سوگندهای از یاد رفته برخی پزشکان
کارهنر نقد کردن است
دکتر محمود قانعیراد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران وضعیت بهداشت و درمان و مسائل مربوط به بیمارستانها در ایران وضعیت بحرانی دارد. خدمات پزشکی بهصورت استاندارد و مطلوب ارائه نمیشود. گویی خدمات پزشکی کالایی برای تجارت برخی پزشکان شدهاند. دراین میان مهران مدیری سریالی طنز با موضوعی چالشبرانگیز جامعه پزشکی ساخته است که موجب اعتراض جامعه پزشکی شد که به نظر بنده بهتر بود به جای سانسور و اعتراض به پخش سریال طنز، پیشنهاد بررسی مشکل ارتباط پزشکی و درمان با جامعه مطرح شود، زیرا پزشکی درایران بدون توجه به بُعد انسانی که این حرفه دارد و بدون مبنا قرار دادن سوگند پزشکی، در حال تبدیل شدن به تجارت است.
دکتر محمود قانعیراد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران وضعیت بهداشت و درمان و مسائل مربوط به بیمارستانها در ایران وضعیت بحرانی دارد. خدمات پزشکی بهصورت استاندارد و مطلوب ارائه نمیشود. گویی خدمات پزشکی کالایی برای تجارت برخی پزشکان شدهاند. دراین میان مهران مدیری سریالی طنز با موضوعی چالشبرانگیز جامعه پزشکی ساخته است که موجب اعتراض جامعه پزشکی شد که به نظر بنده بهتر بود به جای سانسور و اعتراض به پخش سریال طنز، پیشنهاد بررسی مشکل ارتباط پزشکی و درمان با جامعه مطرح شود، زیرا پزشکی درایران بدون توجه به بُعد انسانی که این حرفه دارد و بدون مبنا قرار دادن سوگند پزشکی، در حال تبدیل شدن به تجارت است.
برخی پزشکان خواسته و ناخواسته دارند از تعهدات خودشان نسبت به جامعه تخطی میکنند و این مساله به شکل گسترده وجود دارد و باید مورد بررسی قرار گرفته و ابعاد مختلف آن به بحث گذشته شود. اما پزشکان در چند زمینه مونوپولی درست کردهاند. یکی از مهمترین زمینهها که دارد به گسترش این مونوپولی و تجاری شدن دانش پزشکی کمک میکند «جدا شدن دانشگاههای علوم پزشکی از بدنه دانشگاهها است» که هیچ جای دنیا چنین الگویی نداریم.
یعنی یکسری رشتهها را آمدند تحت عنوان علوم پزشکی جدا کردند در حالی که دانشگاه یک کلیت واحد و چند بعدی است که باید همه رشتهها را در بر گیرد و محوریت آن هم علوم انسانی باشد. اخیرا بحث مطالعات میان رشتهای هم گسترش پیدا کرده و در کنار هم بودن رشتهها در دانشگاه به این موضوع کمک میکند. کانت هم میگفت محور دانشگاه فلسفه است. نقشی که علوم انسانی در رشتههای مختلف میتواند داشته باشد، به خاطر جنبه انتقادی علوم انسانی است که میتواند نسبت رشتههای مختلف با جامعه را مورد بررسی قرار بدهد و به پیشبرد حرفههای مختلف کمک کند تا به نحو مناسب کار خود را انجام دهند.
یعنی پزشکان و مهندسانی که فاقد بینش علوم انسانی باشند در کارشان موفق نخواهند بود. جدا شدن دانش پزشکی از سایر رشتهها در ایران به تجاری شدن این دانش و تبدیل حرفه پزشکی به صنعت پزشکی منجر میشود یعنی ما با بازار پزشکی روبهرو هستیم. پزشکی نباید صنعت شود. مفهوم حرفه که از آن صحبت میشود رشتههایی مثل پزشکی، وکالت، کشیش یا روحانی و برخی حرفههای دیگر را شامل میشود که دارای هاله تقدس بودهاند و کار آنها تجاری نبود اما حالا ما با وضعیتی مواجه هستیم که برخی از اینها در حال تجاری شدن هستند. مثل دکتری که صرفا برای پول عمل کند و وکیلی که به حق و باطل کاری نداشته باشد و صرفا بگوید من مرده شور هستم و هر کسی پول بدهد برایش کار میکنم. تجاری شدن چنین رشتههایی یعنی انحطاط اجتماعی.
این به معنای این نیست که اینها نباید با پول ارتباط داشته باشند. هر حرفهای با پول سر و کار دارد و برای گردش کار نیاز به گردش مالی دارد ولی اینکه به اصطلاح حرفهها به صنعت تبدیل شوند، یعنی نفوذ سرمایه و سرمایهداری در مقدسترین حوزههای اجتماعی که مشکلات زیادی را به همراه دارد. آنها برای خودشان توجیهاتی دارند اما اگر از نگاه هنر و علوم انسانی به این قضیه نگاه کنید شما با یک فاجعه اجتماعی روبهرو هستید. نهادهای مسوول کشور، دانشمندان، نخبگان و روشنفکران باید به این فاجعه اجتماعی بپردازند و آن را مورد نقد قرار دهند. منتها ما در حوزه جدی بحثی درباره آن نداشتیم چراکه وضعیت پزشکی در کشور وضعیتی است که ظاهرا روز به روز در حال رشد است اما در واقع اگر نگاه کنیم میبینیم که روز به روز بیماریها در حال رشد هستند و مکانهای کسب جدیدی تحت عنوان بیمارستان در حال تاسیساند که چارچوبهای اخلاقی را رعایت نمیکنند؛ در چنین شرایطی علوم انسانی و هنر حق دارند آن را مورد نقد قرار بدهند.
در عین حال نگاه سرکوبگرایانه بازار روی رفتار اعتراضی پزشکها تاثیر گذاشته است. آنها فکر میکنند در حال دفاع از خودشاندفاع هستند در حالی که دارند از روابط بازاری در جامعه دفاع میکنند. اگر کسی کاسب به معنای منفی آن است دیگر حرمت نقد نشدن ندارد. وقتی رابطه بیمار - پزشک فقط تبدیل به رابطه پولی میشود دیگر اینجا حرمتی نیست که بخواهید از آن دفاع کنید. مگر اینکه در حال دفاع از یک تصویر متفاوت از پزشک باشند که آن وقت به جای این اعتراض باید آن را مطرح کنند و از وجود آن دفاع کنند و کاری کنند آن انگاره ایدهآل تحقق پیدا کند.
امروز در اذهان جامعه ما پزشک جایگاه خود را از دست داده است. چراکه پزشکی از یک حرفه به یک شغل تبدیل شده است و بین حرفه و شغل تفاوت زیادی وجود دارد. پزشکان حرفهگرایی را به نفع بازارگرایی کنار گذاشتهاند و این جامعه را آزرده کرده و میکند و صدمات زیادی هم به جامعه وارد میکند. هرچند در عین حال یک گردش پولی را هم یک جاهایی ایجاد کرده است. خیلی اشکال دیگر نقد هم دراین باره قابل انجام است که شرایط آنها به وجود نیامده است یک دلیلش این است که اصلا پزشکان را نمیشود جلوی خودشان نقد کرد. آنها آمدند یک حرمتی را برای خودشان تعریف کردند اما برعکس در کردارشان مناسبات پولی است یعنی حرمت حرفهای را برای خود قائل هستند اما کردار حرفهای را رعایت نمیکنند.
معترضان اگر انتظار داشته باشند که باید با یک سریال طنز برخورد کرده و با سانسور و حذف آن را متوقف کنند یا فشار بیاورند تا تلویزیون جلوی پخش آن را بگیرد این سوال پیش میآید که فرق شما با سانسورچیهای دیگر چیست؟ شما چه تعریفی از هنر دارید و چه حرمتی برای آن قائل هستید؟ به جای این پزشکان باید چارچوبی را برای دفاع از حرفه خودشان پیدا کنند و به بازتعریف و بازسازی رابطه حرفه خودشان با جامعه بپردازند چون این رابطه دچار زوال شده است. پزشکانی که درد را نشانهای بر وجود بیماری میدانند این سریال را هم نشانهای بر یک بیماری اجتماعی تلقی کنند. بیایند با علت برخورد کنند، نه با معلول. حالا اگر این سریال دردی را بهوجود آورده باید بروند سراغ اینکه در اعماق دانش پزشکی و رابطهاش با جامعه چه مشکلی وجود دارد و دانش پزشکی کجا بهعنوان یک حرفه باید خود را اصلاح کند و به جای حفظ یک ماسک تقدس رابطه خود را اصلاح کند.
مهران مدیری باید با تعدادی جامعهشناس دعوت شوند و در کنار پزشکان تجزیه و تحلیل کنند. من چند قسمت این سریال را دیدم، شاید با تندروی به این مقوله پرداخته است. من نمیخواهم از کل سناریوی این سریال دفاع کنم چون خیلی ریز به تماشای آن ننشستم ولی خوب است که کسی مثل مهران مدیری به آن پرداخته است و اگر بد این کار را کرده ما بهتر انجامش دهیم. من بهعنوان یک جامعهشناس موضوع مشکلات پزشکی را مطرح کردم اما برد اجتماعی ندارد. اما وقتی در سریال مطرح میشود برد اجتماعی پیدا میکند و این خوب است چون میتواند یک نوع خودآگاهی نسبت به مسائل پزشکی ایجاد کند. قرار هم نیست این مسائل را حل کند. شاید این تلنگری است که ما به لایههای جدی آن بپردازیم. قشر پزشک جزو قشر تحصیلکرده و روشنفکر جامعه ست. اگر دولتی بیاید و فیلمی را سانسور کند به سانسورچی بودن متهم میشود و اینها هم نباید رفتار سانسورچی را انجام دهند و باید به جای آن نقدهای این سریال را موضوع بحث و بررسی خود قرار دهند.
برخی پزشکان خواسته و ناخواسته دارند از تعهدات خودشان نسبت به جامعه تخطی میکنند و این مساله به شکل گسترده وجود دارد و باید مورد بررسی قرار گرفته و ابعاد مختلف آن به بحث گذشته شود. اما پزشکان در چند زمینه مونوپولی درست کردهاند. یکی از مهمترین زمینهها که دارد به گسترش این مونوپولی و تجاری شدن دانش پزشکی کمک میکند «جدا شدن دانشگاههای علوم پزشکی از بدنه دانشگاهها است» که هیچ جای دنیا چنین الگویی نداریم.
یعنی یکسری رشتهها را آمدند تحت عنوان علوم پزشکی جدا کردند در حالی که دانشگاه یک کلیت واحد و چند بعدی است که باید همه رشتهها را در بر گیرد و محوریت آن هم علوم انسانی باشد. اخیرا بحث مطالعات میان رشتهای هم گسترش پیدا کرده و در کنار هم بودن رشتهها در دانشگاه به این موضوع کمک میکند. کانت هم میگفت محور دانشگاه فلسفه است. نقشی که علوم انسانی در رشتههای مختلف میتواند داشته باشد، به خاطر جنبه انتقادی علوم انسانی است که میتواند نسبت رشتههای مختلف با جامعه را مورد بررسی قرار بدهد و به پیشبرد حرفههای مختلف کمک کند تا به نحو مناسب کار خود را انجام دهند.
یعنی پزشکان و مهندسانی که فاقد بینش علوم انسانی باشند در کارشان موفق نخواهند بود. جدا شدن دانش پزشکی از سایر رشتهها در ایران به تجاری شدن این دانش و تبدیل حرفه پزشکی به صنعت پزشکی منجر میشود یعنی ما با بازار پزشکی روبهرو هستیم. پزشکی نباید صنعت شود. مفهوم حرفه که از آن صحبت میشود رشتههایی مثل پزشکی، وکالت، کشیش یا روحانی و برخی حرفههای دیگر را شامل میشود که دارای هاله تقدس بودهاند و کار آنها تجاری نبود اما حالا ما با وضعیتی مواجه هستیم که برخی از اینها در حال تجاری شدن هستند. مثل دکتری که صرفا برای پول عمل کند و وکیلی که به حق و باطل کاری نداشته باشد و صرفا بگوید من مرده شور هستم و هر کسی پول بدهد برایش کار میکنم. تجاری شدن چنین رشتههایی یعنی انحطاط اجتماعی.
این به معنای این نیست که اینها نباید با پول ارتباط داشته باشند. هر حرفهای با پول سر و کار دارد و برای گردش کار نیاز به گردش مالی دارد ولی اینکه به اصطلاح حرفهها به صنعت تبدیل شوند، یعنی نفوذ سرمایه و سرمایهداری در مقدسترین حوزههای اجتماعی که مشکلات زیادی را به همراه دارد. آنها برای خودشان توجیهاتی دارند اما اگر از نگاه هنر و علوم انسانی به این قضیه نگاه کنید شما با یک فاجعه اجتماعی روبهرو هستید. نهادهای مسوول کشور، دانشمندان، نخبگان و روشنفکران باید به این فاجعه اجتماعی بپردازند و آن را مورد نقد قرار دهند. منتها ما در حوزه جدی بحثی درباره آن نداشتیم چراکه وضعیت پزشکی در کشور وضعیتی است که ظاهرا روز به روز در حال رشد است اما در واقع اگر نگاه کنیم میبینیم که روز به روز بیماریها در حال رشد هستند و مکانهای کسب جدیدی تحت عنوان بیمارستان در حال تاسیساند که چارچوبهای اخلاقی را رعایت نمیکنند؛ در چنین شرایطی علوم انسانی و هنر حق دارند آن را مورد نقد قرار بدهند.
در عین حال نگاه سرکوبگرایانه بازار روی رفتار اعتراضی پزشکها تاثیر گذاشته است. آنها فکر میکنند در حال دفاع از خودشاندفاع هستند در حالی که دارند از روابط بازاری در جامعه دفاع میکنند. اگر کسی کاسب به معنای منفی آن است دیگر حرمت نقد نشدن ندارد. وقتی رابطه بیمار - پزشک فقط تبدیل به رابطه پولی میشود دیگر اینجا حرمتی نیست که بخواهید از آن دفاع کنید. مگر اینکه در حال دفاع از یک تصویر متفاوت از پزشک باشند که آن وقت به جای این اعتراض باید آن را مطرح کنند و از وجود آن دفاع کنند و کاری کنند آن انگاره ایدهآل تحقق پیدا کند.
امروز در اذهان جامعه ما پزشک جایگاه خود را از دست داده است. چراکه پزشکی از یک حرفه به یک شغل تبدیل شده است و بین حرفه و شغل تفاوت زیادی وجود دارد. پزشکان حرفهگرایی را به نفع بازارگرایی کنار گذاشتهاند و این جامعه را آزرده کرده و میکند و صدمات زیادی هم به جامعه وارد میکند. هرچند در عین حال یک گردش پولی را هم یک جاهایی ایجاد کرده است. خیلی اشکال دیگر نقد هم دراین باره قابل انجام است که شرایط آنها به وجود نیامده است یک دلیلش این است که اصلا پزشکان را نمیشود جلوی خودشان نقد کرد. آنها آمدند یک حرمتی را برای خودشان تعریف کردند اما برعکس در کردارشان مناسبات پولی است یعنی حرمت حرفهای را برای خود قائل هستند اما کردار حرفهای را رعایت نمیکنند.
معترضان اگر انتظار داشته باشند که باید با یک سریال طنز برخورد کرده و با سانسور و حذف آن را متوقف کنند یا فشار بیاورند تا تلویزیون جلوی پخش آن را بگیرد این سوال پیش میآید که فرق شما با سانسورچیهای دیگر چیست؟ شما چه تعریفی از هنر دارید و چه حرمتی برای آن قائل هستید؟ به جای این پزشکان باید چارچوبی را برای دفاع از حرفه خودشان پیدا کنند و به بازتعریف و بازسازی رابطه حرفه خودشان با جامعه بپردازند چون این رابطه دچار زوال شده است. پزشکانی که درد را نشانهای بر وجود بیماری میدانند این سریال را هم نشانهای بر یک بیماری اجتماعی تلقی کنند. بیایند با علت برخورد کنند، نه با معلول. حالا اگر این سریال دردی را بهوجود آورده باید بروند سراغ اینکه در اعماق دانش پزشکی و رابطهاش با جامعه چه مشکلی وجود دارد و دانش پزشکی کجا بهعنوان یک حرفه باید خود را اصلاح کند و به جای حفظ یک ماسک تقدس رابطه خود را اصلاح کند.
مهران مدیری باید با تعدادی جامعهشناس دعوت شوند و در کنار پزشکان تجزیه و تحلیل کنند. من چند قسمت این سریال را دیدم، شاید با تندروی به این مقوله پرداخته است. من نمیخواهم از کل سناریوی این سریال دفاع کنم چون خیلی ریز به تماشای آن ننشستم ولی خوب است که کسی مثل مهران مدیری به آن پرداخته است و اگر بد این کار را کرده ما بهتر انجامش دهیم. من بهعنوان یک جامعهشناس موضوع مشکلات پزشکی را مطرح کردم اما برد اجتماعی ندارد. اما وقتی در سریال مطرح میشود برد اجتماعی پیدا میکند و این خوب است چون میتواند یک نوع خودآگاهی نسبت به مسائل پزشکی ایجاد کند. قرار هم نیست این مسائل را حل کند. شاید این تلنگری است که ما به لایههای جدی آن بپردازیم. قشر پزشک جزو قشر تحصیلکرده و روشنفکر جامعه ست. اگر دولتی بیاید و فیلمی را سانسور کند به سانسورچی بودن متهم میشود و اینها هم نباید رفتار سانسورچی را انجام دهند و باید به جای آن نقدهای این سریال را موضوع بحث و بررسی خود قرار دهند.
ارسال نظر