لیندا گراتون  (1955)

گراتون در زمینه یکپارچگی سازمانی تحقیقات مشترکی با خانم  «سامانتا گوشال» انجام داده است. آنها می‌نویسند: «اگر‌چه در دهه‌های اخیر شرکت‌های بزرگ، به‌ویژه آنهایی که در سطح جهانی کار می‌کنند، سازمان خود را به واحدهای خودگردان تقسیم کرده‌اند و از این رهگذر مزایایی چون کاهش هزینه‌های سربار، بهبود نظم و شفافیت در نظارت‌های داخلی، افزایش سرعت و کیفیت در واکنش یه نقاضای بازار و نیز رشد خلاقیت نصیب آنها شده است اما در مقابل با کاهش یکپارچگی و انسجام در کل شرکت روبه‌رو شده‌اند. زیرا مدیران واحدهای خودگردان انگیزه‌ای برای به اشتراک گذاشتن دانش و سایر منابع خود با واحدهای دیگر ندارند به‌ویژه آنکه ارزشیابی عملکرد آنها صرفا بر پایه چگونگی عملکرد واحد تحت امر خودشان و نه بر مبنای نقش واحد در عملکرد کل شرکت انجام می‌شود. ما در تحقیقات خود دریافتیم که بدون نیاز به (برقراری مجدد) سلسله مراتب و با اجرای چند فعالیت افقی می‌توان این تنش را متعادل کرد و یکپارچگی و انسجام را در کل شرکت بهبود بخشید.»

گراتون مطالب مبسوطی در‌باره فصل مشترک کارکنان با سازمان نوشته است. او در کتاب «‌Living Strategy» به حلقه‌های ارتباطی میان استراتژی منابع انسانی و استراتژی‌های کسب و کار پرداخته است و می‌نویسد‌: «زمانی که این کتاب را می‌نوشتم شعارهایی چون «کارکنان مهم‌ترین سرمایه ما هستند» یا اینکه «ما یک شرکت دانش‌بنیان هستیم و کارکنان همه چیز ما هستند»، مد روز شده بود اما کمتر کسی از میان کارکنان سازمان‌ها عقیده داشت که با او مانند یک سرمایه مهم رفتار شده و اصولا احساسی در باره درک دانش وی و به‌کارگیری‌اش در سازمان نداشت. باید استراتژی‌هایی طراحی کرد که برای کارکنان معنا‌دار باشد، در غیر‌این صورت تعهد مدیریت (به کارکنان) تنها یک پوستر روی دیوار اتاق هیات‌مدیره است.» این کتاب طی شش قدم روش تدوین استراتژی زنده را توضیح داده است.

در کتاب «The Democratic Enterprise»، گراتون تمرکز خود را از فرد به سازمان تغییر داده است و خواننده را ترغیب می‌کند که چگونگی مدیریت کارکنان توسط سازمان‌ها را مورد بازنگری قرار دهد. او نشان می‌دهد که دادن آزادی عمل، قدرت انتخاب و اعتماد موجب بهبود سرعت، انعطاف‌پذیری و تعهد می‌شود. او همچنین ادعا می‌کند که «با کاربرد اصول پایه‌ای دموکراسی، سازمانی ساخته می‌شود که می‌توان به آن افتخار کرد.» سامانتا گوشال در این باره می‌گوید: «هر از چند گاهی در دنیای کسب و کار ایده‌ای مطرح می‌شود که بیشتر مدیران آن را احمقانه می‌دانند در حالی که آنها در نهایت سازمان‌ها را متحول می‌کنند. ایده ضایعات صفر یکی از این ایده‌ها بود و دیگری همین ایده سازمان دموکراتیک است. اما با کاربرد اصول دموکراسی هم عملکرد اقتصادی سازمان بهبود می‌یابد و هم محیط سازمانی دلپذیری ساخته می‌شود.»

گراتون در کتاب  «‌Hot Spots‌» در‌باره اهمیت همکار و اثر آن در بروز خلاقیت گفت‌وگو می‌کند و بر آن است تا خواننده را قادر سازد از طریق تمرکز بر همکاری و بهره‌گیری از شبکه‌ها، نقاط داغ را در سازمان خود برانگیزاند. از دیدگاه گراتون شبکه‌هایی که بین مرزهای داخلی یا مرزهای سازمان با محیط خارجی پل ارتباطی می‌زنند در پدیدار شدن این نقاط داغ اهمیت بیشتری دارند. نقاط داغ بیانگر وضعیتی در سازمان هستند که در آن انسان‌ها در کنار یکدیگر احساس پر‌انرژی بودن می‌کنند، ایده‌های فراوان در ذهن‌شان جنب و جوش می‌کند، به نظر می‌رسد که ارزش‌ها بیشتر احتمال وجود پیدا کرده‌اند، ایده‌های انسان‌ها به طرز معجزه‌واری با یکدیگر ترکیب می‌شود و شیوه تفکر و خلاقیت جدیدی به وجود می‌آید. این نقاط داغ چنانچه در مرز بین شرکت‌ها پدیدار شوند، انرژی لازم را برای بهره‌گیری از دانش و خلاقیتی نو در همکاری بین شرکت‌ها فراهم می‌کند. در این کتاب که حاصل تحقیقات ۱۰ ساله گراتون بوده و با حمایت دولت سنگاپور نگاشته شده است او چهار خاصیت اساسی در هر فرهنگ سازمانی را که برای برانگیزاندن نقاط داغ سازمان ضروری است تشریح می‌کند.

کتاب  «‌The Shift‌» در‌باره تاثیر دنیای در حال تغییر بر روی کار و استخدام است. عنوان فرعی این کتاب به این‌صورت است: «آینده کار هم اکنون فرا رسیده است». گراتون می‌نویسد که از سال ۲۰۱۰ برای من آشکار بود که ما با یک انقلاب در کار روبه‌رو خواهیم شد. علاوه بر تاثیر اقتصاد کم کربن بر شیوه‌های کار کردن، رابطه بین تکنولوژی و جهانی شدن با تغییرات جمعیت‌شناختی و اجتماعی دست به دست هم می‌دهند تا آنچه را ما در مورد کار دست کم می‌گیریم متحول سازند. مدیریت میانی در حال محو شدن، هفته کاری در آستانه فروپاشی و اکنون بیش از هر زمان دیگری مشاغل ما تحت نفوذ نیروهای جهانی است. گراتون در این کتاب پنج عامل بنیادی موثر بر تغییر روش‌های کار کردن را معرفی و تحلیل می‌کند.

گراتون در کتاب «The ۱۰۰ Year Life» که مشترکا با اندرو اسکات نوشته است، در‌باره اثر طول عمر بر جامعه توضیح می‌دهد. او می‌نویسد: «چه اتفاقی می‌افتد اگر بسیاری از مردم تا صد سالگی زندگی کنند؟ اگرچه در رابطه با اثر روی تغییرات تکنولوژی مطالعات زیادی انجام شده است اما از تغییرات جمعیتی ناشی از آن درک کمتری وجود دارد. این کتاب چالش‌ها و انتخاب‌های هوشمندانه‌ای را شرح می‌دهد که هرکس با هر سنی لازم است با آنها روبه‌رو شود تا افزایش امید به زندگی (‌متوسط عمر مورد انتظار برای یک فرد عادی) برای او یک هدیه و نه یک بلا باشد. با وجود افزایش شاخص امید به زندگی، جامعه هنوز زندگی‌ها را به شیوه گذشته ساختار می‌دهد یعنی: یاد می‌گیریم، کار می‌کنیم و بازنشسته می‌شویم.» در این کتاب ایده‌هایی برای اینکه افراد بتوانند علاوه بر دارایی‌های مشهود، با تمرکز بر دارایی‌های نامشهود، خود را با وضعیت سازگار کنند ارائه شده است همچنین حاوی یک پروفایل تشخیصی هم هست که نشان می‌دهد شما در حال تقلیل درآمد و تهی شدن هستید، صرفا خود را نگه داشته‌اید یا به ایجاد دارایی‌های مشهود و نامشهود همت کرده‌اید.»

آثار گراتون در سطح ملی و بین‌المللی رتبه‌های مهمی کسب کرده‌اند. به عنوان مثال کتاب «‌The Shift‌»  در سال ۲۰۱۵ عنوان کتاب سال را در ژاپن به دست آورد و به ۱۵ زبان ترجمه شده است. خانم گراتون همکار ناظر در مجمع جهانی اقتصاد و نیز داور جایزه Google org است و نام او در بین ۱۵ نفر اول از لیست ۵۰ اندیشمند بزرگ جهان در سال ۲۰۲۱ قرار دارد.