مهدی محمدی copy

سخن دراز نکنم که  همه ما در این گاه که «شب عیدی» می خوانیمش، گرفتاری های زیادی داریم، آماس گرانی رخنه در جیبمان کرده و دمیده شدن روح حاجی فیروز در کالبد دونالدِ یانکی، هراسی شاید راست گونه بر پیکره اقتصاد و بازار افکنده، وقتی آمدن آن گجسته ناخجسته یک بار آتشی بر خرمن تلاش های بسیار دلسوزان این مرز و بوم، گمان می بردیم،  برآمدنش بار دیگر خیالی دور است و  داستان اَلا زنگی برای ترساندن کودکان بازیگوش در زمین سیاست اما دست روزگار انگار می خواهد تراژیک تر از بار پیشینه، بختک ترامپ را به جان جهان بیندازد، بختکی که نه به گمان دیگرانی، تلخکی بلکه تریده (دزد) ای شب رو برای خالی کردن دوباره جیب ها و پنبه کردن بافته های ماست.

آمدن آن تریدهء شب رو( ترامپ) برای مان ارزان است که  کم لطفی تصمیم ساز  با مهربانی و بزرگواری مالیاتی برای سال 1403، پیچ تند دیگری در برابر روند داستانِ فردا می گذارد،  سیاست های انقباضی اش نه تنها از قدرت ماشین تورم نمی کاهد که ژرفایش (تعمیق) رکود را هم دو چندان می کند، بنگاه های اقتصادی با کاهش سرعت پول، دچار چالش سرمایه در گردش می شوند، رکود خریدار را از بازار فراری می دهد و جنس در انبار ته نشست( رسوب) می کند، سامان مالیاتی و سامانه های گوناگون آنچنان زود وارد زندگی چرتکه وار  ما شده اند که دیر نیست به خاطر نابلدی در خرید چند کیلو میوه وآجیلِ بیشتر از نیازمان، به دستان پر توان عدالت مالیاتی گرفتار شویم.

اینها که جاهای خوب تر ماجرایمان است، ناترازی ها هر روز در  حوزه انرژی بیشتر رخ نمایان می کنند، نیاز به سرمایه گذاری در زیرساخت های انرژی و نبود پشتکار تمام برای بهینه سازی مصرف انرژی یا گام های پیوسته در راه تجدیدپذیرها، کماکان داستان درجا زدن تراژیک انرژی را جان می دهد.

گسترش زیرساخت های جاده ای و ترانزیتی بر خلاف آنچه باید باشد و تصیم ساز هم به دان آگاه است، ناخواسته یا نادانسته دچار ایستایی شده، چون سرمایه و ماشین آلات پیشرفته می خواهد و گریزی هم از آن نیست، در همین حال بازداشتن ( تحریم) ی ناروای غرب برابر میهن مان، در کنار چالش های جنگ  و جدال های دیگران، تیشه به ریشه ابتکار کمربند چینی زده و تا فردایی ناپیدا آن را  به رویایی دست نیافتی دگرگون کرده است.

در همین اوضاع و احوال باژگونه، ما اینجا در میان خودمان هنوز بر سر راهبرد توسعه دچار ناسازگاری و ناهسانی هستیم، نمی دانیم یا نمی خواهیم بدانیم درب بر کدامین پاشنه میچرخد، به هوش مصنوعی درود می فرستیم اما بر سر ابزار اولیه اش پالایه( فیلتر) می گذاریم، از  گردش آزاد دانسته ها سخن می گوییم لیکن در برابرش جبهه آرایی می کنیم، برای فناوری دوست ها فرش قرمز می گسترانیم  اما آنقدر چنبره اقتصاد و مدیریت کهن و سنتی را بر گرد ساحت های نوین پیچیده ایم که دانش بنیان ها هنوز  نتوانسته اند آن گونه که شایسته نام و نشان آنهاست، هنرنمایی کنند.

در همین روزهای که گذشت ماجرای همنوازی(کنسرت) علی رضا قربانی در اصفهان بار دیگر یادآور شد که می شود از کاه، کوه ساخت، می توان بیخود از رشته وصل، گره کور ساخت و اگر نبود ایستادگی مجری قانون، بد شناسی( سو تفاهم) دیگری درست در همان شبی که  علی رضا بختیاری مدیر مسوول دنیای اقتصاد  در اصفهان میزبان اهالی رسانه و اقتصاد این شهر بود،  رخ دادی ناپسند به بار می آورد و رنگ آن درنگ خوش و کوتاه را تیره می کرد.

باری درست که روزگار هنوز با  ما باشندگان ایران شهر سر یاری ندارد و از هر مجالی برای یاداوری هیبت اش بهره می برد ولی نشان به همان نشان که  تا چند روز دیگر به یک روایت 1403 نوروز و به  واهشته نیاکان بیش از سه هزار  و اندی، از سال گشت  نمادین جلوس جمشید بر تخت می گذرد و هنوز زنده ایم، چنانچه شعری درکشکول شیخ بهای هست که می گوید:

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود