استمرار و شفافیت در اصول و ارزش‌های سازمان

 او دارای مدرک کسب و کار از موسسه تکنولوژی فلوریدا و مدرک حقوق از دانشگاه یوتاست. زمانی که او مدیریت پاتاگونیا را بر عهده گرفت، کسب و کارها در بحبوحه یک بحران بزرگ بودند. این شرکت یکی از اولین خرده‌‌‌فروشان آمریکا بود که فروشگاه‌‌‌هایش را به دلیل کرونا تعطیل کرد که به تعدیل گسترده نیروها منجر شد، آن هم در شرکتی که افتخارش این است که هوای کارکنانش را دارد. تابستان پارسال، مدیرعامل وقت شرکت به شکلی غیرمنتظره و بی‌آنکه جانشینی برای خود انتخاب کند، استعفا کرد. و به دلیل بحران سلامت جهانی که بخش اعظمی از دنیا را تعطیل کرد، در فعالیت‌های زیست‌‌‌محیطی پاتاگونیا نیز خلل وارد شد.

حالا یک سال پس از آن ماجرا، به نظر می‌رسد که رایان در نقش خود جا افتاده. پاتاگونیا توانسته از تعطیلی‌‌‌ها جان سالم به در ببرد، گرچه مدتی پس از کرونا با مشکلات زنجیره تامین دست و پنجه نرم می‌کرد. این شرکت یک‌درصد فروشش را به گروه‌‌‌های حامی محیط‌زیست اهدا می‌کند.

اواخر تابستان، بنیان‌گذار شرکت اعلام کرد که برای مبارزه با بحران آب و هوا و انقراض، مالکیت شرکتش به ارزش ۳‌میلیارد دلار را به دو سازمان محیط‌زیست اهدا خواهد کرد. او گفت: «در حال حاضر، زمین تنها سهامدار ماست».

رایان گلرت که خود نیز به مسائل زیست‌‌‌محیطی بسیار اهمیت می‌دهد از این تصمیم حمایت کرد اما گفت: «اگر پاتاگونیا همچنان یک کسب و کار رقابتی و سودآور نباشد، کل این اقدام با شکست مواجه خواهد شد». او در ادامه تاکید کرد که پاتاگونیا، یک کسب و کار رقابتی است که تمرکزش، تولید کالای باکیفیت و حمایت از مشتری در تمام چرخه عمر محصول است. او در ادامه گفت: «ما با تمام شرکت‌های این حوزه به شکلی تهاجمی رقابت می‌‌‌کنیم و فکر نمی‌‌‌کنم این اشتیاق را از دست داده‌ایم».

اما حفاظت از محیط‌زیست نیز از اولویت‌‌‌های اصلی شرکت و خود اوست. سال گذشته، او شرکت‌های دیگر را فراخوانده و به آنها گفته بود: «برای کسانی که با تغییرات آب و هوایی نمی‌‌‌جنگند یک جای مخصوص

در جهنم وجود دارد».

گرچه این مسائل ممکن است برای سایر شرکت‌ها حواشی محسوب شوند اما این‌‌‌ها حداقل برای پاتاگونیا یک نشانه‌‌‌اند که همه چیز دارد به روال عادی برمی‌‌‌گردد. او چندی پیش در گفت‌وگویی با نشریه نیویورک‌تایمز درباره مسیر حرفه‌‌‌ایش تا مدیریت

 این شرکت صحبت کرده.

چکیده‌‌‌ای از این مصاحبه را با هم می‌‌‌خوانیم:

  نیویورک‌تایمز: خیلی از کسانی که در این صنعت کار می‌کنند، از کوهنوردی به آن راه پیدا می‌کنند. آیا شما هم  از بچگی مشغول اسکی یا کوهنوردی بودید؟

رایان: داستان من هم همین بود اما از ساحل شروع شد، نه کوه. من در یک شهر ساحلی بزرگ شدم که شبیه روستاهای کوهستانی در آلپ نبود.

در آنجا، سبک و سیاق زندگی شبیه قدیم‌‌‌ها بود که بچه‌ها از صبح تا شب،

بیرون از خانه بودند.

آن طرف خیابان، اقیانوس بود و این طرف، رودخانه. با دلفین و این چیزها.

من کودکی‌‌‌ام را به موج‌‌‌سواری و بازی در ساحل و پیک‌نیک در جزیره‌‌‌ها گذراندم.  زندگی بسیاری از مردم آن منطقه، حول‌محور موج‌‌‌سواری بود و من برایم جالب بود که بعضی از آنها این رشته را حرفه‌‌‌ای دنبال کرده بودند.

من مثل آنها مشتاق نبودم اما می‌‌‌دانستم که یک روز که بزرگ شوم، فعالیت مورد علاقه‌‌‌ام را کشف خواهم کرد. بلافاصله بعد از دانشگاه، به «سالت لیک» رفتم تا کاری در پیست اسکی پیدا کنم. در آن دوران، یک بار به صخره‌‌‌نوردی رفتم. همان یک بار.

آنجا بود که با خودم گفتم «آهان. بقیه عمرم همین کار را خواهم کرد». و همین بود که همه جنبه‌‌‌های زندگی من برای ۲۵ سال را تعریف کرد.

 آیا در مدرسه، کسب و کار خواندید؟

 در مقطع کارشناسی، امور مالی خواندم چون آن موقع هنوز نمی‌‌‌دانستم می‌‌‌خواهم چه‌‌‌کاره شوم. سپس به دانشگاه حقوق رفتم. اما هیچ‌وقت فعالیت حقوقی انجام ندادم.

 پس چرا به دانشگاه حقوق رفتید؟

 من هیچ سنخیتی با وکالت نداشتم. آن موقع، برای کمک به افراد بی‌‌‌خانمان، فعالیت داوطلبانه انجام می‌‌‌دادم و به وکلا کمک می‌کردم. کارهایی هم برای سیستم‌های زندان‌‌‌ها انجام دادم. به مسائل اجتماعی خیلی علاقه داشتم.  وقتی پس از فارغ‌‌‌التحصیلی در رشته حقوق به شرکت بلک دایموند رفتم، شروع کردم به حمایت از دشت‌‌‌ها و مراتع در ایالت یوتا چون این شرکت، در این زمینه، پیشینه طولانی‌‌‌ای دارد.

 به‌عنوان یک فعال محیط‌زیست، چطور تنش میان سرمایه‌‌‌داری و گفت‌وگو (درباره محیط‌زیست) را کاهش می‌‌‌دهید؟

ما یک کسب و کار محصولات مصرفی هستیم که پوشاک تولید می‌کند؛ محصولی که مشتری‌‌‌ها ممکن است دوست داشته باشند یا آن را بخواهند. اما محصول ما، کالای ضروری نیست که مشتری برای زنده ماندن به آن نیاز داشته باشد. بیایید با خودمان روراست باشیم. هر کاری که ما آدم‌‌‌ها انجام می‌‌‌دهیم، یک تاثیری بر سیاره زمین می‌‌‌گذارد. مجبوری دائما با آن دست به گریبان باشی. و من به نیابت از پاتاگونیا سعی می‌‌‌کنم در رابطه با مقوله رشد و گسترش، خودمان را به چالش بکشم.

 آیا ممکن است زمانی برسد که پاتاگونیا دیگر نخواهد رشد کند؟ اگر یک شرکتی عمدا تصمیم بگیرد که رشد نکند، وضعیتش به چه شکل خواهد بود؟

 این یک بُعد فلسفی دارد و یک بُعد عملیاتی. اینکه دست از رشد برداریم یا به عقب برگردیم به چه شکل خواهد بود؟ واقعا پیچیده است. «مسطح نگه داشتن» یک کسب و کار، بزرگ‌ترین حقه شعبده‌بازی در کسب و کار است. نمی‌‌‌دانم آیا کسی قبلا دست به چنین اقدامی زده و موفق بوده یا نه. من ضد رشد نیستم. اما عمیقا متعهدم که با سرعتی مناسب حرکت کنیم. ما از حوزه توزیع، فاصله گرفتیم که این برای ما اقدام مهمی بود چون حس می‌کردیم در آن زمینه، تاثیرگذاری نداریم.

 چه‌ چیزی باعث می‌شود یک قرارداد توزیع را نپذیرید؟

 در بعضی اوقات، حس می‌‌‌کنیم کارمان درست نیست. با خودمان صادق هستیم. از خود می‌پرسیم چرا باید این کار را بکنیم؟ چرا اینجاییم؟ اگر انگیزه، صرفا تجاری باشد، احتمالا بهتر است بار و بندیلمان را ببندیم و آنجا را بی‌خیال شویم.

 چطور مطمئن می‌‌‌شوید که فعالیت‌های زیست‌‌‌محیطی‌‌‌تان، فقط جنبه تبلیغاتی نداشته باشد؟ چطور از «سبز‌‌‌شویی» پرهیز می‌‌‌کنید؟

 مردم وقتی چیزی درباره یک کسب و کار می‌‌‌شنوند، ابتدا نسبت به آن بسیار بدبین هستند. اگر شما نسبت به شنیده‌‌‌هایت درباره ما تردید داشته باشی، کار درستی کرده‌‌‌ای.

اگر بخواهی یک کسب و کار و نیتش را واقعا درک کنی، به بدنه فعالیت‌هایش دقت کن و خودت تصمیم بگیر.

ما درباره فعالیت‌ها و کم‌وکاستی‌‌‌هایمان، شفافیت کامل داریم، چه با افراد داخل سازمان و چه با خارج از سازمان.

به نظر من، بزرگ‌ترین کمک ما به جامعه، اهدای پول یا حل مشکلات نیست بلکه اثبات این حقیقت است که یک کسب و کار می‌تواند به فعالیت‌هایی فراتر از پولدار کردن مالکانش بپردازد و کماکان، وجود داشته باشد. ما چند دهه است که به روش‌های مختلف، این را اثبات می‌‌‌کنیم.

 این روزها بسیاری از شرکت‌ها وارد جدال‌‌‌های سیاسی شده‌‌‌اند. مثلا کوکاکولا از راست‌گراها حمایت می‌کند. اما شما در مخالفت با سدسازی، کارزاری راه انداخته‌‌‌اید. از سوی دیگر، موضع سیاسی‌‌‌تان عمدتا دموکرات است. آیا این دو رویکرد با هم فرق دارند؟ آیا ممکن است رویکرد چپ‌‌‌گرایانه شما، روی تمایل جمهوری‌خواهان برای خرید محصولاتتان تاثیر بگذارد؟

 کار ما تولید نوشابه گازدار نیست. ماموریت ما شفاف و مشخص است: «ما در این کسب و کاریم تا سیاره زمین را نجات دهیم». به علاوه، ما آمریکایی‌‌‌ها در یک تله به نام «دوقطبی سیاسی» گیر افتاده‌‌‌ایم و این یک مساله تکرارشونده است.

من در یک خانواده محافظه‌‌‌کار بزرگ شدم و در کل برای تمام دیدگاه‌‌‌ها احترام قائلم. هیچ چیز برایم تا این حد آزاردهنده نیست که مردم فکر کنند ما ضد محافظه‌‌‌کاران هستیم یا برعکس، دنباله‌‌‌رو دموکرات‌هاییم. چون هیچ‌کدام صحت ندارند. ما یک شرکت، با یکسری اصول و ارزش‌‌‌ها هستیم که به شکلی مستمر و رادیکال، به آنها پایبندیم و درباره تصمیمات خوب و بدمان، شفافیت داریم.

خیلی بد است که در یک فضای سیاسی، این چیزها با هم قاطی شوند. اما ما باید به مسیر ادامه دهیم و از مسائلی حمایت کنیم که به نظرمان، حائز اهمیتند.

 آیا ایمان دارید که دولت‌‌‌ها و کسب و کارهای بزرگ بتوانند جلوی تغییرات آب و هوایی را بگیرند؟

 نه. ندارم. مشکلی که ما ایجاد کرده‌‌‌ایم آنقدر بزرگ و پیچیده است که برای رفع آن، نیازمند هر سه بازوی اجتماع هستیم. اولا، برای حل مشکلات بزرگ که مشترکا با آنها مواجه می‌‌‌شویم، به دولت‌‌‌ها نیاز داریم. چون رفع این مشکلات، وظیفه آن‌‌‌هاست. به نظر من، دولت ما در حل این مشکلات ناتوان بوده.

دوما، به تک تک افراد نیاز داریم که در زندگی شخصی خود، تصمیماتی بگیرند که تاثیرگذار باشند و نهایتا، به کسب و کارها نیاز داریم که وارد عمل شوند. بعضی از شرکت‌ها دارند حرف‌‌‌های درستی می‌‌‌زنند اما به نظر من، فاصله بسیار زیادی میان حرف و عملشان وجود دارد. به همین علت، من اصلا خوش‌بین نیستم.

بحران آب و هوایی و جامعه دوقطبی، دو تهدید حیاتی هستند که ما انسان‌‌‌ها با آن مواجهیم و خودمان ایجادشان کرده‌‌‌ایم.

دوقطبی‌‌‌سازی جامعه باعث می‌شود توانایی ما در حل مشکل اول، ضعیف شود. به همین علت، از این نظر هم خیلی بدبینم.

از آنجا که ما انسان‌‌‌ها این چالش‌ها را به وجود آورده‌‌‌ایم، اگر طبیعت مجبور شود خودش آنها را حل کند، چندان صورت خوشی نخواهد داشت. باید خودمان دست به کار شویم. من دو فرزند جوان دارم. آنها قرار است این دنیا را از ما تحویل بگیرند که وضعیتش قطعا از جهانی که من در آن متولد شده‌‌‌ام، بدتر خواهد بود.