سه راهکار اساسی برای حل مشکل میعانات گازی مازاد کشور در دوران تحریم
از طرفی کاهش تولید گاز طبیعی اولا به خاطر مصارف عمومی خصوصا در زمستان و ثانیا به خاطر رقابت با قطر امکانپذیر و به صلاح نیست. به همین دلیل برخلاف نفت خام که پس از اعمال تحریمها، تولید آن توسط ایران تا حدود یک میلیون بشکه کاهش یافت، میعانات گازی به دلیل ضرورت تولید و مصرف گاز طبیعی در کشور، امکان کاهش تولید ندارد. کوچک بودن بازار میعانات گازی و کم بودن تعداد پالایشگاههای آن در دنیا عامل اصلی سخت شدن فروش میعانات در دوران تحریم است. بازار ۸ میلیون بشکهای میعانات گازی در برابر بازار ۹۰ میلیون بشکهای نفت خام و همچنین تعداد ۲۸ پالایشگاه میعانات گازی در برابر تعداد ۶۵۰ پالایشگاه نفت موجود در دنیا گویای این وضعیت است. از طرفی از ۲۸ پالایشگاه میعانات گازی موجود در دنیا تنها ۴ تا ۵ پالایشگاه خریدار میعانات گازی ایران هستند که وضعیت خرید خوراک و تراکنشهای مالی این پالایشگاهها نیز کاملا تحت رصد و مراقبت آمریکا قرار دارد. اولین بار با افتتاح اولین فازهای پارس جنوبی در سال ۱۳۸۲، مسوولان کشور متوجه ضرورت احداث پالایشگاه ستاره خلیج فارس شدند که البته فرآیند ساخت آن بسیار طولانی شد و پس از حدود ۱۵ سال، تمام فازهای سهگانه این پالایشگاه در سالهای ۹۶ و ۹۷ به بهرهبرداری رسید. اما ضرورت احداث دومین پالایشگاه میعانات گازی کشور یعنی پالایشگاه سیراف زمانی احساس شد که در دور قبلی تحریمها یعنی در سالهای ۹۱-۹۲ مقدار ۶۰ میلیون بشکه از میعانات گازی روی آبهای آزاد شناور ماند اما خریداری نشد. انبارهای جنوب کشور پر از میعانات گازی شد، حتی خط لوله ۳۷۰ کیلومتری میعانات گازی که برای پالایشگاه ستاره خلیج فارس از عسلویه تا بندرعباس کشیده شده بود، قبل از افتتاح این پالایشگاه بهعنوان مخزن میعانات گازی استفاده شد، نهایتا میعانات روی نفتکشهایی ذخیره شد که کرایه آنها پس از حدود ۷ ماه برابر ارزش میعانات موجود در خود آنها میشد. سال گذشته نیز سانحه کشتی سانچی که حامل میعانات گازیِ اشتعالپذیر بود اتفاق افتاد و مخلص کلام آنکه اتفاقاتی از این دست، الماس صنعت نفت را به همان ماده نحس و دردسرآفرین تبدیل کرد که امکان سوزاندن یا رهاسازی آن در محیطزیست یا تخلیه در دریا نیز به دلیل بوی بسیار شدید گوگرد و الزامات زیستمحیطی وجود نداشت.
اما راه حل مشکلات میعانات گازی را میتوان در ۳ راهکار جستوجو کرد که امید است مورد توجه مسوولان کشور خصوصا نمایندگان مجلس شورای اسلامی و همچنین وزارت نفت قرار گیرد.
۱- استفاده از ظرفیت پالایشگاههای نفت خام موجود
بعضی از پالایشگاههای نفت خام موجود در کشور بسته به پیکربندی پالایشگاه میتوانند به مقدار کم (تا سقف حدود ۱۰ درصد) از بلندینگ (مخلوط کردن) میعانات گازی با خوراک خود استفاده کنند تا از این طریق خوراک ورودی نیز سبکتر شود. اما عمدتا ترافیک فرآوردههای سبک در قسمت فوقانی برج تقطیر، اجازه چنین کاری تا بیش از ۵ تا ۱۰ درصد را نمیدهد مگر اینکه مشابه پالایشگاه بندرعباس تغییراتی در طراحی برج تقطیر ایجاد شود. این اقدام موجب سبکتر شدن خوراک ورودی و بنابراین کاهش تولید نفت کوره در پالایشگاهها نیز میشود که به رفع مشکل صادرات نفت کوره در دوران تحریم نیز کمک میکند.
۲- ساخت مخازن استراتژیک میعانات گازی و نفت خام
بسیاری از کشورهای دنیا (بدون اینکه با شرایط تحریم و شرایط سیاسی خاصی مانند ایران مواجه باشند) از مزایای مخازن استراتژیک نفت بهره میبرند. حجم مخازن استراتژیک آمریکا ۷۰۰ میلیون بشکه است که به غیر از تامین امنیت انرژی آمریکا، از آن بهعنوان ابزاری برای تنظیم قیمت نفت در بازار جهانی نیز بهره میبرد. به نظر میرسد ساخت مخازن استراتژیک میعانات گازی و نفت خام تا حجم حدودا ۱۰۰ میلیون بشکه میتواند یک استراتژی سودمند برای ایران باشد. این مخازن میتواند متعلق به شرکت ملی نفت یا متعلق به صندوق توسعه ملی باشد. ساخت مخازن مذکور که مطمئنا در زمان خیلی کوتاهتری نسبت به ساخت پالایشگاههای میعانات گازی امکانپذیر است به ۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد. این اقدام میتواند ذخیرهسازی میعانات گازی مازاد کشور تا ۵/ ۱ سال را پوشش دهد که در صورت تحریم و عدم توان فروش میعانات گازی از IRR بالای ۵۰ درصد ارزی برخوردار است زیرا عملا کرایه انبار میعانات گازی به نفتکشهای خارجی را جبران میکند. اگرچه هدف اصلی از ساخت این مخازن نباید سودآوری باشد بلکه باید تامین اهداف راهبردی کشور مورد هدف قرار گیرد، اما ساخت آنها با سود اقتصادی در دوران تحریم و حتی دوران غیرتحریم نیز همراه است. در صورت نبود تحریمها، این مخازن میتواند برای ذخیرهسازی نفت توسط صندوق توسعه ملی (سهم صندوق توسعه ملی از نفت) در دوره ارزان بودن نفت و فروش آن در دوره گران شدن نفت استفاده شود و هزینه ساخت خود را جبران کند.
۳- اصلاح طرح فراگیر پالایشی سیراف و ساخت سریعتر این پالایشگاه
اسپیلیترهای میعانات گازی (پالایشگاههای ساده میعانات گازی که تنها تفکیککننده میعانات به ۴ فرآورده اصلی هستند و واحد بنزینسازی یا قسمت پتروشیمیایی ندارند؛ بنابراین پیچیدگی خیلی پایینتری نسبت به پالایشگاههای نفت خام دارند) ظرف مدت یک تا ۲ سال در کشورهایی مانند کرهجنوبی ساخته میشوند که این زمان ممکن است به دلایل مختلف در ایران تا ۳ سال افزایش یابد. طرح فراگیر پالایشی سیراف نیز با همین هدف، با طول دوره ساخت ۳ ساله بهصورت یک اسپیلیتر تعریف شد که شاید از ابعاد مختلفی کار سنجیده و درستی بود. اما در طراحی این مجموعه پالایشگاهی اشتباهات خیلی بزرگتری صورت گرفت که منجر شد پروژهای که در سال ۹۳ کلنگزنی شده و قرار بود در سال ۹۶ افتتاح شود، هنوز از مرحله تسطیح زمین و خاکبرداری فراتر نرفته باشد.حجم زیاد طراحی و عدم کفایت خوراک برای این حجم از پالایشگاه، خرد کردن پالایشگاه به ۸ پالایشگاه کوچک و طراحی یوتیلیتی مشترک برای آنها مهمترین نقدهایی است که از ابتدا به طرح سیراف وجود داشت. شکستن یک پالایشگاه ۴۸۰ هزار بشکهای به ۸ پالایشگاه ۶۰ هزار بشکهای که اقتصاد مقیاس واحدها را از بین میبرد و اختصاص یک واحد یوتیلیتی مشترک که عملا منجر شده است واحدهای با انگیزهتر و جلوتر، معطل واحدهای بیانگیزه شوند از اشکالات این طرح است. ادامه این روند بخش خصوصی واقعی و فعال را بیش از پیش نسبت به وزارت نفت و نقش رگولاتوری آن بیاعتماد میکند زیرا واحدهای با انگیزه میبینند که برخی واحدها هیچ پولی برای ساخت واحد یوتیلیتی مشترک نمیآورند و هزینهکرد آنها در واحد خود نیز مصادف با ساخت یک پالایشگاه بدون یوتیلیتی است و در این میان وزارت نفت هیچ نقشی را ایفا نمیکند.
ارسال نظر