بخش بیستمویکم
مصائب مشارکت در کسبوکار
اما سه حوزهای که مشکلات مشارکت در یک کسبوکار را ایجاد میکنند به قرار زیر است:
۱. تعاریف نقشها
۲. اختیار تصمیمگیری
۳. تخصیص منابع
تعاریف نقشها
اینکه یک جا بنشینیم و در مورد نقشهای شرکا در شرکت به توافق برسیم بسیار دشوار است؛ چرا که واگذاری نقشها اغلب مسائل حساسی را موجب میشود که افراد را از این مساله میهراساند که پیش از اینکه استارتآپ نوپایشان شانسی برای موفقیت داشته باشد، نابود شود. اما اگر این مسائل خیلی زود حل نشوند، منجر به اختلال قابلتوجه و گاه فروپاشی کسبوکار میشوند.
نقشهای شریک در بسیاری مواقع براساس تخصص و تجربیات فردی، نسبتهای خویشاوندی یا حتی با انداختن تاس انتخاب میشوند. بهطور کلی، هر کدام از شرکا، حداقل در دوره اول شروع استارتآپ، باید عهدهدار نقشهای گوناگونی شوند که میتواند وظیفه انتصاب نقشها را دشوارتر سازد.
علاوه بر نقشها و مسوولیتهای رسمی، شرکا اغلب نقشهای غیررسمی مجزا نیز خواهند داشت. در روزهای اولیه شروع شرکت اوراکل، مایک ویلسون (نویسنده) نوشت که نقش لری الیسون در اوراکل برای جذب افراد با استعداد در نظر گرفته شده بود، در حالی که نقش باب ماینر حفظ این افراد در شرکت بود.شما باید یک برنامه پشتیبانی، بهخصوص در یک استارتآپ، داشته باشید؛ چون تغییر یا اتفاق بد در بازارهای پویا، ممکن است به شرکت یا یکی از شرکا ضربه بزند.
در مورد مرگ یکی از شرکا، همه مسوولیتها تا زمانی که شریک جدیدی پیدا شود، بر دوش شریک دوم خواهد بود. بسیاری از مشارکتها، بیمه «شخص موثر»۱ دارند تا دردوره موقت بعد از مرگ یک شریک و تنظیم مدیریت بعدی را تامین مالی کنند.
اما باید توافقات قبلی نیز در مورد نقشها برای دیگر موقعیتهای بحرانی وجود داشته باشد؛ مانند زمانی که یک شریک بیمار میشود یا دچار حادثه میشود یا زمانی که یک موقعیت اورژانسی پیش میآید و یک شریک نمیتواند خودش را برساند. اگر یکی از شرکا پس از مدتی برگردد و دریابد که شریک دیگر شرکت را در یک مسیر کلا جدید قرار داده است، اتفاقات بعدی میتواند برای شرکت مهلک باشد.
نقشها نیز اغلب نیاز به تغییر دارند، چرا که فعالیت اقتصادی یا شرکا، خودشان و مدل کسبوکارشان را با واقعیتهای بازار تطبیق میدهند. هر دو شریک باید بپذیرند که تغییرات در نقشها یک احتمال است، بنابراین هر کدام میتوانند برای این موضوع آماده باشند.
اختیار تصمیمگیری
این یک روند در مدارس کسبوکار است که فرآیندهای تصمیمگیری مشارکتی را به سازمانها معرفی میکنند تا اجماع بین اعضا را بالا ببرند و کارآیی و بهرهوری را بهبود ببخشند. در آمریکا، اغلب اجماع بهعنوان توافق تعریف شده است. اما جالب است بدانید که اجماع از توافقها، تفاهم و پذیرش تشکیل شده است و به این معناست که طیف وسیعی از سناریوهای اجماع محتمل است.
بهعنوان مثال، دیدگاه ژاپنی از دستیابی به اجماع، بهرغم اینکه آنها با یک تصمیم موافق باشند یا نباشند، اطمینان یافتن از این امر است که همه افراد این تصمیم را درک میکنند و آن را میپذیرند.
یک نوع متفاوت از اجماع در ارتش بهدست میآید؛ جایی که تلاشها برای دستیابی به توافق و تفاهم میتواند دارای نتایج عکس باشد؛ همه آنچه برای سربازان ضروری است پذیرش یک تصمیم است. اگر یک رهبر سازمانی زمان را صرف اطمینان یافتن از این موضوع کند که هر سرباز یک دستور را درک میکند و با آن موافق باشد، اجرای موثر و کارآی تاکتیکها ممکن نخواهد بود.
شرکتهای کارآفرینی باید یک دیدگاه اجماع را بپذیرند، دیدگاهی که بر درک و پذیرش طی توافق تاکید دارد؛ این دیدگاه جدید نیاز به کسی دارد که در راس هدایت امور باشد. یک نفر میتواند نسبت به شرکایش تعداد برابری گزینه داشته باشد، اما وقتی صحبت از یک تصمیم واقعی میشود، این فرد باید نسبت به سایرین تا حدودی ارجح باشد.
یکی از کارآفرینان میگوید: «شریکم یک رای دارد اما من دو رای دارم.» شرکا باید تصمیم بگیرند که چه کسی اختیار تصمیمگیری نهایی را به عهده دارد و اگر یک فاجعه رخ دهد یا زمانی که شرکا و فعالیت اقتصادی آنها با بازار تطبیق مییابند، چگونه این مساله تغییر خواهد یافت. یافتن اجماع درست روی تعاریف نقشها و اختیار تصمیمگیری میتواند یکی از علل اصلی اختلاف بین شرکا باشد که در عوض میتواند احتمال اینکه فعالیت اقتصادی جدید آنها یک موفقیت خواهد بود را افزایش دهد.
تخصیص منابع
تخصیص منابع نیز یکی از مسائل مهم در شراکت کسبوکار است. بنابراین، زمانی که یک مشارکت بهطور موثر اختیار تصمیمگیری را لحاظ میکند، مسوولیت تخصیص منابع را نیز اختصاص خواهد داد. این مورد باید صریحتر و واضحتر باشد. فردی که مسوول تصمیمگیری در مورد کسبوکار است، باید یا اختیار تخصیص منابع یا فرآیند واضح برای تحقق این امر را داشته باشد. گرچه، وقتی یک کسبوکار شروع به جمعآوری جریان نقدی تازه میکند (پول «اضافی» پس از هزینههای سرمایه)، اغلب شرکا شروع به ادعا در مورد این پول میکنند که ممکن است این ادعا هماهنگ با برنامه شریک دیگر نباشد. اینکه چه کسی چه پولی را برای چه فعالیتی هزینه میکند، بخش مهمی از مشارکت و تخصیص منابع است.
پینوشت:
۱.key person insurance : مرگ افرادی که در موفقیت سازمانها نقش موثر دارند، موضوع این بیمه است. محافظت در برابر خسارت از دست دادن چنین اشخاصی با استفاده از بیمه افراد کلیدی سازمان مقدور میشود.
ارسال نظر