چه کنیم اگر از بقیه همکارهایمان عقب ماندهایم؟
مشاور عزیز،
من با یک تیم از افراد بسیار با استعداد کار میکنم و حس میکنم نمیتوانم همسطح آنها کار کنم. معمولا نسبت به آنها کارهای کمتری انجام میدهم و برای انجام کارهایی که سالها انجام دادهام نیاز به راهنمایی دارم. نسبت به دو سال پیش که این کار را شروع کردم خیلی پیشرفت داشتهام اما هنوز هم نمیتوانم کارم را به طور مستقل انجام دهم و به بقیه وابستهام.
من از اول، برای کار در این تیم استخدام نشده بودم. یکسری جابهجاییها در شرکت انجام شد و من را به این تیم منتقل کردند. اگر اینطور نبود، هرگز سر از اینجا درنمیآوردم چون نمیتوانستم مصاحبههای سخت برای استخدام در این شغل را با موفقیت پشتسر بگذارم.
من به اندازه کافی فداکار و باهوش نیستم که عضو این تیم باشم. شاید فکر کنید دارم زیادی شکستهنفسی میکنم اما ما اینجا هر دو هفته یک بار، ارزیابی عملکرد داریم که نشان میدهند من نسبت به دیگران، کارهای کمتری انجام میدهم و کارهایم بیشتر از کارهای بقیه، نیاز به اصلاح دارند. معمولا کارهای آسانتر را به من محول میکنند. ماه پیش یک نفر استخدام شد صرفا برای اینکه کارهای من را دوباره انجام دهد.
اینجا از آموزش هیچ خبری نیست و فقط میتوانیم از یکدیگر سوال کنیم. من گاهی سوال میپرسم، اما نه همیشه، چون دوست ندارم اقرار کنم که چیزهای ابتدایی را نمیدانم. بهعلاوه، به نظر خیلی دیر است که از همکارها بخواهم برایم وقت بگذارند. فکر نمیکنم هیچ وقت بتوانم به سطح آنها برسم.
مدیرم نسبت به کار من خوشبین است و پیشرفتم را تحسین میکند. همتیمیها هم خیلی مهربان و حمایتگرند و هیچ نشانهای از نارضایتی در آنها نمیبینم. اما حتی اگر آنها راضی باشند، من نیستم. دوست ندارم سربار باشم. هر روز حس میکنم کم توانترین و کم فایدهترین عضو گروه هستم و این عزت نفسم را خدشهدار کرده.
خیلی خوششانسم که اینجا هستم چون هم حقوقم واقعا خوب است و هم به واسطه بودن در کنار آدمهای باهوش، خیلی چیزها یاد گرفتهام. شغلم هم کاملا به شکل دورکاری است که این خودش یک موهبت است. به همین علتها، فکر میکنم باید بمانم و سعی کنم کارم را به بهترین نحو انجام دهم. اما برایم سوال شده که آیا شغلم برایم مناسب است؟ چون برای انجامش، استعداد کافی ندارم و اینکه بدترین فرد گروه هستم، از نظر احساسی به من آسیب میزند. توانایی مقابله با این آسیب احساسی را ندارم. کنجکاوم بدانم پیشنهاد شما در این شرایط چیست.
پاسخ: دوست عزیز، وقتی خواندن نامهات را شروع کردم، ابتدا قصد داشتم بگویم که همیشه هم آنقدرها فاجعه نیست اگر از نظر عملکرد از بقیه پایینتر باشی. به هر حال همیشه یک نفر هست که عملکردش از بقیه پایینتر است و این به این معنا نیست که آن شخص بیکفایت است. این میتواند به این معنی باشد که او خوب است، اما نه به خوبی بقیه اعضا. گاهی بودن در این وضعیت، هیچ ایرادی ندارد.
اتفاقا، بسیاری از تیمها به یک نفر «نیاز دارند» که کارهایی با پیچیدگی کمتر را بر عهده بگیرد تا بقیه وقتشان خالی شود و کارهای تخصصیتر را که فقط از عهده آنها برمیآید انجام دهند.
اگر تو میتوانی این نقش را با مهارت ایفا کنی، اتفاقا کارت خیلی ارزشمند است.
اما وقتی ادامه نامهات را خواندم، کاملا برایم مشخص شد که تو از این وضعیت ناراضی هستی. آنقدر ناراضی که برایم سوال شده چرا در این شغل ماندهای! اینکه تو را به این جایگاه انتقال دادهاند به این معنا نیست که باید آنجا بمانی.
تو به اندازه کارفرما اجازه اظهارنظر و حق تصمیمگیری داری. در چه مورد؟ در این مورد که آیا این جایگاه شغلی برای تو مناسب است یا نه. اگر فکر میکنی این شغل مناسبت نیست، اصلا خجالتآور نیست که جایت را عوض کنی.
اینها را گفتم چون خیلی وحشتناک است که دائما حس ناکافی بودن داشته باشی. من مطمئنم که تو در کل آدم توانمند و لایقی هستی. همین که آگاهی که چه کم و کاستیای داری و میدانی که نمیتوانی انتظارات را برآورده کنی، نشاندهنده این است که اساسا آدم شایستهای هستی. اما شاید نه برای این شغل. پس چرا دنبال شغلی نمیگردی که در آن احساس اعتماد به نفس بیشتری کنی و با آن جفت و جورتر باشی؟ شغلی که بتوانی در آن شکوفا شوی و احساس موفقیت کنی، نه اینکه دائما نگران شکست خوردن باشی.
با این اوصاف، از تو خواهش میکنم این احتمال را هم در نظر بگیری که شاید اوضاع به آن بدی که فکر میکنی نیست. تو مدیری داری که کارت را تحسین میکند و یک تیم حمایتگر که ظاهرا از بودنت ناراضی نیستند. آیا امکانش هست که معیارهایشان با معیارهای تو فرق داشته باشد؟ شاید دارند عملکرد تو را بر اساس معیارهای متفاوتی میسنجند؟ به نظرم ارزشش را دارد که یک گفتوگوی رودررو با مدیرت داشته باشی و به او بگویی که حس میکنی از بقیه عقبی. از او بخواه که یک ارزیابی صریح از عملکرد تو ارائه دهد.
با این حال، اگر واقعا ناراضی و ناراحتی و به نظرت این شغل، مناسب نیست، میتوانی قید آن را بزنی؛ بدون در نظر گرفتن حرفهای دیگران درباره عملکردت. این یک شکست نیست. نشانه این هم نیست که نتوانستی از پسش بربیایی. هیچ ارزشی ندارد در موقعیتی بمانی که مدام ناراحتت میکند و حس میکنی هیچ پیشرفتی نداری.
منبع: The Cut