احیای شرکت با کاهش دستمزد مدیران عامل
اما به گفته سوامیناتان سری، استاد مدیریت و اطلاعات حسابداری مدرسه کلاگ که در این مورد تحقیق کرده، کاهش دستمزد مدیران میتواند نتیجه عکس داشته باشد. در واقع او دریافته بیشتر مدیرانی که دستمزدشان حداقل ۲۵ درصد کاهش یافته، از ترکیبی از تکنیکهای حسابداری و تصمیمگیریهای اقتصادی فرصتطلبانه استفاده میکنند تا گزارشهای مالی شرکت را مثبت کنند و عملکرد خوب را در کوتاهمدت سرعت ببخشند.
این تکنیکها که با عنوان«مدیریت سود» شناخته میشوند، ظاهرا یک تحول مالی هستند. اما سری و همکارانش به این نتیجه رسیدهاند که مدیریت سود میتواند به سود بلندمدت شرکت آسیب بزند. سری میگوید: «مدیران عامل تحت فشار زیادی هستند تا انتظارات بازار را برآورده کنند. گاهی اوقات این فشارهای بازار ممکن است برخی مدیران عامل را وادار کند که بخواهند گزارش سود شرکت را مدیریت کنند، اما چنین تلاشهایی در بلند مدت به شرکت آسیب میزند.» او توضیح میدهد که بازارها گول این تلاشهای مدیریت سود را نمیخورند و سودآوری شرکت خیلی زود دوباره متوقف میشود.با این حال از نظر سری، کاهش دستمزد مدیران عامل اگر با دیگر اقدامات نظارتی همراه باشد، میتواند به توسعه عملکرد یک شرکت کمک کند.
کاهش دستمزد بهعنوان اقدامی انضباطی
مساله دستمزد مدیران عامل در طول سالهای گذشته تیتر بسیاری از مقالات بوده است. پاداش مدیران عامل معمولا به قیمت سهام شرکت یا عدد و رقمهای حسابداری بستگی دارد، اما ربط دادن پاداش به این معیارها میتواند انگیزه افراد را از بین ببرد. سری و همکارانش با تحقیق در مورد اثربخشی کاهش میزان دستمزد بهعنوان یک مکانیزم انضباطی، این ایده را بررسی کردند. با اینکه تحقیقات قبلی نشان میداد عملکرد شرکت بعد از کاهش دستمزد مدیر عامل معمولا ارتقا پیدا میکند، اما سری این فرضیه را مطرح کرد که ارتقای عملکرد به این خاطر بوده که مدیران عامل درگیر مدیریت سود شدهاند. تکنیکهای مدیریت سود بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشوند: یکی دستکاری اقلام تعهدی که یعنی زمانبندی گزارش درآمد تغییر میکند و دیگری مدیریت فعالیتهای واقعی که کاهش هزینههای اختیاری مثل بودجه تبلیغات یا هزینه برای تحقیق و توسعه را دربرمیگیرد. هر دو تکنیک سود شرکت را در کوتاهمدت بالا میبرد. بر این اساس مدیران یا برخی هزینهها را به تاخیر میاندازند یا زمانبندی فروش یک دارایی را تغییر میدهند تا انتظارات بازار برآورده شود. سری و همکارانش برای بررسی اثر کاهش دستمزد مدیران بر این دو نوع تکنیک، تعداد ۱۴۹۶ شرکت سهامی عام را که بین سالهای ۱۸۸۴ و ۲۰۱۳ دستمزد مدیران عامل خود را حداقل ۲۵ درصد کاهش داده بودند، بهعنوان نمونه بررسی کردند. این محققان عملکرد شرکت را در برابر شرکتهای مشابهی که دستمزد مدیران را کاهش نداده بودند، مقایسه کردند.
بازارها گول نمیخورند
نتایج تحقیق نشان داد مدیران عاملی که دستمزدشان کاهش یافته بود، بیشتر از زمانی که همان دستمزد قبلی را میگرفتند، درگیر مدیریت سود شدهاند. وقتی این محققان اثرات بلندمدت و کوتاهمدت این اقدام را بر سود و قیمت سهام بررسی کردند، دریافتند که «بازارها گول نمیخورند،» و مدیران عاملی موفق هستند که درگیر مدیریت سود نمیشوند.
محققان دریافتند که یک سال پس از کاهش دستمزدها، شرکتهایی که مدیرانشان کمتر درگیر مدیریت سود شده بودند، در مقایسه با شرکتهایی که روی مدیریت سود کار میکردند، بیش از پنج برابر، بازگشت دارایی بیشتری داشتند (میزان سودآوری یک شرکت با داراییهای آن مقایسه میشود).
این مطالعه همچنین نشان میدهد شرایطی وجود دارد که باعث میشود یک مدیر عامل تصمیم بگیرد درگیر مدیریت سود شود. یک فاکتور دیگر، سطح مالکیت سازمانی شرکت است؛ یعنی میزان سهام تحت مالکیت صندوقها و شرکتهای سرمایهگذاری. وقتی مالکیت سازمانی بالا است، یعنی بر کار مدیر عامل نظارت وجود دارد و در نتیجه آن مدیر کمتر وارد مدیریت سود میشود. در مقابل، وقتی تسلط و قدرت یک مدیر عامل نسبت به هیاتمدیره شرکت بیشتر است، آن مدیر دستش بازتر است و بیشتر درگیر مدیریت سود میشود. از آنجا که این امر برای بازارها مشهود است، محققان فرض کردند که هیاتمدیرهها هم آن را میدانند. اما این شرایط را تحمل میکنند، چون خود آنها باید پاسخگوی عملکرد ضعیف مدیرانشان باشند. در نتیجه کاهش دستمزد را بهعنوان یک سیگنال قوی استفاده میکنند تا به بازارها نشان دهند که بر عملکرد شرکت نظارت دارند. این یعنی در برخی شرایط، کاهش دستمزد کارآیی دوگانه دارد و هم یک اقدام انضباطی از سوی شرکتها محسوب میشود و هم قرار است اعتماد عمومی را جلب کند.
نظارت کردن، کلید مدیریت اثربخش
به گفته سری، مطالبی که گفته شد به این معنا نیست که وقتی شرکتی دچار دردسر میشود به هیچ وجه نباید دستمزد مدیران را کاهش دهد. در واقع این روش اگر با دیگر اشکال نظارت تلفیق شود، میتواند یک انضباط اثربخش باشد. او میگوید: «هیاتمدیره نباید فقط دستمزدها را کاهش دهد و سپس بنشیند و نگاه کند و از کاری که کرده لذت ببرد. وقتی کاهش دستمزد اتفاق میافتد، هیاتمدیره باید درگیر نظارت اثربخش شود تا مطمئن باشد مدیرعامل به مدیریت سود کوتاه مدت ورود نمیکند. وقتی هیاتمدیره از نظارت بیشتر بر مدیران منتفع شود و وقتی شرکت سطح بالایی از مالکیت سازمانی را داشته باشد، کاهش دستمزد به یک ابزار اثربخش تبدیل میشود.»
در ضمن، مدیران عامل باید بدانند درست است که مدیریت سود به شرکت در آینده نزدیک کمک میکند، اما در بلند مدت میتواند به آن آسیب برساند و در نهایت اعتبار آنها را خدشهدار کند.
ارسال نظر