مسوولیتپذیری کودکان با تشویق نه اجبار
حسین اسدبیگی پزشک روانشناس بالینی نوجوان نه کودک است و نه بزرگسال، فردی است که دارد هویت خودش را تحکیم میکند و ثبات ندارد. باید با مسوولیتهای زندگی روبهرو شود و ما میتوانیم از مسوولیتهای کوچک شروع کنیم و به بچهای کوچک مسوولیتهای کوچک بدهیم برای مثال اگر خواهریا برادر کوچکتری دارد مسوولیت آوردن شیشه شیر یا شاید شیر دادن با شیشه را بهعهده او بگذاریم، ولی معمولا بچهها وقتی به مدرسه میروند عمده مسوولیتهایشان آغاز میشود و اولین مسوولیتشان درس خواندن و مدرسه رفتن میشود. ما باید سعی کنیم طوری با آنها رفتار کنیم که مستقل بشوند و خودشان به فکر درس خواندن و انجام وظایف و تکالیف مدرسه باشند و اینطور نباشد که با فشارهای والدین بخواهند تکالیفشان را انجام دهند.
حسین اسدبیگی پزشک روانشناس بالینی نوجوان نه کودک است و نه بزرگسال، فردی است که دارد هویت خودش را تحکیم میکند و ثبات ندارد.
باید با مسوولیتهای زندگی روبهرو شود و ما میتوانیم از مسوولیتهای کوچک شروع کنیم و به بچهای کوچک مسوولیتهای کوچک بدهیم برای مثال اگر خواهریا برادر کوچکتری دارد مسوولیت آوردن شیشه شیر یا شاید شیر دادن با شیشه را بهعهده او بگذاریم، ولی معمولا بچهها وقتی به مدرسه میروند عمده مسوولیتهایشان آغاز میشود و اولین مسوولیتشان درس خواندن و مدرسه رفتن میشود. ما باید سعی کنیم طوری با آنها رفتار کنیم که مستقل بشوند و خودشان به فکر درس خواندن و انجام وظایف و تکالیف مدرسه باشند و اینطور نباشد که با فشارهای والدین بخواهند تکالیفشان را انجام دهند. والدین معمولا بچهها را طوری تربیت میکنند که به خودشان وابسته میشوند و همیشه باید در کنار بچهها باشند تا کارهایشان را انجام دهند. و تا خواسته و فشار و اجبار والدین نباشد معمولا کارهایشان را انجام نمیدهند. و آنقدر این وابستگی زیاد میشود که سالها بعد وقتی بچهها بزرگ میشوند و حتی زمانی که ازدواج میکنند هم این وابستگی کم نمیشود و برای مثال ممکن است دختر خانم بعد از ازدواج هفتهای چند بار به خانه مادرش برود و این وابستگی زیاد را نشان میدهند و نشاندهنده این
است که نمیتواند بهطور مستقل زندگی کند و برای هر چیزی باید از مادر راهنمایی بگیرند بدون اینکه خودشان ابتکار عمل داشته باشند و این موضوع حتی ممکن است در بعضی خانوادهها به مشکلاتی ایجاد کند و باعث اختلاف بین زوجها شود. پس ما باید با بچهها بهگونهای رفتار کنیم و آنها را جوری تربیت کنیم که آنهاخودشان بخواهند از عهده مسائلشان بر بیایند و برای هرمسوولیت و اجرای تکالیفی باید آنها را تشویق کنیم و پاداش بدهیم. البته این تشویق کردن با باج دادن به بچهها کاملا متفاوت است اگر از اول کار کمی پاداش دهیم بچهها را ترغیب به انجام کار میکند پاداش هم همیشه به معنای مادی نیست، کودک را میتواند با محبت کردن و آفرین گفتن و این جور مسائل هم تشویق کرد و در ضمن میشود از همان دوران کودکی جوری با بچهها رفتار کرد که احساس کنند به حساب میآیند. کارهایی که بلد هستند را از آنها بخواهیم تا انجام دهند یا از آنها بپرسیم.
مثلا از آنها بخواهیم فلان دکمه کنترل تلویزیون را آنها بزنند و به ما بگویند چه عملکردی دارد یا معمولا در این دوران بیشتر بچهها کار کردن با تلفن همراه را به خوبی بلد هستند و خیلی زود یاد میگیرند و گاهی حتی بیشتر از والدین استفاده از قسمتهای مختلف تلفن همره را بلد هستند، میتوان از آنها خواست تا عملکرد آن رابه ما یاد بدهند یا وسایل دیجیتالی دیگر که بچهها به آن علاقهمند هستند و با آنها بازی میکنند. حتی عملکرد با وسایلی هم که والدین به خوبی آنها را بلد هستند را میتوان از کودکان بخواهند به آنها یاد بدهند یا بخواهند آنها انجام بدهند و والدین آنها را نگاه کنند و بعد آنها را تشویق کنند. بهطور کلی ما باید برای اینکه عملکرد خوبی از بچهها ببینیم و آنها را مسوولیتپذیر بار بیاوریم با کوچکترین عملی که نشاندهنده پذیرفتن مسوولیت و از عهده برآمدن است به آنها پاداشهای جزئی بدهیم که برایشان خوشآیند باشد، اما به مرور زمان باید پاداشها را قطع کنیم نباید این پاداشها همیشگی باشد فقط در ابتدای کار این پاداشها بهعنوان تقویت و پاداش لازم است و به مرور باید از روی انگیزه این کارها را انجام دهند و خود
بچهها خوشحال باشند از اینکه میتوانند این کارها را انجام دهند و انجام کارها باعث مباهات و غرورشان شود.
ارسال نظر