نحوه بهرهبرداری مناسب از تکنولوژیهای جدید در آموزش را در نهایت خود انسان تعیین میکند
مواجهه با GPT به سبک کاسپاروف
مدارس کسب و کار چقدر برای GPT آمادهاند؟
چرخ، باروت، ماشین چاپ، پنیسیلین، لامپ، ماشین لباسشویی و چرخ دیناسفر تنها چند نمونه از اختراعات و پیشرفتهای تکنولوژیک متعددی هستند که دنیا را متحول کردند.
و حالا چند دهه است که هوش مصنوعی پیشتاز اختراعات شده و به پیشرفتهایی رسیده که بیشترین تاثیرگذاری را بر تولید، خدمات درمانی، مالی، کشاورزی و خردهفروشی داشته است. سرویس الکسا به شما اطمینان میدهد که هیچگاه روز تولد خواهرتان را فراموش نمیکنید.
اما با معرفی ChatGPT در چند ماه گذشته و جنجالی که ایجاد کرد، هوش مصنوعی ناگهان به موضوع داغ سال تبدیل شد. و هر گونه بهروزرسانی آن، احتمالا ترکیبی از اشتیاق و ناامیدی را به دنبال خواهد داشت.
آیا این تکنولوژی تحولآفرین است؟ قطعا. همانطور که تولید کامپیوتر شخصی با رابط کاربر گرافیکی و شبکهسازی در شرکت زیراکس اینگونه بود، اما مدیران زیراکس معروفند به اینکه قدر آن چیزی را که در مرکز تحقیقاتی پالو آلتو درست کرده بودند ندانستند (آنها این محصول را جدی نگرفته و تجاریسازی نکردند تا اینکه اپل و مایکروسافت این ایده را توسعه داده و به غولهای تکنولوژی آمریکا تبدیل شدند).
بیل گیتس هوش مصنوعی را بزرگترین اتفاق این دهه توصیف کرد و ایلان ماسک خواستار یک وقفه ۶ ماهه در سایر کارها شده تا هوش مصنوعی را توسعه دهد. سرمایهگذاری خصوصی در هوش مصنوعی به اوج رسیده، در حالی که گلدمن ساکس ارزیابی کرده بیش از ۳۰۰ میلیون شغل به واسطه هوش مصنوعی از بین میروند.
پس مدارس کسب و کار در مواجهه با این تغییر فراگیر، چگونه واکنش نشان میدهند؟
در ابتدای ۲۰۲۲ وقتی از برجستهترین مدارس کسبوکار دنیا پرسیدند نظرشان را در مورد چگونگی تاثیر هوش مصنوعی بر آموزش ابراز کنند، بزرگترین تحولی که میتوانستند تصور کنند، پیشرفت در واقعیت مجازی و واقعیت افزوده بود. تمرکز آنها بر ایجاد کمپهای مجازی و تجربه یادگیری عمیق برای یک گروه جهانی از دانشجوها بود که هنوز با عواقب پاندمی دست و پنجه نرم میکردند.
گزارش سالانه «رویدادهای کسب و کار» انجمن پیشرفت مدارس کسب و کار دانشگاهی (AACSB)، سرمایهگذاریهای صنعتمحور مدارس برجستهای مثل برکلی هاس، تگزاس A&M و اینسید (INSEAD) را در کلاسهای مجازی و ترکیبی مورد بررسی قرار داده و پیشبینی کرده تا سال ۲۰۳۰ ارزش بازار هوش مصنوعی در آموزش به ۷/ ۲۵ میلیارد دلار خواهد رسید. ابزارهای کلیدی هوش مصنوعی شامل چتباتها، ابزارهای شبیهسازی و حتی متاورس، تجربههای یادگیری منعطف و کاملا شخصیسازیشدهای طراحی میکنند و آموزش را از طریق سیستمهای پشتیبانی تکنولوژیک، به صورت شبانهروزی برای دانشجوها دسترسپذیر میکنند.
توجهها بیشتر سمت اینکه هوش مصنوعی چه کاری میتواند برای ما انجام دهد معطوف شد، نه اینکه ممکن است چه نتایجی برای ما داشته باشد. با همه پیشبینیهایی که صورت گرفت، کسی احتمالات و چالشهای همراه با معرفی ChatGPT در ماه نوامبر را پیشبینی نکرد. ظرف چند ماه، ابزارهای هوش مصنوعی پا را از شکست دادن قهرمانهای شطرنج فراتر نهاده و حالا میتوانند امتحانهای MBA مدرسه وارتون را هم پاس کنند.
از نظر «سانجای سارما» که به مدت ۹ سال مدیریت پروژه MIT در یادگیری دیجیتال را بر عهده داشت، دنیای پساGPT (به معنای «مبدل از پیش آموزشدیده مولد» که یک مدل زبانی متکی بر یادگیری عمیق است و بر اساس ورودیهایی که دارد، متنهای شبهانسانی تولید میکند) این پتانسیل را دارد که «افراد را به ابرقهرمان تبدیل کند، اما درست مثل اهلی کردن اسب، کسانی میتوانند از آن بهره ببرند که سوارکاری را یاد بگیرند.»
سارما رئیس و مدیرعامل جدید مدرسه کسب و کار آسیاست که حدود یک دهه پیش در کوالالامپور و در مشارکت بین مدرسه مدیریت MIT Sloan و بانک مرکزی مالزی تاسیس شد. سارما که مسوول دورههای آموزشی پرطرفدار در MIT است، همچنین متمرکز است بر اینکه اطمینان دهد برنامههای MBA دانشجوهای مدرسه کسب و کار آسیا را برای دنیای پساGPT آماده میکنند.
سانجای عنوان میکند که ما باید از تکنولوژیهایی که در اختیار داریم بهرهبرداری کنیم. آنها از فیلمهای آموزشی و هوش مصنوعی برای تقویت یادگیری استفاده میکنند و زمان کلاس را هم به بحث کردن در مورد آنچه در جریان یادگیری اتفاق میافتد، اختصاص میدهند. این نحوه آموزش، خیلی فراتر از روخوانی اطلاعات موجود است. در واقع کلاس درس به یک استودیو تبدیل میشود. سانجای میگوید: «در دنیای پساGPT، این سیستم به خوبی کار میکند. این غریزه انسان است که تغییر نمیکند. بنابراین در نحوه یادگیری در کلاس درس باید انقلاب صورت بگیرد.» او معتقد است کنفرانس دادن به شیوهای که سالها صورت میگرفت، دیگر روش خوبی برای یادگیری دانشجوها نیست. «حتی کلمه کنفرانس دادن بار منفی دارد. این اصطلاح در فرآیند یادگیری مجسم شده است، جایی که غریزه شما با یادگیری همراستا میشود.» و مدرسه کسب و کار آسیا از همان اصول یادگیری MIT استفاده میکند، با این اعتقاد که یادگیری موثر باید ترکیبی از ذهن، دست و قلب را داشته باشد.
با هوش مصنوعی، مدارس کسب و کار حالا با چالش بزرگتری روبهرو هستند که این چالش علاوه بر ارتقای دستورالعملهای آموزشی برای همگام شدن با تقاضای مدرن صنعتی، ماهیت نحوه عملکرد مدارس را هم تغییر شکل میدهد. از نظر دکتر رضا اعتمادسجادی، از مدرسه کسب و کار EHL سوئیس، این تمرکز باید بر یافتن راهحلهای جدید باشد. او میگوید: «اینکه این تکنولوژی را یک تهدید بدانیم اشتباه است، چون گزینه دیگری پیش رو نداریم. مجبوریم خودمان را با این نوع تکنولوژی در آینده وفق دهیم.» و برای کسانی که جسارت حرکت در این عرصه را دارند، پتانسیلهای زیادی وجود دارد. دکتر نا فو، از مدرسه کسبکار ترینیتی ایرلند، میگوید: «استادان به جای اینکه بر نحوه مقابله با چالشهای ChatGPT متمرکز شوند، باید بدانند چگونه به بهترین شکل میتوان از این تکنولوژی و دیگر مدلهای هوش مصنوعی بهرهبرداری کرد تا دانشجوها به بالاترین پتانسیل خود برسند. ChatGPT فرصتی برای تحول روش آموزش مدارس کسب و کار و آموزش دادن به رهبران حال و آینده کسب و کار ایجاد میکند.»
آنتونیو رودریگز انگلمن، مدیر مدرسه کسب و کار جهانیGBSB، این حس واکنشپذیری را منعکس میکند. او میگوید: ChatGPT روش برخورد ما با آموزش را از دو زاویه مختلف به چالش میکشد. روش اول، به روش استفاده استادان از فرصتهای ChatGPT برای تعریف منابع آموزشی جدید، خدمات پشتیبانی آموزشی جدید، متدولوژیهای جدید آموزشی مثل یادگیری پروژه-محور، و چارچوبهای جدید جذب دانشجو برمیگردد. چالش دوم به نحوه بهروزرسانی پرتفوهای برنامه آموزشی در مدارس کسب و کار برای تدریس به دانشجوها در قالب موج جدیدی از نوآوری اخلالگر برمیگردد.
و طراحی آموزشی جدید، فرصت بزرگتری برای نسل جدید و متنوعتری از رهبران کسب و کار الهامبخش ایجاد میکند و زمین بازی را برای همه همسطح میکند.
پروفسور گاراو گوپتا، استادیار مدرسه کسب و کار NEOMA، میگوید:«ChatGPT به افراد امکان میدهد به شیوهای طبیعیتر و گفتوگومحور با ماشینها ارتباط برقرار کنند. به این ترتیب میتوانند به اطلاعاتی دسترسی داشته باشند که قبلا فقط محدود به کسانی بود که به صورت تخصصی به دنبال اطلاعات بودند. به عنوان مثال، حالا افرادی که مهارتهای زبانی محدود دارند و در جستوجوی اینترنتی چندان ماهر نیستند، میتوانند هر اطلاعاتی را که بخواهند جستوجو و پیدا کنند.»
نهتنها طیف گستردهتری از اطلاعات دسترسپذیر شده، بلکه هوش مصنوعی هوشمندتر به دانشجوها امکان میدهد اطلاعاتی را که پیدا میکنند، مورد تحقیق و تفحص قرار دهند. گاراو گوپتا در ادامه میگوید: «هوش مصنوعی در کلاسهای درس، به یک ابزار ضروری برای دانشجوها تبدیل شده و به آنها امکان میدهد فرآیند یادگیری را به چالش بکشند و همچنین به صورت مشارکتی با کمک متن و معلم آموزش ببینند.» این انقلاب آموزشی، حس مسوولیتپذیری را هم به دنبال دارد.
دکتر نا فو تاکید میکند که «مدارس کسبوکار با استقبال از ChatGPT و دیگر مدلهای هوش مصنوعی به عنوان ابزاری ارزشمند برای یادگیری و نوآوری، این فرصت را دارند که دانشجوها را در خط مقدم چشمانداز به سرعت در حال رشد تکنولوژیک نگه دارند.»
دکتر اعتمادسجادی با این موضوع موافق است. او میگوید: «برنامهها و سرفصلهای آموزشی باید آماده سازگار شدن با روشهای تکامل حرفههای مختلف در طول زمان باشند، چون هوش مصنوعی مهارتهایی را که کارفرماها در آینده به دنبال آن هستند، متحول خواهد کرد.» عجیب نیست که این تفکر منحصر به فو و اعتمادسجادی نیست. رودریگز انگلمن میگوید: «دانشجوها باید قابلیتهای مورد انتظار خود را به طور دائم ارتقا دهند. چون به محض اینکه وارد محیط کار شوند، با قابلیتها و تواناییهای جدیدی که برای حل مسائل پیچیده دارند ارزشگذاری میشوند، نه فقط به خاطر دانششان.»
و مسوولیتپذیری فراتر از بهروز نگه داشتن مهارتهاست. فو میگوید:«ChatGPT به عنوان یک مدل هوش مصنوعی، همواره در حال تکامل است و اثرگذاری احتمالی آن بر جامعه هنوز مشخص نیست. استفاده اخلاقی و مسوولانه از این ابزارها مهم است و باید دانست که در نهایت این وظیفه بشر است که چگونگی استفاده از هوش مصنوعی را مشخص کند. ما با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی به روشهای مسوولانه و نوآورانه، میتوانیم اثرگذاری مثبت آن را به حداکثر برسانیم و عواقب منفی احتمالی را کم کنیم.»
به گفته فانیش پورانام، استاد استراتژی و طراحی سازمانی در مدرسه اینسید، راهی که پیش رو داریم، به همکاری موثر بستگی دارد و هوش مصنوعی جدید با وجود اینکه به شیوههای متعدد وارد کارهایی شده که تا پیش از این منحصرا مربوط به انسان بودند، این پتانسیل را دارد که قابلیتهای ما را ارتقا دهد.
او میگوید: «در حال حاضر، هوش مصنوعی مولد نشان میدهد که میتواند آزمون خلاقیت را در عمل هم با موفقیت پشت سر بگذارد. این یعنی دیگر تشخیص محتوایی که انسان تولید کرده از محتوایی که ماشین تولید کرده سختتر خواهد شد و این مساله سطح کیفیت خلاقیت بشر را بهبود میبخشد.»
توماس گاتیر، استاد استراتژی و سازمان در مدرسه کسب و کارEmlyon، معتقد است مدارس کسبوکار در آینده میتوانند دانشجوها را به استفاده از پیشرفتهای مهم هوش مصنوعی برای ارتقای خودشان تشویق کنند. گاتیر خاطرنشان میکند: «در روز ۱۱ مه ۱۹۹۷، گری کاسپاروف اولین قهرمان جهانی شطرنج بود که بازی را به یک هوش مصنوعی به نام «دیپ بلو» (Deep Blue) متعلق به شرکت IBM واگذار کرد. آیا کاسپاروف بعد از آن شطرنج را کنار گذاشت؟ نه. یک سال بعد، او در اولین مسابقه جهانی «شطرنج سناتور» شرکت کرد که یک انسان و هوش مصنوعی با هم در یک تیم قرار گرفتند. دانشجویان مدارس کسب و کار و اعضای هیات علمی دانشگاهها هم میتوانند مسابقات سناتور را تکرار کنند. یعنی به جای اینکه علیه ماشین طغیان کنند، با آن وارد همکاری شوند تا تجربیات یادگیری بیسابقهای ایجاد شود.»
اما مثل همیشه باید احتیاط کرد. پورانام هشدار میدهد: «همزمان، وابستگی به این تکنولوژیها قبل از اینکه بازوهای تفکر خلاقانه افراد تقویت شود، میتواند جلوی پیشرفت را بگیرد.» در این صورت، علاوه بر دانشجوها، موسسات هم در معرض خطر هستند.
راسل میلر، مدیر راهکارهای یادگیری در مدرسه کسبوکار امپریال کالج میگوید: «به طور خاص، اثر احتمالی استفاده نادرست دانشجوها ازChatGPT، میتواند برای شهرت مدارس کسب و کار عواقب جدی داشته باشد، چون فارغالتحصیلان این مدارس، برای سازمانهایی که آنها را متناسب با جایگاه مدرسهای که در آن تحصیل کردهاند استخدام میکنند، ارزش مورد انتظار را ندارند.»
گوپتا با این موضوع موافق است. او میگوید: «هدف این چتباتها دادن پاسخ درست به هر سوالی است، اما از طرف دیگر، عقاید و ایدههای مختلف و پراکنده را محدود میکند. تلاش علنی این تکنولوژی برای ارائه اطلاعاتی که خوشایند بزرگترین طیف مخاطبان باشد، عبارتهای غیرعادی و جایگزین را محدود میکند. ارائه آموزشی که کنجکاوی و ناهماهنگی برانگیزد، دشوارتر خواهد شد.» اما اینگونه آسیبپذیریها و تلاش برای رسیدن به دقت کامل، ممکن است همه چیز را به نقطه اول برگرداند.
دکتر اعتمادسجادی میگوید: «به شکل متناقضی، این احتمال وجود دارد که به یک لحظه تصمیمگیری سرنوشتساز برگردیم، یعنی ارتباط رودررو بین استاد و دانشجو. طی ۲۰ سال گذشته بر دیجیتالسازی متمرکز بودهایم و حالا بازگشت به گذشته که اجتماعی شدن در آن اهمیت بیشتری پیدا میکند، اتفاق میافتد. شیوه قدیمی امتحانهای کتبی یا شفاهی ممکن است برگردند که اتفاق خوبی است.»
اما این پیشآگاهیها از قبل هم وجود داشتند. در حالی که نهادها با نحوه آموزش کار با ماشین به انسان دست و پنجه نرم میکنند، و دانشجوها را از میانبر رفتن بازمیدارند، میلر میگوید قبلا هم با این مسائل سروکار داشتهایم و درسهایی از گذشته وجود دارند که میتوانیم یاد بگیریم. او میگوید: «از نظر من، این چالش بیشباهت به اتفاقهای اواخر دهه ۹۰ که شکوفایی اینترنت شروع شده بود، نیست.»
او ادامه میدهد: «در آن زمان هم مثل حالا، مدارس کسب و کار با مسائلی مثل سرقت ادبی و ملاحظات دیگری که تکنولوژی عامل آن بود و شائبه از دست دادن کنترل امور را ایجاد کرده بود، دست و پنجه نرم میکردند. در این شرایط، هم باید به پیشرفت کمک کرد و هم احتیاط کرد. و این عامل انسانی است که مشخص میکند آیا ChatGPT و تکنولوژیهای مشابه آن، نیرویی مثبت در دنیای آموزش هستند یا نه. خبر خوب این است که جامعه به طور کلی، در استفاده از تکنولوژیهای اخلالگر عملکرد خوبی داشته است.»
پورانام هم مثل میلر، در این زمینه خوشبین است. او میگوید: «من نگران تقلب کردن در امتحانات یا کاهش کیفیت مهارتهای تفکر نیستم. این مشکلات را به راحتی میتوان حل کرد. ما به عنوان هیات علمی، ابزارهای مختلفی را امتحان کردهایم تا اشتیاق دانشجوها را نسبت به هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و برنامهنویسی زیاد کنیم. ChatGPT در نهایت حجت را بر دانشجوهای من تمام کرد؛ اینکه باید در جریان آخرین پیشرفتهای هوش مصنوعی باشند و این یک انتخاب نیست.
به دانشجویانم میگویم که نباید نگران این باشند که ChatGPT جای آنها را در بازار کار اشغال کند، بلکه بیشتر باید نگران افرادی باشند که بیشتر از آنها بلدند از این تکنولوژی در کارشان استفاده کنند!»
این گزاره در مورد استادان هم صادق است. نهادهایی که نمیتوانند قدرت ChatGPT را مهار کنند، یک نقطه ضعف ناگهانی و مهم پیدا میکنند. اما آب رفته دیگر به جوی برنمیگردد.
مترجم: مریم رضایی
منبع: Forbes