علی کریمی و شوخی سنگین روزگار!

 

این مالکان عجیب

تردیدی وجود ندارد که کل رفتار مالک جدید نفت تهران در این پرونده، عجیب و غیرقابل دفاع بود؛ آنقدر نامتعارف که خود حمیدرضا جهانیان دیروز در یکی از مصاحبه‌هایش رسما اعتراف کرد: «بالاخره ما در ورزش آماتور هستیم!» سوال کلیدی اما این است که اصولا چرا گذر چنین چهره‌هایی به فوتبال می‌افتد و گاهی در مشی مدیریتی آنها چیزهایی می‌بینیم که با هیچ منطقی سازگار نیست؟ چرا کسی برای مدیریت ورزشی وارد گود می‌شود و با هزینه گزاف باشگاه لیگ برتری می‌خرد که خودش معترف است از این حوزه سررشته چندانی ندارد؟ البته مالک جدید نفت اولین میهمان بخش خصوصی فوتبال ایران نیست که به خاطر سیاست‌های عجیبش جلب توجه می‌کند؛ چه اینکه پیش از این نیز به دفعات چنین رفتارهایی از سوی دیگر سرمایه‌گذاران علاقه‌مند به فوتبال دیده شده بود.

هنوز فراموش نکرده‌ایم چهره‌ای همچون حمیدرضا سیاسی چطور برای مقطعی کوتاه در پرسپولیس ظهور کرد، این تیم را با حاشیه‌های عجیبش به بحران کشاند و بعد بلافاصله برای همیشه از این عرصه رخت بر بست. همین‌طور شرکت بهنام پیشرو کیش هم پس از یک تجربه ناموفق اسپانسری در پرسپولیس، همین نفت تهران را گرفت و چنان در این باشگاه به مشکل خورد که نهایتا ناچار شد مالکیت آن را ترک کند. مساله اینجاست که چون فوتبال ایران سودده نیست و حتی در بسیاری از مواقع شدیدا زیان‌ده به شمار می‌آید، طبیعتا حوزه جذابی هم برای سرمایه‌گذاری واقعی محسوب نمی‌شود. چرا باید بخش خصوصی باانگیزه و هدفمند وارد مسلخی شود که از پیش برایش مسجل است در آن باید سالانه کلی ضرر بدهد؟

جایی که نه حق پخش تلویزیونی وجود دارد و نه بلیت‌فروشی درست و حسابی و کپی‌رایت و تبلیغات محیطی چشمگیری در کار است، مسلما جز ضرر عایدی چندانی نخواهد داشت. بنابراین این حوزه عموما برای کسانی وسوسه‌کننده است که اهداف غیراقتصادی در سر دارند و همین مساله می‌تواند «خطرناک» باشد. اگر همین باشگاه نفت را یک گروه موفق اقتصادی با هدف کسب سود مالی در اختیار می‌گرفت، حتما می‌دانست و می‌فهمید که دو بار تغییر مربی ظرف هشت هفته چیزی جز اتلاف سرمایه مادی و معنوی نیست، اما افسوس که مالکان فعلی به کلی طرز تفکر متفاوتی دارند؛ درست مثل خیلی از سرمایه‌گذاران قبلی که به فوتبال آمدند و با پارادایم ذهنی خودشان کم‌وبیش مرتکب همین رفتارها شدند.

 

یادت می‌آید آقای کریمی؟

علی کریمی در اتفاقات اخیر نفت تهران «مظلوم» واقع شده و در این شکی نیست، اما شاید به نوعی او دارد تاوان رفتاری را پس می‌دهد که سه سال پیش انجام داد. سه سال پیش درست در چنین روزهایی حمیدرضا سیاسی به‌عنوان عضو ارشد هیات‌مدیره پرسپولیس در رفتاری عجیب علی دایی را پس از سپری شدن تنها هفت هفته از لیگ چهاردهم اخراج کرد و حمید درخشان را به جای او نشاند. در اولین جلسه تمرینی پرسپولیس بعد از این تصمیم، هم دایی در محل تمرینات حاضر شد و هم درخشان؛ بلبشویی به پا شد که خاطره‌اش تا مدت‌ها از ذهن هواداران فوتبال پاک نخواهد شد. در نهایت دایی با چشمانی اشکبار و در حالی که شأن و شخصیتش هرگز حفظ نشده بود، محل تمرین را ترک کرد و رفت.

چند روز بعد اما حمید درخشان که فرمانروایی‌اش در پرسپولیس تازه شروع شده بود، یک میهمان خوشحال را در تمرینات ملاقات کرد؛ علی کریمی! کریمی که همه می‌دانند با دایی مشکل دارد، تازه چند ماهی بود از فوتبال خداحافظی کرده بود. او اما بعد از این هیاهو، سر تمرین پرسپولیس حاضر شد تا به نوعی فشارها را از روی دوش درخشان بردارد و به کار او در جمع سرخپوشان مشروعیت ببخشد. به این ترتیب کریمی از یک رسم غلط حمایت کرد، بی‌آنکه بداند چندی بعد خودش قربانی همین سنت اشتباه خواهد شد. شاید اگر آن روز جادوگر به‌عنوان یکی از سرمایه‌های این فوتبال از دایی حمایت می‌کرد یا حداقل به گروه مقابل نمی‌پیوست، ریشه چنین رفتارهایی از سوی بخش به‌اصطلاح خصوصی نیز تا این حد ستبر نمی‌شد. اما او حالا خودش قربانی است و دیگر برای پشیمانی دیر شده...!