راهنمای گام به گام  برای استعفا از سازمان

پاسخ: دوست عزیز،

حق با توست. شرایط دیگر مثل قدیم نیست. ما حتی وقتی یک شغل تمام وقت داریم، باید مهارت‌هایی مثل کاریابی را یاد بگیریم. باید حرفه خود را درست مثل یک کسب وکار مدیریت کنیم چون حرفه ما، کسب وکار ماست و البته، استعفا دادن را هم که بخشی از کار است باید یاد بگیریم. استعفا دادن ترسناک است، اما هر بار که این کار را انجام می‌دهیم، برایمان آسان‌تر می‌شود. وقتی به رئیس خود می‌گویی که قصد استعفا داری، هرچه حرفه‌ای‌تر و آرام‌تر باشی، فرآیند استعفا دردسرش کمتر می‌شود. مرسوم است که وقتی کسی می‌خواهد استعفا دهد، معمولا از دو هفته قبل خبرش را اعلام می‌کند. اگر برای افراد غیر قابل اعتمادی کار می‌کنی که ممکن است در این دو هفته، سنگ جلوی پایت بیندازند، بهتر است این کار را انجام ندهی. در این مواقع بهتر است یک خداحافظی کوتاه کنی و بلافاصله شرکت را ترک کنی.اگر اطلاع دادن به ضررت تمام می‌شود، نیازی نیست اطلاع بدهی. قبل از آنکه به رئیس بگویی قصد استعفا داری، وسایلت را از دفتر کارت جمع کن.

اطلاعات تماس همکارانت را یادداشت کن. حواست را جمع کن که فایل‌های شخصی‌ات را از کامپیوتر شرکت برداری. اگر اطلاعات محرمانه شرکت در کامپیوتر شخصی یا موبایلت وجود دارد، این اطلاعات را پاک کن.

اگر قصد داری بدون اطلاع قبلی، استعفا‌دهی، خودت را آماده کن به محض اینکه با مدیر صحبت کردی، از در بیرون بروی.

فرض کن ساعت ۵ عصر است. معمولا دیرتر شرکت را ترک می‌کنی اما حالا که می‌خواهی به مدیرت «ریچل» بگویی که داری برای همیشه می‌روی، دلیلی ندارد بیشتر بمانی.

هر وقت آماده رفتن بودی، به دفتر کارش می‌روی. مکالمه می‌تواند اینطور پیش برود:

تو: ریچل، یک لحظه وقت داری؟

ریچل: بله. چیزی شده؟

تو: می‌خواستم بگویم که می‌خواهم از اینجا بروم. امروز، روز آخرم بود. آمدم خداحافظی کنم و از تو بابت همه چیز تشکر کنم.

ریچل: شوخی می‌کنی؟ بدون اطلاع قبلی داری استعفا می‌دهی؟

تو: بله. مطمئنم درک می‌کنی، با توجه به اتفاقاتی که اخیرا برای کسانی افتاده که با اطلاع قبلی استعفا داده‌اند.

ریچل: خیلی خب! همه کارها را انجام داده‌ای؟

تو: بله.

ریچل: خب گوش کن. موفق باشی. ببخش بد رفتار کردم. از رفتنت ناراحت شدم. هرچند درکت می‌کنم.

تو: مشکلی نیست ریچل. تو هم موفق باشی.

(پایان گفت‌وگو)

اگر می‌خواهی بدون اطلاع قبلی استعفا دهی، می‌توانی یک نامه استعفا بنویسی و به دست مدیرت برسانی یا وقتی به خانه رسیدی، آن را از طریق ایمیل برایش ارسال کنی.

نوشتن این نامه ساده است:

«جوانای عزیز،

اینجانب، مورخه ۱۳ آوریل ۲۰۱۷، از سمتم استعفا دادم. از حمایت شما در دوران همکاری ام با این شرکت سپاسگزارم. با آرزوی بهترین‌ها برای شما و تیمتان.

ارادتمند شما،

میک مائوس.»

اگر اطلاع دادن، برایت دردسر درست نمی‌کند، بهتر است اطلاع دهی. به هر حال بد نیست که سر حوصله، میزت را تمیز کنی و با هم‌تیمی‌ها و مشتریان و فروشندگان خداحافظی کنی.

اگر می‌خواهی از قبل اطلاع بدهی، در نامه‌ات بنویس که می‌خواهی دو هفته باقی‌مانده را چگونه بگذرانی. به این شکل:

«جوانای عزیز،

بدین وسیله به اطلاع می‌رسانم که در تاریخ ۱۳ آوریل ۲۰۱۷ از جایگاهم استعفا خواهم داد. قصد دارم طی دو هفته آینده، آیین‌نامه ایمنی را تکمیل کنم و به همکارم، پردازش بازگشت بازده را آموزش دهم.

با سپاس

میک مائوس»

در هر دو حال، علت رفتنت را به آنها نگو، حتی اگر خیلی اصرار کردند.آنها دارند یکی از اعضای تیمشان را از دست می‌دهند. تمام تمرکزشان هم روی همین است پس به لیست بلند بالای شکایات تو، توجهی نمی‌کنند، حتی اگر شکایاتت موجه باشد. مدیرت، یا مدیر منابع انسانی، ممکن است از تو برای حضور در «مصاحبه خروج» دعوت کند. تصمیم با توست که در جلسه حاضر شوی یا نه. توصیه من این است که نروی. این وظیفه تو نیست که به آنها بگویی کجای کارشان ایراد دارد.اگر واقعا نظرت برایشان مهم بود، قبل از آنکه کار به استعفا بکشد، از تو نظر می‌خواستند. آنها نمی‌خواهند یاد بگیرند، پس خیلی بعید است که از نظرات و پیشنهادهای تو استفاده کنند. سعی کن در دو هفته آخر، بهترین عملکرد را از خودت نشان دهی. لبخند بزن و به همکارانت کمک کن. اگر هنوز شغلی پیدا نکرده‌ای و همچنان قصد استعفا داری، از مدیر فعلی ات بخواه که پس از استعفا، تو را به‌عنوان مشاور پاره‌وقت یا قراردادی استخدام کند. به این‌ترتیب خواهی دید که کار کردن با شرکتی که قبلا برایت غیرقابل تحمل بود، قابل تحمل می‌شود. به‌‌علاوه، می‌توانی در کنار شغل مشاوره، به دنبال کار جدید بگردی. حتی المقدور، پل‌های پشت سرت را خراب نکن. با همه مهربان باش، حتی کسانی که از تو متنفر بودند یا تو از آنها متنفر بودی. آنها در فیلم تو، مثل سیاهی لشکرند. نباید برای تو مهم باشند. کسانی که روزگارت را سیاه کرده‌اند، در حال حاضر هیچ قدرتی روی تو ندارند. از این بابت خوشحال باش. در آینده خواهی فهمید که آنها بیش از آنکه دشمنت باشند، آدم‌های ترسویی هستند که مستحق دلسوزی‌اند. آنها راه خودشان را می‌روند و تو هم راه خودت را برو. پیش به سوی آینده.