام و ایران در گنجینه میراث معنوی ایران عزیز به ارمغان گذاشته شود و اذان شیخ عبدالکریم روی صفحات سیمی ضبط می‌شود. «گشته‌ایم. پرس‌وجو کرده‌ایم. نیست. انگار نبوده، اما می‌دانیم که هست. می‌دانیم که در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شود. اما... اما کسی پاپی این اثر هنری ارزشمند نیست که برگرداندش به ایران یا اقلش نسخه‌ای کپی بشود از آن میراث عظیم. هر کجا هم رفته‌ایم حتی کاست یا شکل دیگری نیافته‌ایم از ضبط این صدا. چند بار اطلاعیه داده‌ایم. درخواست کرده‌ایم؛ از مردم و از مسوولان که بگردند و پی جوی اذان شیخ باشند، اما تابه حال خبری نشده. هر چه هم بشود خرجش مژدگانی‌اش، هزینه‌اش می‌دهیم... اما خبری نیست.» اینها را از سلیم شنیدم، پارسال و امسال هم ودود موذن تکرار کرد با حسرت. نگاهش می‌گفت که می‌یابیمش بالاخره. اما کی؟ حسرت هم دارد که نتوانی صدای ماندگار و اصیل شیخ را نشنوی و از دنیا بروی. صدایی که هم رحیم و هم سلیم می‌گفتند عالی بود. صدای ما در برابر صدای پدر چیزی نبود. آن صدا چه بود؟
اذان شیخ عبدالکریم یک اذان منحصر به فرد بوده است. کسانی که آن اذان را شنیده‌اند، می‌گویند چیز دیگری بود، وصف‌ناشدنی. ودود موذن می‌گوید: اولین اذان ایرانی را شیخ عبدالکریم موذن در بیات ترک خوانده است؛ یعنی اصل اذانی که شیخ رحیم موذن‌زاده اردبیلی خوانده است و اذان مشهور و مطرح دنیای اسلام است متعلق است به شیخ عبدالکریم، ولی چون نسخه‌ای از آن اذان در دسترس نیست، این مورد مغفول مانده است که جای بحث و بررسی دارد. اذانی که شیخ عبدالکریم خوانده است جدای از بحث الهامی بودن آن که حتما از ناحیه قدسی باری تعالی مدد گرفته است، مستند است به آگاهی شیخ از ارکان و ابدال موسیقی ایرانی و آشنایی او با گوشه‌ها و الحان موسیقایی که البته من نمی‌دانم این آشنایی را از کجا آموخته بوده است، اما فرزندان و همراهان او بر این نکته تاکید دارند که شیخ عبدالکریم با علم موسیقی آشنایی عمیقی داشته است. در کتابچه‌هایی که از او باقیمانده بوده و الان در دسترس نیست و گم شده در کنار اشعار و شاه‌بیت‌هایی که نوشته است به تشریح الحان و دستگاه‌ها و گوشه‌ها پرداخته بوده. شیخ عبدالکریم اذانی را به میراث گذاشته است که با روح و جان ما درآمیخته و اثر ویژه و منحصر به فردی است. شیخ بزرگ از رادیو اذان می‌خوانده و نعیم فرزندش به مناجات‌خوانی می‌پرداخته است. در صفحه سیمی که می‌گویند اذان شیخ روی آن ثبت شده است، در یک طرف اذان شیخ عبدالکریم است و در سمت دیگرش مناجات نعیم. حالا کی و کجا این اذان نامدار و شهیر یافت خواهد شد، خدا می‌داند!
ودود موذن درباره ویژگی صدای موذن‌ها می‌گوید: صدای خاندان موذن یک صدای ویژه و استثنایی است. رنگ و جنس خاصی دارد. شش دانگ است، افت نمی‌کند و صدایی بدون سقف است. صدای خواننده‌ها است که سقفی برای اجرا ندارد. حدی ندارد برای اوج گرفتن و حتی در زیر و متوسط خواندن هم متبحرانه عمل می‌کند. صدای این خاندان رنگ ویژه‌ای دارد. مخصوص موذن‌ها و موذن‌زاده‌هاست که باید اشاره کرد به تربیت و آموزش صدا و موسیقی که باید این صدای ویژه را تربیت کرد و مراقبش بود که خراب نشود و زنگ نزند!


شیخ عبدالکریم نوحه‌سرای بی‌نظیری بوده، همان‌قدر که موذن نامی و والامرتبه‌ای. نوحه‌های او و اشعاری که می‌سروده در ذهن هم‌دوره‌ای‌هایش ثبت است، اما هیچ نسخه‌ای از دفترچه‌ای که خود به خط خودش می‌نگاشته موجود نیست. عجیب است که آثار این بزرگمرد مفقود و گم است و زندگی هنری وی در محاق بی‌اطلاعی درافتاده است!
آنهایی که در مسجد اردبیلی‌های تهران، محضر شیخ اردبیلی را درک کرده‌اند از مناجات‌خوانی بی‌بدیل او به نیکی یاد می‌کنند. می‌گویند مناجات علی (ع) را کسی مانند او تا به حال نخوانده است. شیخ عبدالکریم حافظه عجیبی داشته است و پس از ایراد منبر و وعظ و خطابه عین گفته‌هایش را در دفترچه‌ای یادداشت می‌کرده است. اینها را حاج کریم عاشقی از معمران مسجد اردبیلی‌های تهران روایت می‌کند و اضافه می‌کند که شیخ خط خوش و زیبایی داشته است. در دفترچه‌ای از نوحه‌های شیخ عبدالکریم که توسط رحیم موذن‌زاده صحافی شده و دست خانواده زنده یاد رحیم موذن‌زاده است، اشعار و مراثی و مدایح ائمه اطهار(ع) با خط خوش و رنگ‌های متفاوت نگاشته شده است. آنچه در این دفترچه حایز اهمیت است نگارش برخی وقایع مهم زندگی شیخ عبدالکریم و اصول روابط اجتماعی و نحوه برخوردهاست که نشان از ذوق و درایت ویژه او دارد. در دفترچه مذکور اولین تاریخ نگاشته شده رقم ۱۳۴۷ قمری است.
‌رحیم موذن‌زاده اردبیلی:
سر سفره افطاری ماه خدا که می‌نشینی و منتظر می‌مانی تا وقت افطار سر برسد، خدا خدا می‌کنی که اذان وقت افطار همان اذان دوست داشتنی و مواج باشد. می‌خواهی با اذانی افطار کنی که شوق به سوی خدا پرواز کردن و به خدا توجه کردن را در تو برانگیزد. می‌خواهی برای هزار و چندمین بار هم که شده اذان رحیم موذن‌زاده را بشنوی و لب به افطار باز کنی و حمد و ثنای خدا را بگویی. می‌بینی که «لا اله الا الله» در گوشه روح الارواح زنگار دلت را می‌زداید و دلت را چنان می‌لرزاند که محو می‌شوی و مست می‌شوی و می‌خواهی همه او بشوی. این چه صدای معرکه‌ای است، شیخ رحیم که دل هزار هزار مسلمان را پیچ و تاب می‌دهد و هر جا که باشد می‌خواهد نمازش را پس از شنیدن اذان تو اقامه کند. بارک الله و تبارک الله یا شیخ. رحیم موذن‌زاده اردبیلی در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در اردبیل به دنیا آمد. اذان‌گویی و نوحه‌خوانی را از پدرش به ارث برد و تا آخر عمر راه او را ادامه داد. رحیم در اردبیل در مکتب میرزا عزیز به فراگیری قرآن و عربی و دیگر کتب مشهوره آن زمان مشغول می‌شود. پس از آن در مدرسه حاج ابراهیم که محل فراگیری علوم حوزوی در اردبیل بوده و هست (نشانی: سی متری. نرسیده به بیمارستان آرتا) به طلبگی روی می‌آورد. همراه شیخ عبدالکریم در مساجد اردبیل نوحه‌خوانی می‌کرده و گاهی به شهرهای اطراف و تالش هم می‌رفته است. پس از هجرت شیخ از اردبیل به تهران، شیخ رحیم برای ادامه تحصیلات حوزوی به قم می‌رود و همزمان با تحصیل، ظهرها در حرم حضرت معصومه(س) اذان می‌گوید. سال ۱۳۲۹ خورشیدی پدر فاضل و دانشمندش را از دست می‌دهد و در ۲۵ سالگی به تهران آمده و جای خالی پدر را در مسجد امام پر می‌کند. شیخ هر روز ماه رمضان به مسجد ارگ می‌رفته تا اذان بگوید و اذان به صورت زنده از رادیو پخش شود. تا اینکه در سال ۱۳۳۴ خورشیدی شیخ رحیم موذن‌زاده اردبیلی در استودیو شماره ۶ رادیو و تلویزیون از مسوولان می‌خواهد تا اذان او را ضبط کنند و شیخ اذان را در دستگاه بیات ترک در گوشه روح‌الارواح اجرا می‌کند، این همان اذانی است که هر گاه می‌شنویمش از خود بی‌خودمان می‌کند و وصل‌مان می‌کند به آسمان، به ملکوت. شیخ رحیم تا سال ۱۳۵۷ هر سال ماه رمضان برای تجدید اذان به تلویزیون می‌رفته و اذان تازه‌ای می‌خوانده است. دهه پنجم زندگی رحیم موذن‌زاده اردبیلی دوره گمنامی و فراموشی اوست. موذن‌زاده در برخی مساجد تهران، مناجات و نوحه می‌گفت و هر سال، شب‌های عاشورا در مسجد اردبیلی‌ها به منبر می‌رفت، جز خانواده و دوستان کمتر کسی پیگیر این میراث‌دار بزرگ بود تا اینکه در سال ۷۲ با انتشار گفت‌وگوی یک خبرگزاری با او همه متوجه شیخ رحیم می‌شوند. گویا خیلی‌ها فکر می‌کرده‌اند شیخ موذن در اوایل انقلاب دار فانی را وداع گفته است. شیخ در سال ۷۴ مبتلا به بیماری می‌شو و در سال ۸۴ بیماری سرطانش اوج می‌گیرد. شیخ خوش‌مشرب و خوش‌پوش و بذله‌گوی اردبیلی در اواخر عمرش به ناگاه با خبر تشرف به حج روبرو می‌شود که از سوی صدا و سیما ترتیب داده شده بوده و شیخ به‌رغم ناراحتی مزاج و پیشرفت بیماری، به سفر حج می‌رود و به آرزوی دیرینه خود می‌رسد. در مکه خدا را می‌بیند و برای مسلمانان جهان در عرفات اذان می‌گوید و هر چه اصرار می‌کنند «اشهد ان علی ولی الله» را نگوید قبول نمی‌کند و با آن صدای رسا و رشید و سوزناک اذان را در گوشه روح الارواح در صحرای عرفات اجرا می‌کند. علی معلم دامغانی از جمله کسانی است که در عرفات این اذان را شنیده است: رحیم موذن‌زاده را در عرفات زیارت کردم و ایشان در آنجا برای آخرین بار اذان جاودانه خود را اجرا کردند که بسیار مورد توجه حجاج قرار گرفت. حالا شیخ رحیم اذان جاودانه خود را ثبت کرده است، منبرهای عقیدتی و اخلاقی فراوانی برپا کرده است، نوحه اباعبدالله را با سوز و گداز سرداده است و سال‌ها در شهرت و گمنامی و در مضیقه‌های فراوان به عشق ملکوت روزگار گذرانده است؛ اینک ششم خرداد ماه ۱۳۸۴ است که ملکوت را در دیدار برزخی می‌بیند و عاشقانه روح خود را به سوی خدا پرواز می‌دهد تا ندای ملکوتی رب‌الارباب را پاسخ دهد، فارجعی الی ربک راضیه مرضیه.
نعیم موذن‌زاده اردبیلی
‌‌صدای تو که شبیه‌ترین صدا بوده به صدای شیخ عبدالکریم، چه زود از میان رفته و تو چه زود از این دار فانی و تنگ حصار دنیایی رهیده‌ای نعیم!
نعیم موذن‌زاده در 25 سالگی دار فانی را وداع گفته، در حالی که به اذعان همگان، صدای او شبیه‌ترین صدا به صدای شیخ بزرگ بوده است، او هم اذان می‌گفته و هم مناجات می‌خوانده است. گاهی پدر وپسر همراه هم می‌خوانده‌اند که کسی متوجه دو صدا نمی‌شده و انگار که یک تن می‌خواند. راوی ناشناسی در اردبیل نقل می‌کند که روزی شیخ عبدالکریم منتظر آمدن نعیم بوده، گویا دیر کرده بوده و پدر نگران پسر! راوی می‌گوید به شیخ گفتم صدای نعیم را نمی‌شنوید. همین نزدیکی‌هاست. الان می‌رسد. نگران نباش. شیخ گفت: نزدیک نیست. دور است. صدای او از دور می‌آید. من متعجب شدم و گفتم صدای به این واضحی باید از همین نزدیکی‌ها به گوش برسد. منتظر ماندم با شیخ که ببینم نعیم کی می‌رسد. نیم ساعتی و شاید بیشتر گذشت تا اینکه دیدیم نعیم با دوستانش سر رسیدند. شیخ گفت: نعیم کجا بودی؟ گفت: در قوشا تپه (نزدیکی‌های صداوسیمای فعلی اردبیل) برای بچه‌ها می‌خواندم. راوی تعجبش افزون می‌شود. از تازه شهر تا قوشاتپه بیشتر از سه کیلومتری راه بوده...نعیم در عکسی که از او موجود است شبیه پدر و مصمم و جدی است مانند شیخ عبدالکریم اما حیف که زود رفت.
سلیم موذن‌زاده اردبیلی
‌اینکه حاجی عاشقی از شیخ‌کریم روایت می‌کند که شیخ بزرگ می‌گفته سلیم بهترین صدا را در میان فرزندانش دارد و دلیلش را هم حواله می‌دهد به گریه کردن‌های سلیم در هنگام نوحه خواندن چیز کمی نیست؛ یعنی مفهوم بزرگی است، مفهوم شایان توجه و عمیق و حالا باید از اسطوره‌ای نوشت که صدایش محرم را به یاد می‌آورد و ضجه‌هایش یادآور بلای دشت خونین نینوا است و نوحه‌هایش دل سنگ را آب می‌کند، چه برسد به کافر حربی. اینک باید از سلیم نوشت که آبروی خاندان موذن‌هاست. نه، محدودش کردم. سلیم آبروی جهان تشیع است. با نوحه‌های غریبانه‌اش، با صدای رسا و تک و نابش، با حنجره قدرتمندش، با عزت نفس و بزرگ‌منشی‌اش. با هزار هزار نوحه‌ای که در رثای حسین‌بن علی خوانده و با دریا دریا اشکی که از میلیون‌ها میلیون عاشق سینه‌چاک اهل بیت گرفته، با مولودیه‌ها و مناجات‌خوانی‌های کم‌نظیرش و مرصع‌خوانی بی‌بدیلش. الان که بیشتر از هفتاد سال شیرین دارد، هنوز هم صدایش بی‌رقیب است و نوایش محزون و هم البته مستحکم و تنومند. سلیم که می‌خواند یاد هر چه هم نیافتی، یاد بیرق سیاه عزا می‌افتی. زینب زینب را که بخواند، دلت آوار می‌شود و می‌مانی زیر اندوه غم‌بار کاروان اسرا. حالات عباس را که بخواند، درمی‌مانی در بیان احساست، هم از شجاعت عباس علمدار سرخوشی و بارک‌الله‌گو و هم از غیرت و حمیت و حیای فرزند علی، یار برادر و همراه امامت در خودت شرمگینی که چرا چنان نیستی تو!!؟
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست و سلیم عالمی را با صدای خوش و نوای نوحه‌گرش دیوانه حسین کرده است. هیبت و هیئت این مرد، این فرزند برومند شیخ موذن پیراسته به نام حسین و خاندان حسین است. شیخ‌کریم می‌گفته که خوش‌صداست سلیم و این را از گریه‌کردن‌هایش می‌فهمید... چند سال پیش که زانوی ادب در محضرش به زمین زده بودم و از خودش و پدرش و نوحه‌ها و بایدها و نبایدها برای محرم نامه اول می‌گفت، دیدم گریه کردنش را که ناگاه حسی عجیب او را در خود می‌پیچید و دست بر سینه می‌کوفت و نوحه می‌خواند و می‌گریست، بر حسین و عاشورای حسین باید گریست. باید گریست و با نوحه سلیم اشک بر گونه‌ها روان کرد و دل بیتاب را داغدار اهل بیت عصمت و طهارت کرد تا ذره‌ای شاید فرج، شاید رهایی، شاید که خدا... .
خدا در همین نزدیکی‌هاست. باید بجویی‌اش تا بیابی. سلیم می‌گفت خدا را از یاد بردن کار عاشق حسین نیست. می‌گفت نماز را از یاد بردن کار عاشق حسین نیست. می‌گفت مگر می‌شود کسی خود را پیرو حسین بداند و قرآن نخواند، وضو نسازد و قامت به نماز نبندد. با همان لحن شیرینش و تکرار سریع کلمات، همین‌ها را می‌گفت و تکرار هم می‌کرد بسیار. سلیم فرزند شیخ عبدالکریم است، شیخ بزرگ موذن. سلیم موذن در نوع خودش پیشتاز بوده است و همه قابلیت‌های صدایش را به کار گرفته و با نوآوری‌های خلاقانه راهی بدیع در نوحه‌خوانی گشوده است... اینها را از زبان فرزند هنرمند سلیم نقل می‌کنم، ودود موذن می‌گوید: سلیم در چهارچوب‌ها و قید و بندها خود را اسیر نکرده، نوآوری کرده و شاید در برهه‌ای از زمان مورد انتقاد هم واقع شده، اما بعدتر دیده‌اند که سلیم کار نو و درستی انجام داده است. اولین بار عربی و فارسی را در نوحه ترکی آمیخته است. اطلاعات موسیقایی سلیم عالی است. او الحان و دستگا‌ها و گوشه‌ها را خوب بلد است و خوب به کار می‌برد. سلیم اینها را از پدرش و از میرزا عزیز مکتبدار و از مرحوم بهادری در تبریز آموخته است. سلیم و داوود و محمود در دوره جوانی به تبریز می‌رفتند و از مرحوم بهادری درس موسیقی کسب می‌کردند. سلیم اما هیچگاه تقلید نکرده است. او بر اساس روش‌های علمی و درست می‌خواند. در شروع مقام روایت درست و صحیح گام اول است و از این چهارچوب به مدالاسیون می‌رسیم. این حرکت تبحر بالای خواننده را به دنبال دارد. اجراهای سلیم مدالاسیون زیبایی دارد، از این دستگاه به آن دستگاه حرکت می‌کند که کار بسیار سختی است. شناخت پل‌ها، شعبه‌ها و بیات‌ها در موسیقی بسیار مهم است. اگر درست شناخته نشوند، کار خوب درنمی‌آید. جملات ملودیک سلیم انگار از قبل نت‌نویسی شده است. سلیم سال‌ها تلاش کرده تا به این حد از نوحه‌خوانی موسیقایی دست یابد که هر چیز سر جای خودش باشد. علاوه بر اینکه خیلی از اینها را ذاتی در خود دارد. اصلا خاندان موذن‌ها به داشتن صدای خوب شهره‌اند و اگر کسی در این خانواده صدای خوب نداشته باشد، برایش نوعی ضعف به شمار می‌آید. در هزاران ساعت اجراهای سلیم نمی‌توانید جایی را بیابید که سلیم کلام را فدای موسیقی یا موسیقی را فدای کلام کرده باشد. خیلی‌ها در اوج، کلام را فدای موسیقی می‌کنند و بعضی‌ها در زیرخوانی ادای کلام برایشان مشکل می‌شود. کلامش صحیح و صریح است و به این نکته بسیار حساس است. می‌گوید که کلام و شعر درست باید خوانده شود. سلیم چه در بم و چه در زیر صلابت و ابهت خود را از دست نمی‌دهد. سلیم یک خواننده ماراتن است. حجم و زمان کار در صدای او هیچ تاثیری ندارد. او با وجود کهولت سن و با بیش از هفتاد سال، هنوز هم با همان حجم صدا، راحت می‌خواند. مواظب صدایش است و اجازه نمی‌دهد چیزی موجب خراش و ناراحتی صدا و حنجره‌اش شود. با شعر بسیار تمرین می‌کند و با موسیقی فاخر عجین است. سلیم صاحب سبک خاص خودش است و خیلی‌ها در ایران و کشورهای دیگر پیرو او و دنباله‌روی سبک سلیم هستند. اجراهای دهه شصت سلیم اوج کارهای اوست. نوحه‌هایی که در سال 56 خوانده و کارهایی که در دهه 60 در تهران اجرا کرده از پختگی، قدرت، نبوغ و تجربه سالیان او حکایت دارد. سلیم موذن‌زاده اردبیلی در ادامه راه پدر فاضلش اذان را در گوشه روح‌الارواح خوانده است، با ترجمه فارسی اذان که اذان منحصر به فردی است، او فرزند شیخ کریم موذن است، فرزندی که به تمامت توانسته است میراث خانوادگی را پاس بدارد و بر ارزش و ابهت آن بیافزاید. از سلیم نوشتن کار سختی است. به نوحه‌های جاودانه‌اش گوش می‌دهی، به السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)اش گوش می‌دهی، اذان ناب و فاخرش را می‌شنوی و سکناتش را در برخوردها و خواندن‌ها و مراسم‌ها می‌بینی؛ این سلیم است. مرصع‌خوان باوفای حسینی و عاشق بی‌ریای خاندان نبوی و علوی. خوشا به سعادت این مرد.
محمود و داوود موذن‌زاده اردبیلی
محمود ارتشی بود و بر خلاف دیگر برادران راه خود را رفت. گرچه صدای خوبی داشت، ولی زیر می‌خواند و برادرانش به او گفته بودند صدای تو به درد نوحه نمی‌خورد. برای همین محمود از نوحه‌خوانی کناره گرفت و ارتشی شد و لباس ارتش پوشید تا در سنگری دیگر به پاسبانی از حیات ایرانیان بپردازد. داوود نیز جزو صداهای موذن‌زاده‌هاست. صدای داوود زیبا و ظریف بود و از لحاظ حجم به پای سلیم نمی‌رسید، اما نوحه می‌خواند و اذان را هم در همان دستگاه بیات ترک خوانده بود. نوحه‌های داود با حزن خاصی آمیخته بود، ولی متاسفانه در سال 74 در اثر سکته از این دنیا رخت بربست.
ودود موذن
ودود می‌گوید: ودود باید خودش باشد و راه خودش را برود. می‌گوید من مفتخرم به نام موذن و خاندان موذن و به این مرتبه مباهات می‌کنم، اما از فضل پدر چه حاصلی هم هست. هر فردی باید خودش کار و تلاش کند و به جایی برسد.
روایت نوه پسری شیخ کریم و فرزند سلیم موذن‌زاده روایت هنرمند نقاش و مجسمه‌سازی است که موسیقی کار می‌کند و موسیقی آموزش می‌دهد. ودود صاحب کرسی خاصی در هنرهای چندگانه است و زندگی‌اش با نقاشی و موسیقی درآمیخته است. در این چند سال که ساکن زادگاهش شده، دست به کار ساخت مجسمه برای میادین شهر شده است. مجسمه شاه اسماعیل خطایی را ساخته که در موزه باستان‌شناسی اردبیل به نمایش درآمده است و مجسمه تاج‌الشعرا، بیضا و شمس عطار را هم چندی پیش با هنرمندی تمام ساخت که نمادی شد از ارادت اردبیلی‌ها به عشاق حسینی این شهر. پرده‌های نقاشی و پرتره‌های خلق شده توسط او در نمایشگاه‌های متعددی در ایران و خارج از کشور به نمایش درآمده است. کنسرت‌های متعددی برپا کرده و علاقه‌مندان خاص خودش را دارد. ودود عنوان می‌کند که با مداحی ارتباط دارد، ولی نگاهش از لحاظ فرم و محتوا متفاوت است. او سال‌هاست در تلاش است تا نوحه‌های قدیمی اردبیل را در قالب یک اثر موسیقایی با تنظیمی نو و بدیع عرضه کند. ودود می‌گوید: نقطه مشترک تمامی موذن‌زاده‌ها چه در باور و چه در آثار خلق شده، عشق به اردبیل است.

صدا را می‌شنوی. می‌بینی چه غمگنانه می‌خواند؟ چه سوزناک لابه می‌کند؟ چه عاشقانه و غریبانه مبدا و مقتدای خود را فرامی‌خواند؟ می‌بینی چه زود غروب می‌شود و تو محو صدایی می‌شوی که تو را می‌برد به آسمان، به ملکوت... موذن اذان بگو. الله‌اکبر الله‌اکبر