دکتر علینقی مشایخی برای ۴۰ سال نهادسازی آموزشی مورد تقدیر قرار گرفت
موتورهای پیشرفت و رفاه
به پاس ۴۰ سال فعالیت مستمر استاد بزرگ، دکتر علینقی مشایخی و به ثمر رسیدن نهال نهادهای آموزشی که ایشان طی این سالها درحوزه مدیریت و اقتصاد در طول فعالیتهای حرفهای خود تاسیس کردند، دانشگاه صنعتی شریف با همکاری انجمن فارغالتحصیلان شریف و موسسه آریانا مراسمی برای تجلیل از ایشان بهصورت مجازی برگزار کردند. دکتر علینقی مشایخی، فارغالتحصیل دکترای مدیریت، گرایش اقتصاد از دانشگاه امآیتی آمریکا است. ایشان پس از اتمام تحصیلات بهعنوان دانشیار تحقیقاتی در دانشکده امآیتی مشغول بهکار شد. در سال ۱۳۵۷ به اصرار خود از کار در امآیتی دست کشید و به ایران بازگشت و در دانشگاه صنعتی اصفهان مشغول به تدریس شد. دکتر مشایخی از جمله اولین تهیهکنندگان برنامه اول توسعه اقتصادی کشور در سازمان برنامه و بودجه است. از جمله اقدامات مهم و اثرگذار ایشان میتوان به تاسیس موسسه عالی آموزش و پژوهش برنامهریزی و توسعه در سازمان برنامه و بودجه و همچنین تاسیس دانشکده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه شریف اشاره کرد. حرکتی که دکتر مسعود نیلی از آن تحت عنوان «انتقال نهال کاشته شده در اصفهان به نیاوران و سپس به مزرعه شریف» یاد میکند.
بهدلیل نوع نگاه متفاوت استاد به مبحث آموزش و تدریس درس زندگی در دانشگاه، دانشجویان دکتر مشایخی هم در مواجهه با ایشان با نوعی بیداری در مسیر راهشان آشنا میشدند. بسیاری از شاگردان دکتر مشایخی از آشنایی خود با ایشان-آشناییای که فقط درسی نیست که ایشان تدریس میکنند بلکه نگاه ایشان نسبت به مسوولیت نخبگان نسبت به کشورشان و انجام کار و فعالیت برای مردمانشان است- به عنوان تلنگر نام میبرند که آیا مسیری که انتخاب میکنند که در مدرسه و دانشگاه بهترین باشند و بهدنبال موفقیتهای شخصی باشند، تمام آن چیزی است که باید انجام دهند؟
مراسم نکوداشت چهار دهه فعالیت علمی و نقش ماندگار دکتر علینقی مشایخی تحت تاثیر ملاحظههای بهداشتی عصر «کرونا» به شکل مجازی برگزار شد؛ با این حال ایشان ضمن رعایت تمام پروتکلهای حوزه سلامت، در استودیویی که مراسم در آن برپا شد حضور یافت و برای جمعی که در شبکههای اجتماعی این مراسم را دنبال میکردند خلاصهای از زندگینامه خود را به همراه توصیههای طلایی علم مدیریت و اقتصاد بیان کرد. در ابتدای این مراسم دکتر مسعود نیلی، رئیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، به تشریح «نقش آموزش در تامین رفاه پایدار جوامع» پرداخت. آنچه دکتر مشایخی و دکتر نیلی در این مراسم، درباره «نقش و اهمیت علوم مدیریت و اقتصاد» بیان کردند نشان میدهد: این دو (علم) موتورهای «پیشرفت کشور» و «رفاه پایدار» محسوب میشود و لازم است سیاستگذاران از یکسو و جوانان آماده ورود به دانشگاه از سوی دیگر نسبت بهکارکرد این علوم برای حل مشکلات فعلی کشور، هوشیاری و توجه لازم را به خرج دهند.
دکتر نیلی در این باره میگوید: امروز وقتی ما اتفاقات بزرگ به وقوع پیوسته در سه گروه از کشورها را زیر ذرهبین قرار میدهیم متوجه میشویم که قبل یا به موازات تحولات بنیادین اقتصادی، تحولاتی بزرگ درحوزه آموزش علوم اداره این کشورها به وقوع پیوسته است. او معتقد است: فراهم آوردن شرایط باثبات اقتصاد کلان و محیط مساعد کسبوکار، نیازمند اقتصاددانان برجسته است و همچنین اداره کارای بنگاههای اقتصادی نیازمند متخصصینی است که از دانش چگونگی مدیریت درست یک بنگاه اقتصادی برخوردار باشند.
در ادامه این گزارش، متن سخنرانی دکتر علینقی مشایخی را میخوانید.
الزامات پیشرفت کشور
تشکر میکنم از همه دوستان، مدیریت و همکاران دانشکده، انجمن فارغالتحصیلان و گروه پژوهشی و صنعتی آریانا که این مراسم را برگزار کردند. بعد از تشکرها، سیری از زندگیام را بگویم که شاید شامل نکاتی باشد که مناسب جوانترها باشد. من از شهرستان خمین و با امکانات محدود در شهرستان شروع کردم. یک نوجوان پرجست و خیز بودم که به همه بازیهای جدید مثل فوتبال، والیبال و بازیهای محلی در آن دوران میپرداخت. در این نوجوان شهرستانی ویژگیهایی نهادینه شد که حاصل نقش پدر و مادرم بود؛ بهخصوص مرحوم مادرم.
در خانواده، ما دوست داشتن مردم را عملا آموزش میدیدیم، نه فقط بهصورت تئوری بلکه در عمل. در خانواده گرهگشایی از کار مردم خیلی مهم بود. خانواده من هر جا توانش را داشتند، از کار مردم گرهگشایی میکردند. چیز دیگری که در عمل یاد گرفتیم، این بود که کینه کسی را به دل نداشته باشیم. ویژگی دیگر، نداشتن حسادت است. به هیچکس حسادت نکنیم و از موفقیت بقیه خوشحال باشیم. این ویژگیها را ما در عمل، در خانواده میآموختیم. کسی در خانواده این مسائل را به شکل نظری به ما نمیگفت بلکه رفتار پدر و مادر، اینها را در وجود ما نهادینه کرده بود.
یک نوجوان شهرستانی با این ویژگیها سیری را در تحصیلات طی کرد و تصمیماتی در مسیر زندگی گرفت که مهم بود. یکی از این تصمیمها مهاجرت به تهران برای تحصیل در رشته ریاضی بود. آموزش و پرورش خمین در زمان تحصیل من در آن سالها، رشته ریاضی نداشت و من با اینکه دانشآموز فعالی در همه رشتههای ورزشی بودم، به ریاضی هم در میان درسهایم علاقه بیشتری داشتم. خوشبختانه، عموی بزرگوارم، تهران بود و این امکان برای من فراهم شد تا برای تحصیل در رشته ریاضی با حمایت خانواده به تهران بیایم و در دبیرستان دولتی ادیب که یکی از مدارس خوب بود، شاید نه به خوبی دبیرستانهای دولتی دارالفنون و مروی، سه سال آخر دبیرستان را مشغول تحصیل شدم. این اولین تصمیم مهم در زندگی من بود که بقیه مسیر را تعیین میکرد. اینجا نکتهای را علاقهمندم بگویم و آن اهمیت وجود امکانات آموزش و پرورش است. اگر عموی من تهران نبود یا خانوادهام موافقت نمیکردند یا نمیتوانستند من را برای ادامه تحصیل در رشته ریاضی به تهران بفرستند، فقر نظام آموزشی مانع از این میشد که این مسیری را که طی کردم، طی کنم. امیدوارم آموزش و پرورش کشور، خیلی بهتر از آن چیزی که الان هست شود. آموزش و پرورش ما الان خیلی ضعیف است و خیلی از استعدادهای خوب کشور که در شهرستانها و مناطق محرومحتی مناطق محروم شهرهای بزرگزندگی میکنند، از آموزش و پرورش شایسته محرومند. آموزش و پرورش ما فقیر است و در نتیجه خیلی از استعدادها فرصت رشد و شکوفایی پیدا نمیکنند و مثل گوهرهایی هستند که بدون اینکه پیدا شوند و رشد کنند، عمرشان میگذرد و دفن میشوند.
من در دبیرستان ادیب، ریاضی میخواندم و تابستانها برای بازی و ادامه جست و خیزها به خمین میرفتم. درسم بد نبود و در کنکور آن سال، دانشگاه صنعتی شریف و بعد در دانشگاه امیرکبیر قبول شدم. چون در آن سالها برای صنعتی شریف تبلیغات زیادی میشد، تحتتاثیر آن تبلیغات تصمیم گرفتم به دانشگاه صنعتی شریف بیایم و دیگر برای دانشکده فنی امتحان ندادم. این انتخاب دانشگاه صنعتی شریف تحتتاثیر آن تبلیغات، انتخاب خیلی خوبی بود. وقتی وارد این دانشگاه شدم، استادان جوان و عاشقی وارد شده بودند تا صنعتیشریف را بسازند. استادانی که با دانشجوها تعامل میکردند، به آنها توجه میکردند و روی آنها تاثیر میگذاشتند و استادانی نبودند که سالها از تدریس آنها گذشته باشد و حوصله تعامل با دانشجو را نداشته باشند. این شانس خیلی خوبی بود برای من که دوره اولی دانشگاه بودم البته دوره دومیها و سومیهای دانشگاه صنعتی شریف نیز که هنوز دانشگاه شلوغ نشده بود همین شانس را داشتند. آقایان دکتر مجتهدی، دکتر امین، دکتر ضرغامی، دکتر گریگوریان، دکتر اردبیلی، دکتر اعلامی و دکتر فیروز پرتوی استادان برجستهای بودند که تلاشهای آنها تاثیر بسیاری بر ما داشت. آقای دکتر پرتوی از امآیتی دکترای فیزیک گرفته بود. یادم است وقتی سال اول دانشگاه بودیم، هنوز آزمایشگاه فیزیک راهنیفتاده بود و ایشان برای این کار عجله داشتند. وقتی یک کامیون اجناس آزمایشگاه دانشگاه فیزیک را آوردند، دکتر پرتوی خودش کارتن وسایل را کول میکرد تا کامیون زودتر خالی شود و آزمایشگاه زودتر راهبیفتد. این نمونهای از عشق و صمیمیت استادان به ایجاد دانشگاه و توسعه آن بود.
این مشاهدات- چه در خانواده و چه در دانشگاه که از مربیان و معلمها دیده بودم- تاثیر عملی روی روحیات و اخلاق و منش من گذاشت. تصمیم من برای ورود به دانشگاه شریف و آن فضای جوان و پرشور و استادان بسیار خوب، تصمیم خیلی خوبی بود.
تصمیم سوم مهم من این بود که مهندسی را ادامه ندهم و مدیریت بخوانم. من شاگرد اول دوره اول دانشگاه شریف در رشته مکانیک بودم. معمولا شاگرد اولها در رشته خودشان مورد تشویق زیادی قرار میگیرند و طبیعی است که برای ادامه تحصیل همان مسیر قبلی را ادامه بدهند. اما من به ذهنم رسید که اگر در رشته مکانیک ادامه دهم و تخصص خاصی در این رشته به دست آورم، چقدر میتوانم در جامعه تاثیرگذار باشم. البته باید بگویم ما همه رشتهها را لازم داریم. استاد مکانیک خوب و برق خوب لازم داریم. اما در ذهن جوانی خودم میگفتم میخواهم تاثیرگذار باشم و بستر کار مهندسها را فراهم کنم و با درجات عالی مهندسی مکانیک معلوم نیست بتوانم این کار را انجام دهم یا نه. بعدها هم فهمیدم که اگر ما وضع اقتصاد و مدیریت جامعه و سازمان هایمان را درست سامان ندهیم که بستر کار مهندسان فراهم شود حتی اگر مهندسان خوبی هم تربیت کنیم آنها نمیمانند و از کشور مهاجرت میکنند چون از ظرفیت مهندسیشان استفاده درست نمیشود. به هر حال فکر کردم میخواهم مدیریت بخوانم. وقتی این موضوع را با استادانم در میان گذاشتم، یکی از آنهادکتر گریگوریان گفت: «تو برو درس بخوان، هر چه میخواهی بخوان» و نظر دکتر گریگوریان که خیلی به من علاقهمند بود برای من جالب بود. به هر حال، با حمایت استادان و تشویق دکتر ضرغامی که در آن زمان مسوول راهاندازی دانشگاه صنعتی اصفهان بود و استاد بسیار متعهد و علاقهمند به ایران، باهوش و باسوادی بود، به دانشگاه امآیتی رفتم و در دانشگاه امآیتی گرایش سیستمها را انتخاب کردم.
بعد از فارغالتحصیلی، در امآیتی استخدام شدم. استادم اصرار داشت برای کار در همان جا بمانم. وقتی در آنجا کار میکردم و متمرکز میشدم که گره یا مسالهای را حل کنم، از درونم نهیبی به خودم میزدم که چرا اینجا نشستی. اگر میتوانی مسالهای را حل کنی و گرهی را باز کنی، چرا در ایران نه. در آن زمان، انقلاب ایران درحال وقوع بود و من دیدم نمیتوانم در آنجا متمرکز بر کارم باشم و میدانستم در ایران، خیلی مسائل هست که میتوانم کمک کنم. تصمیم چهارم مهم من، بهرغم اصرارهای آنها بر ماندن، بازگشت به ایران بود.
این را بگویم که در شرایط فعلی کشور، اگر چه فارغالتحصیلان در دیگر نقاط دنیا، اثرگذاری بهتری دارند، ولی اگر کسانی هستند که میتوانند برگردند، بهتر است این کار را انجام دهند و کمک کنند کشور زودتر از این شرایط بیرون بیاید و زمینه کار برای فارغالتحصیلان نخبه بیش از پیش فراهم شود؛ مخصوصا جوانانی که در رشتههایی تحصیل کردهاند که کشور به آنها نیاز دارد.
من به ایران آمدم و درگیر کارهایی که میدانید شدم. اگر نتایجی از کارهای من بهدست آمده، قطعا یکی از آنها تلاش و کوشش بوده است. اما یکسری ویژگیهای اخلاقی و رفتاری هست که سعی میکنم داشته باشم و آنها در موفقیت من خیلی موثر هستند. یکی از آنها همان ویژگیهایی است که از خانواده در من نهادینه شد. گرهگشایی از کار مردم، دوست داشتن مردم، حسد و کینه نداشتن و بهخصوص عشق به مردم و علاقه به آبادانی ایران. اینها مسائلی بود که در من میجوشید و محور و محرک من برای حرکتهایم بود. اگر هم مانعی وجود داشت، این عشق و علاقه، سبب میشد راهی برای آن پیدا کنم. یکی دیگر از شرایط موثر برای من، مثبت اندیشی است. همیشه مثبت فکر میکنم و معتقدم میشود کاری کرد، فقط باید چاره کار را پیدا کنیم. هیچ وقت مایوس نیستم و منفیبافی نمیکنم؛ هر چقدر هم شرایط سخت باشد. در یادگیری سازمانی درسی داریم که میگوید برای تاثیرگذاری در مجموعه یا محیط، باید با محیط دوست شوی. معنای این جمله آن نیست که شرایط محیط را بپذیری، اما اگر با آن دوست نشوی، نمیتوانی ارتباط برقرار کنی و تاثیر بگذاری. بنابراین، همیشه در دولتهای مختلف و در گروههای سیاسی مختلف، چون میخواستم تاثیرگذار باشم، سعی کردم با شرایط دوست باشم، ولی این به معنی پذیرش خط مشی سیاسی آنها و شرایطی که وجود داشت نبود. محور توجهم و تمرکزم کمک به کشور و پیشرفت وضعیت مردم بود.
ویژگی دیگری که سعی میکنم در خودم داشته باشم، تواضع و یادگیری از بقیه است. خودم را آماده یادگیری از همه میدانم. واقعا فکر میکنم هر کسی چیزی دارد که من میتوانم از او یاد بگیرم؛ از نگهبان و مامور خدمات و مسوول دفتر گرفته تا همکاران و دانشجوها. این آمادگی و تصوری که میتوانم از افراد چیزی یاد بگیرم، در من احترامی نسبت به بقیه افراد ایجاد میکند که در رفتارم منعکس است. در نتیجه با همه دوست و صمیمی هستم. هیچ وقت از بالا به آدمها نگاه نمیکنم و همیشه به دانشجوها این توصیه را دارم که غرور نداشته باشید و فکر نکنید خیلی چیزها بلدید. در هر مجموعهای که میروید، یادتان باشد که خیلی چیزها از همه آدمهایی که هستند میتوانید یاد بگیرید. این موضوع شما را متواضع و مقبول میکند و راه را برای پیشرفت باز میکند.
بعد از این ویژگیها و تلاش، افراد زیادی به من کمک کردند تا این مسیر را طی کنم. در سال ۱۳۵۸، مهندس نعمتزاده وزیر صنایع بود و من هم جوانی ۳۱ ساله. سیمان سپاهان هنوز راه نیفتاده بود و سرمایهگذاری سنگینی روی آن انجام شده بود. ایشان من را بهعنوان رئیس هیات مدیره سیمان سپاهان منصوب کرد که با یکی از مهندسان باتجربه ذوب آهن بهطور مشترک فکر و همکاری کردیم و آنجا راهاندازی شد. این اولین ورود من به تجربه صنعتی بعد از برگشتم بود. همزمان مرکز گسترش خدمات تولیدی و عمرانی استان اصفهان را راهاندازی و نظام دهی کردم و سپس بخش طرحها و سرمایهگذاری با استان اصفهان را راه انداختم و نظام دادم.
یکی از افرادی که در این مسیر کمکم کرد، آقای دکتر بانکی بود که در سال ۶۰ من را به سازمان برنامه و بودجهای که تعطیل شده بود دعوت کرد تا آنجا را بازگشایی کنیم. ورود به سازمان برنامه و بودجه و کمک در آن حوزه، در ادامه مسیر من بسیار موثر بود و همیشه از حمایتهای ایشان تشکر میکنم. در سازمان برنامه بود که احساس کردیم کشور نیاز به آموزش نیروهای زبده در زمینه برنامهریزی و اقتصاد دارد و به فکر تاسیس رشته کارشناسی ارشد در برنامه مهندسی سیستمهای اقتصادی و اجتماعی افتادیم. با کمک آقایان دکترها طبیبیان، آشتیانی، و پورزاهدی دوره مزبور را طراحی کردیم و با حمایت قدرتمند آقای دکتر بانکی آن را در شورای انقلاب فرهنگی آن زمان به تصویب رساندیم.
اجرای دوره از سال ۱۳۶۲ در دانشگاه صنعتی اصفهان آغاز شد. بعد از اینکه این برنامه در اصفهان، فارغالتحصیلان خوبی مثل آقایان مسعود نیلی، حسن درگاهی، سعیدرضا مومنی، مهدی عسلی و دیگران را داشت، آقای زنجانی از من که در سال ۱۳۶۵ به تهران منتقل شده بودم، خواستند موسسه پژوهش در برنامهریزی و توسعه را راهاندازی کنم که بعدا به موسسه نیاوران مشهور شد و ایشان حمایتهای زیادی کردند. این موسسه خیلی اثرگذار بود و جالب است وقتی موسسهای اثرگذار است، عکسالعملهای زیادیچه مثبت و چه منفیدر جامعه ایجاد میشود. چارهای نیست، ما کشوری درحال توسعه هستیم و وقتی کاری از نرمهای معمول خارج میشود، عکسالعملهای متفاوتی دارد. ولی خدا را شکر در بلند مدت همه مثبت بوده است. البته بعد از انتقال به تهران کارشناسی ارشد رشته مدیریت سیستمها را ابتدا بهصورت غیررسمی در دانشکده صنایع دانشگاه شریف برای آموزش کارشناسان دستگاههای اجرایی مثل وزارت نیرو و بنیاد مستضعفان راه انداختم. این برنامه بعدا با تغییراتی بهصورت یکی از برنامههای رسمی رشته مهندسی صنایع در آمد.
از دیگر افرادی که در مسیر طی شده خیلی کمک کردند آقایان دکتر سهرابپور و دکتر احسان، معاون آموزشی ایشان و دکتر ترکان هستند که در راهاندازی دانشکده مدیریت و اقتصاد در شریف کمک کردند. از آنها واقعا خیلی تشکر میکنم. چون موسسه نیاوران وابسته به سازمان برنامه و بودجه بود، احتمال میدادم زیر تلاطمهای سیاسی کشور دچار مشکل شود و باید در جای محکمتر و باثباتتری مثل دانشگاه، این حرکت آموزش نیروهای خبره در اقتصاد و مدیریت را ادامه میدادیم. دکتر سهرابپور، دکتر احسان و دکتر ترکان خوب میفهمیدند که کشور چقدر به آموزشهای مدیریت و اقتصاد نیاز دارد. بنابراین، بهطور جدی حمایت و امکانات را فراهم کردند. با کمک این بزرگان، کار خیلی سختی را در دانشگاه صنعتی شریف جا انداختیم. بیشتر اعضای هیات علمی شریف، این دانشگاه را یک دانشگاه مهندسی و علوم پایه میدانستند و ایجاد دانشکده مدیریت و اقتصاد را مناسب نمیدانستند. ما شواهدی از دانشگاههای مهندسی مثل امآیتی و استنفورد میآوردیم که با بهترین و باکیفیتترین رشتههای مهندسی، قویترین رشتههای مدیریت و اقتصاد را داشتند و این توضیح را میدادیم که جامعه برای جلو رفتن باید اقتصاد و مدیریتش سامان پیدا کند و اگر نکند، حتی اگر بهترین مهندسها را تربیت کنیم، چون بهکار گرفته نمیشوند، میروند. بنابراین، با استدلالهای مختلف، دانشگاه را راضی و دانشکده را راه انداختیم.
در نهایت، از حمایتهای همسر و فرزندانم در این تلاشهایی که کردم و وقت کمی برای آنها گذاشتم، متشکرم. این کارها وقتگیر و سخت بود. اما بحمدالله با حمایتها و مهربانیهای همسرم، بچههای خوبی تربیت کردیم. پسر بزرگم دکتر فرزاد دکترای اقتصاد مالی دارد، دکتر فرشاد دکترای مدیریت مالی دارد، دکتر فواد در بایوتکنولوژی درس خوانده و آقای محمد مشایخی هم فکر کرد چون میخواهد در صنعت کار کند، لازم نیست دکترا بگیرد و فکر درستی بود. در خارج از کشور هم، کسی که میخواهد در صنعت کار کند، دنبال گرفتن دکترا نمیرود. در ایران متاسفانه افراد فقط بهدنبال عنوان دکترا هستند. وقتی افراد شاغل با من مشورت میکنند، به آنها میگویم دکترا برای چه میخواهید؟ سعی کنید در کارتان مسلط شوید و در آن حوزه مطالعه و کسب تجربه کنید. محمد ما شاید باهوشتر از بقیه همدورههایش بود و با لیسانس و فوق لیسانس الان در کارش موفق است.
نکتهای که باید عرض کنم، این است که ما برای پیشرفت کشورمان لازم داریم علوم انسانی و اجتماعی و بهویژه اقتصاد و مدیریت را تقویت کنیم. بهترین استعدادهای کشور ما باید به این رشتهها بروند. باید وقتی خیلی خوشحال شویم که ببینیم رتبههای اول کنکور به علوم انسانی و اجتماعی میروند. رتبههای اول مقطع کارشناسی همه مختص برق، کامپیوتر، مکانیک، صنایع، شیمی و ... نیست. آنها باید مدیریت و اقتصاد و حقوق و علوم سیاسی بخوانند. پیکره پیشرفت جامعه را این علوم میسازند؛ بهخصوص اقتصاد و مدیریت. برای همین است که در راهی که طی کردیم سعی کردهایم در طراحیهایمان اقتصاد و مدیریت را وارد دانشگاههایی کنیم که دانشجوهای برجسته مهندسی را جذب میکند. اهمیت و عمق این رشتهها را به آنها نشان دهیم تا جذب شوند و این موضوع را در شریف و صنعتی اصفهان کار کرد. در این دانشگاهها دروس اختیاری به دانشجوهای لیسانس ارائه میدهیم و وقتی با مطالبی که در این حوزهها تدریس میشود مواجه میشوند، میبینند چقدر این رشتهها برای اداره جامعه مهم هستند و چقدر هم پیچیدهاند و علاقهمند میشوند و همانطور که آقای دکتر فتوحی در سخنرانی امروز فرمودند، بهترین دانشجوهای دانشگاههای مهندسی شریف سعی میکنند وارد این رشتهها شوند و در نتیجه خروجی این رشتهها در بهترین دانشگاههای دنیا پذیرفته میشوند. قبل از ارائه این رشتهها در دانشگاهی مثل شریف فارغالتحصیلان این رشتهها در دانشگاههای تراز اول پذیرش نمیگرفتند.
تعدادی از فارغالتحصیلانمان که برای ادامه تحصیل به خارج میروند برمیگردند که امیدواریم تعدادشان بیشتر شود و بعضیها هم که میمانند در بهترین دانشگاههای دنیا استاد شدهاند و این نتیجه این است که ما این رشتهها را وارد کانون بهترین استعدادهای کشور کردهایم و این باید عمومیت بیشتر پیدا کند.
من اقدامی کردهام که در دانشکده مدیریت و اقتصاد، صندوقی برای حمایت از تحقیقات دانشجویان دکترا در رشته مدیریت و اقتصاد ایجاد شود. الان دانشجوهای دکترا در دانشگاههای ما از حمایت کافی برخوردار نیستند و چون سن آنها بالا است، علاوه بر اینکه باید درس بخوانند، باید زندگی هم تشکیل دهند و کار کنند تا زندگیشان تامین شود و در نتیجه وقت کمی روی تحصیل خود میگذارند. بنابراین، کیفیت دورههای دکترای ما آنطور که باید قوی و غنی نیست. درحالیکه در خارج از کشور، کسانی که در مقطع دکترا درس میخوانند، بورسیه میگیرند و تمام وقت خود را روی درس و تحقیقات میگذارند. ما هم باید به آن مرحله برسیم. برای این کار، فکر کردیم صندوقی در دانشکده مدیریت و اقتصاد ایجاد کنیم و از کسانی که علاقه به کشور دارند و معتقدند رشته مدیریت و اقتصاد باید رشد کند، میخواهیم به آن کمک مالی کنند. این صندوق توسط بنیاد حامیان دانشگاه صنعتی شریف اداره میشود که یک بنیاد عامالمنفعه و تماما متعلق به دانشگاه صنعتی شریف است. این پول در زمینههای کم ریسک توسط موسسات حرفهای سرمایهگذاری میشود و هر پولی که وارد این صندوق میشود، اصل پول هزینه نمیشود بلکه از سود آن برای تحقیقات و تقویت و حمایت از دورههای دکترا استفاده میشود. از همه کسانی که میخواهند کشور جلو برود و اقتصاد و مدیریت کشور قوی شود، دعوت میکنم با بنیاد حامیان دانشگاه صنعتی شریف تماس بگیرند و به این صندوق (فاند) کمک کنند.