تامین مالی استارت‌آپ را متناوب کنید

بخش چهل و دوم

مدل کسب‌وکار سرمایه‌گذاران خطرپذیر، مستلزم این است که ریسک‌های زیادی روی شرکت‌های تک‌شاخ داشته باشند؛ یعنی کسب‌وکارهایی که ارزش آنها به یک میلیارد دلار یا بیشتر می‌رسد. آنها سرمایه‌های خود را در استارت‌آپ‌های زیادی خرج می‌کنند و سپس آنها را به سوی تبدیل شدن به اسپاتیفای، زالاندو یا ریوالت بعدی سوق می‌دهند. هر چیزی کمتر از این، برای آنها چندان جالب نیست. اما متاسفانه، شاید تنها یک استارت‌آپ از هر ۴۰ استارت‌آپ به چنین شرکت تک‌شاخی تبدیل شود. بقیه می‌لغزند، پژمرده می‌شوند و می‌میرند.

وقتی از سرمایه‌گذاران خطرپذیر پول می‌گیرید، باید خواسته‌های آنها با خواسته‌های شما همراستا باشد. وقتی سرمایه‌گذار خطرپذیری در هیات مدیره شما حضور دارد، دیگر نمی‌توانید بگویید: «فکر می‌کنم داشتن شرکتی که فقط ۱۰۰ میلیون دلار ارزش داشته باشد هم خوب است. اشکالی ندارد اگر ریسک کنیم و اعداد و ارقام را روی گردونه شانس ببریم. درست است که بازگشت سرمایه کمتر است، اما ریسک از دست دادن آن هم به حداقل می‌رسد.» ممکن است این حرف درست باشد، اما سرمایه‌گذاران خطرپذیر علاقه‌ای به آن ندارند. آنها شکست در شرکت‌های کوچک را دوست ندارند و مایل به سرمایه‌گذاری در تک‌شاخ‌ها هستند. آنها می‌خواهند با بخش اندکی از پول خود و با بیشتر توانایی شما، ریسک تمام و کمال داشته باشند.

بنیان‌گذاران چند کسب‌وکار با سرمایه خطرپذیر گفته‌اند اگر می‌توانستند، شاید هیچ‌وقت از سرمایه‌گذاران خطرپذیر پول نمی‌گرفتند. به محض اینکه آنها را سوار خودروی خود می‌کنید و اجازه می‌دهید پول بنزین شما را بپردازند، دیگر با آنها همسفر شده‌اید. اگر در مسیر مورد نظر آنها حرکت نکنید، در مواردی نادر، ممکن است حتی فرمان را از دست شما دربیاورند و خودشان ادامه مسیر را هدایت کنند. باید این را بدانید که طلاق گرفتن از همسرتان، آسان‌تر از خلاص شدن از دست یک سرمایه‌گذار است.

در حالی این مطالب را می‌نویسم که شرکت ما برای دور بعدی تامین سرمایه آماده می‌شود. امروز شش جلسه با سرمایه‌گذاران داشتم. دو تا از آنها سرمایه‌گذار خطرپذیر بودند و چهار تا سرمایه‌گذار فرشته. صادقانه بگویم، علاقه‌ای به رویکرد سرمایه‌گذاری خطرپذیر ندارم. ترجیح می‌دهم گزینه‌هایم را تا جایی که می‌توانم باز نگه دارم. استارت‌آپ‌هایی که با سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر حمایت می‌شوند، همه تیترهای خبری را جذب می‌کنند، اما موفقیت یک کسب‌وکار نباید با تعداد مقالاتی که در مورد آن کسب‌وکار در رسانه‌ها منتشر می‌شود و میزان پولی که از سرمایه‌گذاری جذب کرده، سنجیده شود. هیچ اشکالی ندارد که شرکت‌ها به طور متناوب سرمایه جذب کنند؛ کاری که خیلی از آنها بی‌سروصدا انجام می‌دهند. خوشبختانه، به جز سرمایه خطرپذیر، گزینه‌های دیگر زیادی در اختیار استارت‌آپ‌ها نیست. و این خیلی خوب است، چون تامین سرمایه به خودی خود یک پروژه بزرگ است و خیلی از استارت‌آپ‌ها قبل از اینکه ایده‌ها و آزمایش‌هایشان تمام شود، پولشان تمام می‌شود.

این مهم است که بدانیم، آنچه روی آن سرمایه‌گذاری می‌شود معمولا یک مدل کسب‌وکار است. تیم‌ها و پروژه‌ها نمی‌توانند عامل بازگشت سرمایه باشند، اما یک مدل کسب‌وکار می‌تواند. تامین مالی مدل‌های کسب‌وکار معمولا در مراحل مختلف چرخه عمر کسب‌وکار اتفاق می‌افتد. در مرحله اول (شروع کار) چرخه عمر، زمان زیادی برای تولید چشم‌انداز محصول لازم نیست. برای دانستن تناسب محصول/ راه حل در مرحله دوم (اعزام به سفر)، کمی تلاش بیشتر لازم است. در مرحله سوم (شکل‌گیری) پول بیشتری لازم است و سپس وقتی وارد مرحله ششم (شتاب دادن) می‌شوید، باید به فکر بودجه زیادی باشید.

برای تامین مالی یک کسب‌وکار جدید، فرقی نمی‌کند که در مورد یک استارت‌آپ مستقل حرف بزنیم یا استارت‌آپی وابسته به یک شرکت دیگر. هر دو آنها برای توسعه ایده‌ها، نمونه‌های اولیه و نسخه‌های بتا (نسخه‌ای تایید نشده نزدیک به نسخه نهایی یک محصول که برای بازخورد گرفتن از مشتریان درست می‌شود) به بودجه نیاز دارند. هر دو آنها باید پیشرفت‌هایی را به نمایش بگذارند و برای اینکه بتوانند بعدا منابع مالی بیشتری جذب کنند، باید اعتمادآفرینی کنند. همچنین نباید بین یک سرمایه‌گذار مستقل و یک مدیر پرتفوی شرکتی‌ تفاوتی وجود داشته باشد. هر دو آنها باید سرمایه‌هایی را در اختیار استارت‌آپ‌ها قرار دهند تا فعالیت‌های آنها را در مرحله بعد چرخه عمر کسب‌وکار پوشش دهد. هر دو باید بر اینکه این سرمایه‌ها باید در مرحله بعدی استفاده شوند، تاکید داشته باشند و به دنبال شواهدی مبنی بر یک آینده پرسود باشند تا در مورد تامین مالی‌های بعدی چانه‌زنی کنند.

در استارت‌آپ‌های مستقل، تامین سرمایه برای یک دوره مالی ۱۲ تا ۱۸ ماهه، متداول است. در این فاصله یک سال تا یک سال و نیم، بخش عمده زمان و تمرکز بنیان‌گذاران استارت‌آپ متوجه پیدا کردن بودجه لازم برای ورود به مرحله بعدی چرخه عمر کسب‌وکار می‌شود. این موضوع چند هفته تا چند ماه زمان آنها را می‌گیرد و لازم است ده‌ها جلسه با سرمایه‌گذاران که مملو از برنامه‌ها، ارائه‌ها و عملکردها است، برگزار شود. به محض اینکه توافق برای تامین مالی حاصل شد، بنیان‌گذاران می‌توانند بر چگونگی خرج کردن پول و حرکت به سمت مراحل بعدی متمرکز شوند تا زمانی که کل چرخه تامین مالی در یک سال یا یک سال و نیم بعد شروع شود.

وقتی زمان زیادی صرف برنامه‌ریزی و آماده‌سازی می‌شود تا یک پروژه تامین مالی شود، کارشناسان چابکی کسب‌وکار گاهی آن را BDUF می‌نامند که یعنی اجرای زودهنگام یک پروژه، قبل از شروع رسمی آن. یک دلیل مهم طولانی شدن روند تامین مالی، این است که فرآیند سرمایه‌گذاری به خاطر برگزاری جلسات متعدد، چانه‌زنی‌ها، راستی‌آزمایی و کارمزدهای قانونی، هزینه‌بر و رنج‌آور است. اما طرفداران چابکی در کسب‌وکار می‌گویند «وقتی کاری شما را اذیت می‌کند، بیشتر انجامش دهید.» وقتی خودتان را مجبور می‌کنید خلاق باشید و کارها را با هزینه و رنج کمتر انجام دهید و دوره‌های تامین مالی را به بخش‌هایی با فاصله زمانی کمتر تقسیم‌بندی کنید، می‌توانید تعداد تامین مالی بیشتری داشته باشید که آن را «تامین مالی چابک» می‌نامیم. با کمی تحقیق و آماده‌سازی، می‌توانید «همواره تامین مالی کنید».

در قسمت بعدی، بیشتر به این موضوع می‌پردازیم.