چرا شرکتهای ایرانی نوآوری نمیکنند؟
قحطی فرصتها !
در جلسات همفکری با مدیران ارشد شرکتهای ایرانی در باب نوآوری، چنین جملاتی بسیار عادی و پرتکرار شنیده میشود. هر بار این مفهوم توسط یکی از حاضران بیان میشود، بیشتر حاضران در جلسات آن را تایید میکنند. حتما شما هم تعابیر اینچنین را تاکنون زیاد شنیدهاید. باور به مجال اندک برای نوآوری در ایران اگر چه فراگیر اما اشتباه است. متاسفانه همین نگاه اشتباه از موانع مهم نوآوری در ایران به شمار میرود.
احتمالا داستان کوتاه رفتن دو بازاریاب کفش به جزیره پابرهنهها را شنیده باشید. در این داستان، یکی از دو بازاریاب به مدیر عامل شرکت زنگ زد و گلایه کرد که اینجا کجاست که مرا فرستادهاید؟ اینجا روی هم رفته هزار نفر آدم هستند که هیچکدام هم کفش نمیپوشند. ما در این جزیره شانسی برای فروش کفش نداریم. اما بازاریاب دوم به مدیر عامل زنگ زد و تشکر کرد. او گفت که ممنونم که مرا به بهترین جای دنیا برای فروش کفش فرستادهاید. ساکنان این جزیره هزار نفرند که هیچکدام کفش ندارند. لطفا بفرمایید به سرعت هزار جفت کفش برای من بفرستند. روایت نگاه مدیران ایرانی به فرصتهای نوآوری، شباهت زیادی به این داستان کوتاه دارد.
عدهای با استناد به اینکه بیشتر شرکتهای ایرانی نوآور نیستند یا سیاستهایی برای تسهیل نوآوری وجود ندارد، نوآوری را در این کشور نشدنی و ماموریت غیر ممکن میبینند. آنها معتقدند اگر نوآوری در این کشور شدنی بود، الان باید شاهد انبوهی از نوآوریهای ریز و درشت توسط شرکتهای ایرانی میبودیم. این دسته از مدیران معمولا در استدلال خود به یکی دو آییننامه دولتی نامناسب یا تجربهای ناموفق از برخورد به سد یکی از این موانع اشاره میکنند. آنها به حضور پررنگ دولت در اقتصاد و کمبود رقابت واقعی در بیشتر صنایع بهعنوان موانع نوآوری تاکید میکنند. سپس نتیجه میگیرند که: «یافت مینشود، جستهایم ما!» متاسفانه تعداد شرکتهایی که چنین نگاهی به نوآوری دارند کم نیست!
اما گروه دیگری از مدیران که در اقلیت هستند، بر مشتری ایرانی و نیازهای برآورده نشده وی تمرکز کرده و به همین دلیل، خود را با انبوهی از فرصتهای نوآوری مواجه میبینند. آنها با یافتن راههایی تازه برای برآورده کردن این نیازها، قلب مشتریان را تسخیر کرده و کسبوکارهایی نوین و پررونق بنا مینهند. وقتی با این دسته از مدیران دیدار میکنم، از دیدن هیجان آنها برای جلب رضایت مشتری و گسترش کسبوکار به روشهای نوآورانه به شوق میآیم. در حضور این مدیران بهسادگی میتوان دریافت که در بازار بزرگ و ۸۰ میلیون نفری ایران، فرصتهایی بیشمار برای نوآوری وجود دارد.
البته توضیحات بالا به هیچ وجه به معنای کاملا مهیا بودن فضای کسبوکار ایران برای نوآوری نیست. نکته مهم این است که در تحلیل فرصتهای نوآوری، باید متوجه تمایز نگاه ملی و نگاه بنگاهی بود. اگر چه ممکن است در سطح ملی، فرصتهای نوآوری محدود باشند، اما در سطح بنگاهی، موفقیت از آن شرکتهایی است که از همان فرصتهای محدود استفاده کرده یا حتی فرصتهای جدیدی خلق میکنند. همین فرصتشناسی یا فرصتآفرینی میتواند رمز خلق مزیتهای رقابتی در بازاری مثل ایران باشد. بنابراین مدیران شرکتهای نوآور ضمن اطلاع از موانع و دستاندازها، بر فرصتهای نوآوری تمرکز میکنند.
اما این فرصتها کجا هستند؟ اجازه دهید برای نمونه به دو دسته از این فرصتهای ناب نوآوری اشاره کنم.
اگرچه اثبات شده است که تجارت آزاد بینالمللی میتواند شرایط خوبی برای نوآوری فراهم آورد، اما آیا محدودیتها و تحریمهای بینالمللی برای همه شرکتها به معنای پایان نوآوری است؟ به تجربه دریافتهام که گاهی محدودیتهای تجارت بینالملل به برخی شرکتهای هوشمند و فرصتشناس، اجازه شکوفا شدن میدهد. برخی شرکتها در فضای کمبودِ برخی محصولات وارداتی، در اقدامی غیرمعمول دست به ریسک زده و نسبت به توسعه محصولات و خدمات نوآورانه (دستکم در سطح ملی) اقدام میکنند. بعضی از همین شرکتها، توانستهاند در دل همین محدودیتها، خود را به بازیگری کم رقیب در ایران تبدیل کنند. آنها با اتکا به همین فرصت تجربه آموزی، به تدریج بر دامنه نوآوریهای خود افزوده و اکنون در بازار کشورهای همسایه رقابت میکنند و درآمد صادراتی خوبی دارند. شاید اگر تحریمی در کار نبود، هیچگاه این شرکتها جسارت نوآوری و رقابت با کالای وارداتی را به خود نمیدادند. بنابراین حتی در دل تحریمها و محدودیتها هم فرصتهای خوبی برای نوآوری نهفته است.
نمونهای دیگر از فرصتهای ناب نوآوری در ایران، نیازهای کاملا ایرانی است. در کشوری که در چند دهه گذشته، نوآوری عمدتا در آن سوی مرزها دنبال میشده، خلأ ویژهای شکل گرفته است. اگر نیازی در بازار ایران بوده که نیاز متناظری در کشورهای نوآور داشته، امکان وارد کردن راهحل نوآورانه از آن کشورها وجود داشته است. برای مثال ایرانیان به همان اندازه به یخچال نیاز دارند که آلمانیها، کرهایها یا چینیها. بنابراین میتوان دانش طراحی، خط تولید یا حتی خود یخچالهای آلمانی، کرهای یا چینی را وارد کرد و در بازار ایران فروخت. اما در این میان تکلیف نیازهای ویژه و منحصربهفرد بازار و مشتری ایرانی چه میشود؟ در شرایطی که شرکتهای نوآور ایرانی کمشمارند، بسیاری از این نیازها بیپاسخ ماندهاند. در دل این نیازهای بیپاسخ مانده، گنجینهای از فرصتهای نوآوری وجود دارد. کافی است به اطراف خود نگاهی بیندازید. مصادیق محصولات و خدماتی که با فرهنگ ایرانی-اسلامی تناسبی ندارند و نیاز مشتری ایرانی را کاملا برآورده نمیکنند بسیار زیادند. نیازهایی که میتوانند نقطه شروع نوآوری باشند.بنابراین شرکتهایی که بر موانع نوآوری تمرکز کنند، بیشک بازار ایران را با قحطی فرصت توصیف خواهند کرد! اما اگر شرکتی بتواند بر نیازهای مشتری و برآوردن آنها تمرکز کند، باران فرصتها را در ایران تجربه خواهد کرد. انتخاب با شماست.
ارسال نظر