چالش والدین در استفاده کودکان از هوش مصنوعی
بااینهمه، افزایش اهمیت و نقشآفرینی یادگیری ماشینی در عرصه اکتشافات علمی، این چالش را نیز به همراه آورده است که نگاه ما انسانها به خودمان و نقشهایی که در حال حاضر در جهان ایفا میکنیم تغییر میکند و ما دیگر آن عامل اصلی و تعیینکننده در جهان پیرامون خود نیستیم و اختیار بسیاری از امور مرتبط با جستوجوگریهای علمی را به هوش مصنوعی سپردهایم و خودمان به حاشیه رانده شدهایم. حال آنکه در گذشته این انسانها بودند که از صفرتا صد جستوجوگری و اکتشاف علمی را انجام میدادند؛ اما امروزه و با ورود یک عامل غیرانسانی به این عرصه به نام هوش مصنوعی، تمام معادلات پیشین بههم ریخته است. به طور کلی دانشمندان و متخصصان در حوزههای علمی مختلف به هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی بهعنوان رقیبی سرسخت و غیرقابل شکست دادن نگاه میکنند که عاملیت و ابتکار عمل را از انسانها گرفته و به احتمال زیاد هیچگاه آن را به انسان پس نخواهد داد.
آموزش و یادگیری مادامالعمر
در عصری که شاهد ظهور و گسترش سریع هوش مصنوعی بوده، رابطه ما با همدیگر و با خودمان بهشدت دچار تغییر و تحول شده است؛ بهطوریکه نهتنها شکافی بزرگ بین «نسل دیجیتال» و «نسل غیردیجیتال» به وجود آمده بلکه نسل دیجیتال نیز بهنوبه خود یک نوع شکاف بین خود و «نسل هوش مصنوعی» احساس میکند. در آیندهای بسیار نزدیک، بچهها همراه با «دستیاران هوش مصنوعی» خود بزرگ میشوند؛ آنهم دستیارانی که بسیار پیشرفتهتر از الکسا و گوگل هومز خواهند بود و بهطور همزمان هم میتوانند پرستار کودک باشند، هم معلم خصوصی، هم مشاور و هم دوست و همدم همیشگی کودکان. چنین دستیاران باهوشی میتوانند به زبانهای مختلف به کودکان ما درس بدهند و به همه موضوعات علمی تسلط کامل دارند و میتوانند بهترین و مناسبترین روش تدریس هر کودک را با توجه به ویژگیهای او انتخاب کنند. همچنین میتوانند بهترین همبازی بچهها باشند و در زمانی که پدر و مادرشان در خانه نیستند آنها را به بهترین شکل سرگرم کنند و درنتیجه به عاملی تبدیل شوند که جای والدین را در تربیت و آموزش و بازی با کودکان میگیرد. بازهم در اینجا با چالش عاملیت و نقشآفرینی روزافزون هوش مصنوعی روبهرو هستیم که عاملیت انسانی در درون خانوادهها را به چالش میکشد.
امروزه مرز بین انسان و هوش مصنوعی بسیار کمرنگ شده و به همین دلیل هم هست که وقتی بچهها در دوران کودکی با دستیاران دیجیتال زندگی کنند به آنها عادت میکنند. علاوه بر این باید دانست که این دستیاران دیجیتال همزمان با بزرگ شدن کودکان تکامل پیدا میکنند و آشناییشان با آنها بیشتر میشود و بهگونهای به کودکان ما خدماترسانی میکنند که مطابق میلشان است و از این نظر به میزان زیادی شبیه به پدر و مادر واقعی آن کودکان نقشآفرینی خواهند کرد.
دستیاران دیجیتال فقط همدم و همراه کودکان ما نخواهند بود، بلکه بهعنوان یکی از گزینههای اصلی همراهی با افراد بزرگسال در آینده مطرح هستند. برای خیلیها، سروکار داشتن با دستیاران دیجیتال خیلی دلپذیرتر و کمدردسرتر از سروکله زدن با انسانهاست و آنها ترجیح میدهند بهجای رابطه داشتن با سایر انسانها، وقت خود را با دستیاران دیجیتال خود بگذرانند و این یعنی کاهش روابط بین انسانها. در اینجا هم ما شاهد کاهش عاملیت و نقشآفرینی انسانها در زندگی آینده بشر خواهیم بود. همه اینها به معنای دگرگون شدن خیلی چیزها در آینده خواهد بود؛ ازجمله تغییر یافتن خاطرات کودکی، در طبیعت بازی کردن و آموختن، دوست پیدا کردن و برقراری رابطه عاطفی با دیگران.
وجود اطلاعات دیجیتال در همهجا و همه زمان موجب وقوع دگرگونیهای بزرگی در آموزش و سایر تجربیات فرهنگی نسل جدید شده و بچهها و دانشآموزان نسل جدید در حال روبهرو شدن با تجربیات متفاوتی هستند که توسط ماشینها ساختهوپرداخته شده است. درواقع معلمهایی که به نسل آینده درس خواهند داد، نه یکسری انسان، بلکه ماشینهایی هستند که همان کاری را انجام میدهند که معلمهای انسان انجام میدادند؛ با این تفاوت که فاقد حساسیتها، دلسوزیها و عواطف انسانی هستند. باز هم در اینجا ما با از بین رفتن عاملیت و نقشآفرینی انسانها، این بار درزمینه آموزش و پرورش روبهرو هستیم. همین مساله موجب شده تا زنگ خطر برای بسیاری از والدین و معلمها و نظامهای آموزشی به صدا درآید.
در آینده، والدین با چالشی جدی و جدید روبهرو خواهند شد و آن موافقت یا مخالفت با نقشآفرینی پررنگ هوش مصنوعی در زندگی کودکانشان است. بسیاری از پدر و مادرهای نسل دیروز سعی میکردند با محدود کردن ساعات تماشای تلویزیون برای فرزندانشان بهگونهای عمل کنند که نگذارند تماشای تلویزیون جای گفتوگو و رابطه بین والدین و بچهها را بگیرد. پدر و مادرهای نسل امروز نیز به شکلهای مختلف تلاش میکنند تا وقتگذرانی کودکانشان در اینترنت و رسانههای اجتماعی را محدود کنند تا به این وسیله بتوانند نقش پررنگتری در زندگی فرزندانشان بازی کنند که البته میزان موفقیت آنها در مقایسه با پدر و مادرهای نسل پیشین که به دنبال محدودسازی ساعات تماشای تلویزیون بودند، بهمراتب کمتر بوده است. به احتمال زیاد، تلاشهای پدر و مادرهای نسل فردا که به دنبال جلوگیری یا محدودسازی نقشآفرینی هوش مصنوعی و دستیاران دیجیتال در زندگی فرزندانشان خواهند بود بهجایی نخواهد رسید؛ بهویژه زمانی که جایگزینهای مناسب و قدرتمندی برای رقابت با آنها در اختیار نداشته باشند. بههرحال، پدر و مادرهای فردا باید خود را برای این چالش جدی آماده کنند و بدانند که فرزندانشان، خواسته یا ناخواسته به سمت هوش مصنوعی و دستیاران یا دوستهای دیجیتال گرایش پیدا خواهند کرد.
نکته تکاندهنده و البته هشداردهنده در اینجا این است که اگرچه دیجیتالی شدن همهچیز موجب شده تا حجم اطلاعاتی که به سمت ما سرازیر میشود، افزایش قابلتوجهی پیدا کند، اما به همان اندازه باعث شده ما از اندیشههای عمیق و متمرکز شدن بر افکارمان دور شویم و کیفیت افکارمان به میزان زیادی کاهش یابد. امروزه و به میزان بسیار بیشتری در فردا، ما با حجم عظیمی از اطلاعات روبهرو هستیم که توسط الگوریتمها و هوش مصنوعی تولید و به سمت ما فرستاده شده و به شکلهای مختلفی تمرکز ما را به هم خواهند زد و ما را از اندیشههای عمیق و انسانی دور خواهند کرد. تمام اینها باعث میشوند ما آن عاملیت و استقلالی را که درگذشته از آن برخوردار بودیم از دست بدهیم و به بازیچههای دست هوش مصنوعی تبدیل شویم.
منبع: کتاب The age of AI: and our human future