معایب کار تیمی در سازمان
۱۲ نکته منفی کار تیمی
زمانبندی طولانیتر برای پروژهها.وقتی کار تیمی مطرح باشد، اجرای بسیاری از فرآیندها به مدت زمان بیشتری نیاز دارد. هنگامی که پروژهای توسط تیمی مورد بررسی قرار میگیرد، هماهنگی، توزیع کار، بازخورد و سازماندهی عمومی بیشتری مورد نیاز است. این امر میتواند منجر به اتمام دیرتر پروژه، هزینه بیشتر و مصرف بیشتر منابع سازمان (به عنوان مثال لوازم تحریر، برق، مسافرت، ساعات کار پرداخت شده و...) شود. همچنین تصمیمگیری در شرایط تیمی دشوارتر است که میتواند منجر به پیشرفت کندتری به سوی اهداف شود.
سوءاستفادهگران.از لحاظ تئوری، حجم کار برای یک پروژه باید بهطور مساوی بین همه اعضای تیم تقسیم شود. اما در عمل، این حالت به ندرت اتفاق میافتد. برخی از افراد تمایل دارند که فعالیتهای خود را به دیگران واگذار کرده و به عبارتی از زیر کار فرار کنند. این نه تنها کارآمد نیست، بلکه میتواند باعث نارضایتی و روحیه منفی برای کل تیم شود. این قبیل درگیریها میتواند تیم را بیاثر کرده و بر روحیه افراد تاثیر منفی بگذارد.
درگیریهای شخصیتی.حتی اگر یک تیم از نظر مجموعه مهارتهای مورد نیاز کاملا متعادل باشد، ممکن است در طول زمان درگیریهای شخصیتی ایجاد شود. ممکن است به دلیل شیوههای مختلف ارتباطی یا رویکردهای کار یا به دلیل اینکه اعضای تیم به شیوههای ناسالم با یکدیگر رقابت میکنند، درگیری ایجاد شود. صرف نظر از نحوه شروع آن، تعارضات شخصیتی میتواند به روحیه تیم آسیب بزند، کارآیی را کاهش دهد، ارتباطات را تضعیف کند و در برخی موارد منجر به جناحبندی در درون تیم شود.
افرادی که بهطور مستقل بهتر کار میکنند.برخی از افراد به تنهایی بهتر کار میکنند و برای فعالیت در محیط تیمی مناسب نیستند. این افراد هنگام کار مستقل، شادتر و کارآمدتر هستند و وقتی نیازی به همکاری با دیگران ندارند، کیفیت کار آنها افت پیدا میکند. قرار دادن اینگونه افراد در تیم، ممکن است استفاده نادرست از استعداد آنها باشد و ممکن است حضور آنها بر روحیه و بهرهوری سایر اعضای تیم تاثیر بگذارد.
کاهش نوآوری و فقدان ایدههای جدید.برخی از کارمندان بیش از حد بر رفاه تیم خود تمرکز میکنند و ایدههای خلاقانه خود را به اشتراک نمیگذارند. این کار میتواند منجر به عدم نوآوری شود. فشار همکاران ممکن است برخی از کارمندان را از ترس «تغییر شرایط مطلوب» یا تضعیف اتفاق نظر، به سرکوب ایدههای خود بکشد. همچنین ممکن است اعضای تیم از به اشتراک گذاشتن ایدهها از ترس اینکه توسط فرد دیگری رد شوند، خودداری کنند. در برخی موارد، اعضای جدیدتر یا کمتجربهتر بهطور پیشفرض از ارائه ایدهها خودداری کنند. با این فرض که تنها کسانی که دارای سابقه هستند، حق ایده دادن را به دست آوردهاند.
چالشهای سازمانی.غالبا یک فرد جدید میتواند با تغییرات سازمان کنار بیاید و به کار خود ادامه دهد، اما سازماندهی مجدد و تشکیل تیم جدید به زمان بیشتری نیاز دارد. همچنین پیشبینی اینکه یک فرآیند خاص چقدر زمانبر بوده یا مشارکتی خواهد بود، دشوار است که میتواند باعث تعلل در برنامهریزی شود.
سرزنش و مسوولیتپذیری.وقتی مشکلی پیش میآید، اعضای تیم یکدیگر را سرزنش میکنند. درباره تیم، تعیین محل وقوع خطا بسیار دشوارتر است به ویژه اگر اعضای تیم درباره اینکه چه کسی مسوول چه چیزی است، نظرات متفاوتی داشته باشند.
مشکلات ارزیابی کارکنان.از آنجا که یک تیم به عنوان یک گروه عمل میکند و یک گروه مسوولیت مشترکی دارد، ارزیابی مدیران و سرپرستان برای نقاط قوت و ضعف نسبی تک تک اعضای تیم دشوار است. به عنوان مثال، اگر تیمی موفق باشد، اینکه چگونه و چرا به هدف خود رسیده است، مشخص نیست.
قطع ارتباطات و تعاملات.مهارتهای ارتباطی باید در سطح بالایی باشد تا تیم بتواند بهطور موثر کار کند. در عمل، مشکلات ارتباطات رایج است و اغلب منجر به ناکارآمدی و عدم اعتماد بین اعضای تیم میشود. فرد ممکن است که فراموش کند یک قطعه اطلاعات مهم را به یکی از اعضای تیم منتقل کند. تفسیر نادرست کلمات همتیمی نیز برای یک فرد ساده است، بهویژه اگر تیم در حال برقراری ارتباط الکترونیکی از طریق ایمیل، نرمافزار مدیریت پروژه یا یک برنامه همکار است.
اعتماد بیش از حد به جلسات.اداره یک تیم بدون داشتن جلسات منظم دشوار است، اما جلسات باید بهطور موثر مدیریت و سازماندهی شوند. جلسات باید هدفمند باشند در غیر این صورت ممکن است تبدیل به دورهمیهای اجتماعی شوند. از آنجا که تیمها تنها در صورتی موثر هستند که اعضای تیم با یکدیگر ارتباطات موثر داشته باشند، لذا جلسات و نشستهای تیمی بخش مهمی از اکثر پروژهها هستند. با این حال، به دلیل ماهیت اشتراک نظر در جلسات، بحث و گفتوگوها به راحتی میتوانند به سوالات و مشکلات بیشتری منتهی شوند. وقتی این اتفاق میافتد، معمولا نیاز به جلسات اضافهتری است که میتواند پروژه موجود را پیچیدهتر کند.
جناحگرایی.علاوه بر درگیریهایی که بین افراد ایجاد میشود، تیمها میتوانند به گروههایی تقسیم شوند که دو یا چند زیرگروه هر کدام دستور کار یا موضع «سیاسی» خود را دارند. حل این شرایط بدون جداسازی کل تیم و بازسازی مجدد تیم مشکل است. جناح گرایی میتواند ناشی از اختلاف بین افراد باشد. همچنین جناحگرایی میتواند زمانی رخ دهد که برخی از اعضای تیم در گذشته با یکدیگر کار کردهاند و ناخواسته یک رویکرد یا استراتژی همکاری از پروژه قبلی را اتخاذ کردهاند. در موارد دیگر، جناحها میتوانند به دلیل عقاید مشترک و متفاوت به وجود آیند. جان سیمکسول بیان کرده است: «کار تیمی باعث میشود رویاها به نتیجه برسند، اما زمانی که رهبر تیم یک رویای بزرگ و یک تیم بد داشته باشد، کار تیمی تبدیل به یک کابوس میشود.»
مسائل رهبری تیم.رهبران تیم در موفقیت یا شکست یک تیم نقش بینظیری ایفا میکنند. رهبران سازمانی طاقتفرسا یا بینظم میتوانند شرایط کاری را برای زیردستانشان، نامساعد، استرسزا و ناکارآمد کنند. رهبری ناکارآمد میتواند بهطور بالقوه کل تیم را در یک سازمان بیاثر کند. همچنین رهبران تیم میتوانند گاهی اوقات اعتبار کارهایی را که انجام ندادهاند به خود اختصاص دهند و تصویر نادرستی را به مدیران ارشد نشان دهند که میتواند سایر اعضای تیم را که مشارکت آنها شناخته نشده است خشمگین کند.