بخش شانزدهم
محتاطبودن در آغاز یک کارآفرینی!
در همه چیز تردید کنید
تردید کردن در همه چیز شما را وادار میکند تا به آنچه انجام میدهید، نگاه دیگری بیندازید و اجازه میدهد نقاط ضعف را در ایده خود بشناسید و پیش از اجرا، تغییرات لازم را اعمال کنید؛ چرا که هزینههای جبران صدمات بسیار بالاتر خواهد بود. در واقع، بررسی دوباره میتواند مزیتهای ایده اصلی شما را تایید کند و اطمینان لازم برای پیشروی را به شما بدهد. در نهایت، بازبینی ایدههایتان میتواند شما را از مرتکب شدن به بدترین اشتباه یعنی ورود به یک فعالیت اقتصادی که نباید وارد آن شوید، بازدارد. یک جنبه مهمتردید کردن در همه چیز، دریافت اطلاعات از مشاوران معتمد و کارشناسان صنعت است.
گرچه والمارت مدتها بهعنوان رهبر سرمایهگذاری در تکنولوژی اطلاعات و سیستمها شناخته شده است، اما سام والتون بهخاطر تردید کردن در عملکرد و هزینهها، در این شرکت بسیار مشهور بود. او نگاه متفاوتی داشت:
«همیشه در همه چیز تردید میکردم. برای من مهم بود که کارمندان را مجبور به فکر کنم تا ببینند شاید مثلا تکنولوژی موردنظر آن قدر که تصور میکردند خوب نبوده است. به نظر من اگر آنها فکر میکنند این شانس را دارند تا به من ثابت کنند که اشتباه میکنم، اندکی بیشتر تلاش میکنند و دقیقتر همه چیز را بررسی خواهند کرد.»
تکالیفتان را انجام دهید
اعتقاد معمول بر این است که تنها راه یادگیری کارآفرینی، آغاز یک کارآفرینی است. اما یک اشتباه با آتش منجر به مشتی خاکستر میشود. شما نمیتوانید با این فرض وارد یک فعالیت اقتصادی شوید که با پیشروی در شغلتان و بدون ارتکاب اشتباه، یاد خواهید گرفت. گرچه یادگیری از اشتباهات مفید است، اما شما دچار ریسک مرتکب شدن تعداد زیادی از آنها یا مرتکب شدن اشتباهات مهلک میشوید که به این معنی است که چگونه درخواست ورشکستگی کنید.
میل به صرف زمان برای انجام تکالیف یک جنبه از وجه تمایز کارآفرینان در ژاپن نسبت به همتایانشان در آمریکاست. کارآفرینان آمریکایی برای انجام امور، بیشتر خواستار ریسک هستند درحالیکه ژاپنیها پیش از ورود به یک کسبوکار، تمایل بیشتری به یادگیری آنچه در توانشان هست دارند. هدف از تکالیف، دستیابی به مهارتهای اساسی و دانش مورد نیاز برای اجرای موفقیتآمیز ایده شماست. این تکالیف باید شامل انجام تحقیق، جمعآوری اطلاعات و کسب تجربه عملی شود.
به عنوان مثال، تحقیق درست و کامل میتواند یک مزیت رقابتی برای کارآفرینان ایجاد کند. دنیل جی.حبیب، خبرنگار ورزشی توضیح داده است که چگونه فرانک کاتالانوتو، بازیکن باتجربه بیسبال، لیگهای بزرگ را با موفقیت سپری میکند: او هر پرتابی را که با آن روبهرو میشود مورد توجه کامل قرار میدهد؛ هدف او تشخیص هرگونه الگو، نقاط قوت، یا نقاط ضعفی است که یک پرتابکننده توپ حریف ممکن است داشته باشد. او بر این باور است که تحقیق سفت و سخت و محتاط بودن باعث موفقیت او در بیسبال بوده است. این تحقیق و نه استعداد است که کاتالانوتو را موفق میکند. کارآفرینان، مخصوصا افرادی با کسبوکارهای کوچک، نیاز به پذیرش فلسفهای مشابه دارند.
به عنوان مثال، وقتی به دنبال ملک هستید، تنها بر توصیه مشاور املاک تکیه نکنید. به همسایهها سر بزنید و وضع ترافیک، وسایل نقلیه به علاوه افراد پیاده را بررسی کنید؛ از سایر افراد در هر ساختمانی در مورد صاحبخانه بپرسید؛ با پلیس در مورد نرخ جنایات محلی صحبت کنید؛ با مسوولان منطقه، در مورد نوسازی شهری، حملونقل همگانی، راهسازی، یا دیگر پروژههای بالقوهای که جذابیت یک همسایه خاص را میتواند تغییر دهد صحبت کنید.
شما میتوانید اطلاعات را از طریق طیفی از منابع گردآوری کنید: کتابخانه، اینترنت، مکالمه با افرادی در صنعت، عرضهکنندگان و مشتریان بالقوه، انجمنهای تجاری، کنفرانسها و مجمعها. دادهها میتوانند شما را تهییج و ایدهها را گردآوری کنند، در تجزیهوتحلیل چشماندازها به شما کمک کنند و تغییراتی برای مدل کسبوکارتان پس از شروع آن پیشنهاد کنند. اما خودتان را به حقایق و نظرات محدود نکنید؛ همچنین باید تعهدات پشتیبانی و سرمایهگذاری برای فروش آینده را داشته باشید. آنچه اغلب نادیده گرفته میشود، نیاز کارآفرینان برای کسب تجربه مناسب در صنعتی است که قصد ورود به آن را دارند. تجربه برای موفقیت یک فعالیت اقتصادی جدید مهم و ضروری است. اگر میخواهید یک خردهفروشی باز کنید اما هیچ تجربهای در خردهفروشی ندارید، مدتی برای یک فروشگاه کار کنید و روی همه نواقص و نقاط قوت این شغل مطالعه کنید.
این طور نبود که سام والتون یک روز صبح از خواب بیدار شود و تصمیم بگیرد که بزرگترین شرکت خردهفروشی جهان را بسازد. او پس از اتمام دانشگاه، مطمئن نبود که چه کاری میخواهد انجام دهد، بنابراین مشغول کار در فروشگاه زنجیرهای J. C. Penney شد و خیلی زود دریافت که میخواهد بقیه عمرش را در تجارت خردهفروشی بگذراند. او با این کار مهارتها و دانش کافی برای شروع حرفه خود را کسب کرد. آنتونی یاکینتو میگوید: «در نهایت، شما نیاز به توسعه مهارتهای مدیریتی خود دارید. این امر میتواند از طریق یک دانشگاه محلی یا هنرستان، یافتن یک مشاور، یا از طریق تعدادی از سازمانهای مدنی محقق شود. بهعنوان مثال، من عضوی ازسازمان جیسیز(Jaycees Fridley : سازمانی که توسعه مهارتهای شخصی، مدیریتی و رهبری سازمانی را از طریق خدمات به دیگران ترویج میکرد) بودم. اعضای سابق جیسیز شامل افرادی چون چارلز لیندبرگ (هوانورد آمریکایی)، بیل کلینتون، جرالد فورد، لری برد (اسطوره بسکتبال) و تام موناگان (موسس رستوران زنجیرهای دومینو) میشود. من از تجربیاتم به عنوان کارمند جیسیز نکات بسیار زیادی آموختم؛ درسهایی که در سراسر حرفه من بهعنوان یک کارآفرین و یک استاد دانشگاه، بسیار مفید بوده است.»
ارسال نظر