خیلیها تسلا را دوست ندارند
شرکتهای بزرگ و مشهور بسیاری وجود دارند که هر کسی در دنیا آرزو دارد کار کردن در آنها را تجربه کند و بخشی از مجموعههای کاری قدرتمند و تاثیرگذاری مانند گوگل، اپل، آمازون، توییتر، مایکروسافت، سامسونگ یا تسلا باشد. با این همه ما شاهد این هستیم که هر ساله هزاران نفر از کارکنان و مدیران این شرکتها به دلایل مختلف قید کار کردن در آنها را میزنند و با اشتیاق تمام این غولهای مشهور و دوست داشتنی را ترک میکنند یا به شرکتهای دیگر میروند یا اینکه ترجیح میدهند برای خود کار کنند. داستانهای این افراد از دلایل ترک این شرکتها و مشکلاتی که در آنها وجود داشته است میگویند میتواند اطلاعات جالب و دست اولی را در مورد واقعیتهای حاکم بر این شرکتها به ما بدهد که معمولا بهطور رسمی و علنی در جایی مطرح نمیشوند اما وجود دارند. در ادامه به داستانی که یکی از کارکنان سابق شرکت تسلا تعریف کرده خواهیم پرداخت که مشخص کرده چرا او با کمال میل این شرکت مشهور و جذاب برای خیلیها را ترک کرده است.
راوی: Ania Mitros
وقتی تصمیم خود برای ترک شغلم در شرکت تسلا را با خیلیاز همکارانم در میان گذاشتم با واکنشهای متفاوتی روبهرو شدم که تا حد زیادی منعکسکننده همان دلایلی بود که مرا به ترک شرکت ترغیب کرده بود. من خودم قبل از علنی کردن تصمیمم برای قطع همکاری با تسلا بعد از سه سال دلایل مختلفی را در ذهن داشتم که بیشتر جنبه شخصی داشت از جمله اینکه من به این نتیجه رسیده بودم که در تسلا خودم نیستم و هویت شخصیام را از دست دادهام و به میزان زیادی به یکی از اجزای ماشین تشکیلدهنده تسلا تبدیل شدهام. من تا قبل از پیوستنم به شرکت تسلا خودم بودم و در زمینه کار کردن و تاثیرگذاری بر محیط پیرامونم دارای استقلال بالایی بودم اما بعد از ورود به تار و پود شرکت تسلا و حل شدن در ساختار حاکم بر آنجا به تدریج هویت مستقل خودم را از دست دادم و به جای اینکه از طرف خودم حرف بزنم همان حرفهایی بر زبانم جاری میشد که مطلوب شرکت و مدیران تسلا بود. در واقع من به این نتیجه رسیدم که فرهنگ سازمانی حاکم بر شرکت تسلا تا حد زیادی تحتتاثیر شخصیت و ویژگیهای شخصیتی ایلان ماسک قرار دارد.
جالب آنکه وقتی تصمیم خودم برای خروج از تسلا را با همکارانم و تنی چند از مدیران میانی تسلا در میان گذاشتم متوجه شدم که تقریبا همه آنها احساسی شبیه به من دارند و از اینکه خود واقعیشان را در تسلا بروز دهند ناتوان هستند و در نتیجه خود را بهعنوان بخشی از پازل بزرگی به نام تسلا احساس میکنند که به عقیده آنها به هیچ عنوان احساس خوشایندی برای یک کارمند یا مدیر نیست.
من بهعنوان یک زن که در تسلا کار کرده بارها و بارها مورد آزار زبانی و گفتاری از جانب همکاران و مافوقهایم قرار گرفتم که بهنظر من و همسرم چنین وضعیتی به هیچ عنوان قابل تحمل نبود. بهنظر من و خیلیهای دیگر در تسلا، استفاده از الفاظ رکیک در تسلا به بخشی از فرهنگ سازمانی آنجا تبدیل شده است و این وضعیت برای کارکنان بهویژه زنان غیرقابل تحمل بهنظر میرسد. استرس و فشار کاری بسیار زیاد و غیرعادی از دیگر مشکلاتی بود که من در تسلا با آن روبهرو بودم و من این فشار را تا زمانی که از آنجا خارج نشدم بهطور کامل احساس نکردم. در واقع اغلب کسانی که غرق در کارشان در تسلا هستند آنچنان از همه چیز و همه کس غافل میشوند که عجیب است و بهنظر من بهدلیل همین غرق شدن در تسلا است که هویت شخصی و استقلال فردی افراد در تسلا بر باد میرود. یادم میآید در واپسین روزهایی که درحال ترک تسلا بودم و برای خداحافظی از دوستان و همکارانم به آنها سر میزدم با چهرههایی خسته و فرسوده روبهرو میشدم که به خاطر استرس و فشار کاری زیادی که بر آنها وارد میشد با حالتی مملو از افسوس و حسرت رهایی من از مجموعه تسلا را نگاه میکردند و من فکر میکنم خیلی از آنها دوست داشتند جای من باشند و میتوانستند هر چه زودتر کار پرفشارشان را در تسلا ترک کنند. بیتفاوتی شگفت انگیز مدیران تسلا در قبال کارکنان شان حتی در زمانی که آنها تصمیم به ترک شرکت میگیرند از دیگر چیزهایی است که من و البته خیلیهای دیگر را آزار داده و میدهد. یادم میآید هنگامی که تصمیمم برای ترک تسلا را به اطلاع مقام مافوق خودم رساندم او بدون هیچ احساس و واکنش محبت آمیزی با آن برخورد کرد و این بیاحساسی و بیتفاوتی مرا به این نتیجه رساند که بود و نبود من در تسلا اصلا برای مدیران تسلا مهم نیست. آنها حتی هیچ اقدامی برای پیگیری درخواست استعفای من یا تلاش برای متقاعدسازی من برای ماندن در تسلا انجام ندادند که این مساله برای من خیلی گران تمام شد، علاوه بر اینکه فرآیند تسویه حساب و به پایان رسیدن حضورم در تسلا را برای چند هفته به تاخیر انداخت که این هفتهها برای من مثل چندسال گذشت. به هر حال من بهدلایل مختلفی که از نظر خودم کاملا موجه و منطقی بود شرکت مشهور و به ظاهر جذاب تسلا را ترک کردم و الان از این کارم به هیچ عنوان پشیمان نیستم چراکه معتقدم جایی را ترک کردهام که نهتنها برای من بهعنوان یک انسان ارزش قائل نبود بلکه هویت و شخصیت مستقل مرا از من گرفته بود و یک زندگی پراسترس و ماشینی را بر من تحمیل کرد بهطوری که اولین واکنشی که بسیاری از دوستانم بعد از شنیدن خروجم از شرکت تسلا به من نشان میدادند تبریک گفتن به من بود و ابراز خوشحالی از اینکه از زندان تسلا خلاص شدهام و این همان اتفاقی است که من مطمئن هستم برای خیلی از افرادی که در تسلا کار کردهاند و آنجا را ترک کردهاند افتاده و میافتد.
alavitarjomeh@gmail.com