مدیر ارشد دادهها؛ عامل ارزشآفرینی و دگرگونی سازمانی
سوار بر موج دادههای بزرگ سازمانی
همه ما بهخوبی میدانیم که دادهها اگر به درستی استفاده شوند، ارزش بزرگی میآفرینند و حتی میتوانند صنایع را دگرگون کنند. نگاهی به آمازون و نتفلیکس بیندازید که چگونه با استفاده از دادهها و بازخوردهای کاربران، محصول یا برنامه دلخواهشان را پیشبینی و پیشنهاد میکنند یا والمارت که با بهینهسازی زنجیره تامین، الگوی همتایان خود شده است. این آرزوی هر شرکتی است که با استفاده بهینه از دادهها به چنین موفقیتهایی دست یابد.
اما از سوی دیگر، در صنایعی مثل خدمات درمانی و موسسات مالی، محدودیتهای قانونی بسیاری در رابطه با نگهداری و حفظ اطلاعات شخصی وجود دارد. اما حتی اگر منع قانونی وجود نداشته باشد، همه کسانی که مدیریت تراکنشها یا سایر دادههای حساس را بر عهده دارند، همواره در تیررس حمله هکرها قرار دارند.از اینرو بسیاری از سازمانها تصمیم گرفتهاند برای حل این مشکلات، فردی را به مقام مدیر ارشد دادهها منصوب کنند. طی سالهای اخیر این نقش همواره در تغییر و تکامل بوده و حالا این سوال ایجاد شده که چگونه این نقش میتواند ارزش ایجاد کند؟ مدیر ارشد دادهها طیف وسیعی از وظایف را بر عهده دارد و این وظایف، از سازمانی تا سازمان دیگر متفاوتند. با وجود این، الگوها و نکات مشخصی وجود دارد که کمک میکند درست انتخاب کنید.آنچه میخوانید، گزارشی شامل چشمانداز، رهنمونها و نکاتی است که سازمانها پیش از انتخاب یک مدیر ارشد دادهها باید در نظر بگیرند. این گزارش، حاصل گفتوگوی ما با دهها کارشناس است که این نقش را در سازمانهای مختلف برعهده داشتهاند، ازجمله خدمات درمانی، ارتباطات، مالی، تحصیلات عالی، بیمه و مدیریت در سطوح ایالتی و ملی. در بخش نخست این مقاله به بررسی مسوولیتهای مدیر ارشد دادهها خواهیم پرداخت.
پیدایش نقش مدیر ارشد دادهها
مدیران ارشد دادهها در سالهای اول شکلگیری این نقش، تنها یک وظیفه داشتند: نظارت بر اجرای قوانین و کنترل دادهها. هرچند این دو، وظیفه اصلی کسانی است که با دادهها سروکار دارند اما بسیاری معتقدند کسی که تمام تمرکزش، حفظ امنیت دادهها است مدیر ارشد تطبیق (Chief Compliance Officer) نام دارد.آنچه مدیر ارشد دادهها را از سایرین متمایز میکند، امکان ارزشآفرینی از طریق خلق محصول یا خدمات از راههای پیشرفته است. از آنجا که بسیاری از عملیاتهای سازمانی و ارتباطات مشتریان، دیجیتالسازی شده و در نتیجه، تعداد، تنوع و سرعت پردازش دادهها افزایش یافته، تقریبا تمام صنایع به دادههای خام دسترسی دارند که در صورت استفاده درست، میتواند ارزشآفرین باشد. از اینرو، بسیاری از شرکتها وظیفه تعیین و اجرای استراتژی دادهها را به مدیران ارشد دادهها محول کردهاند تا دادهها را استخراج و آنها را به محصولات یا خدمات پیشنهادی جدید تبدیل کنند. در حالت ایدهآل، مدیر ارشد دادهها میتواند این ذهنیت را تغییر دهد که «دادهها هزینه نیستند، داراییاند» و به جای استفاده عملیاتی از دادهها، از آنها بهعنوان یک ابزار استراتژیک استفاده کند.
«مارک رمزی» مدیر ارشد دادههای سابق سامسونگ میگوید: «حجم عظیمی از دادهها وجود دارد که میتوانند یک کسبوکار را هدایت یا حتی دگرگون کنند. و اینجاست که نقش مدیر ارشد دادهها اهمیت پیدا میکند. آنچه تغییر کرده، این است که حالا امکان دسترسی به منابع خارجی و دادههای بدون ساختار وجود دارد که نیاز به درک و تفسیر دارند و این فراتر از وظیفه مدیر ارشد فناوری است.»مقایسه این دو نقش (CIO و CDO) کاملا طبیعی است چرا که این دو گاهی با یکدیگر همکاری میکنند اما ادغام آنها اصلا درست نیست. مدیر ارشد فناوری هرچقدر هم خبره باشد، مهارتهایی وجود دارد که فقط و فقط مختص مدیر ارشد دادههاست. یک تیم رهبری در صورتی موفق است که شامل یک مدیر ارشد فناوری و یک مدیر ارشد دادهها باشد که با یکدیگر مشارکت نزدیک دارند.هرچند برای کسی که با دادهها سر و کار دارد، تکنولوژی اجتنابناپذیر است اما نقش مدیر ارشد دادهها، تکنولوژیمحور نیست، بلکه کسبوکارمحور است. مدیر ارشد دادههای سابق شرکت متروی شیکاگو میگوید: «هدف اصلی شما به عنوان مدیر ارشد دادهها، استفاده از تجزیه و تحلیل کمی بهعنوان ابزاری برای بهبود عملکرد کسبوکار است.»
مسوولیتهای مدیر ارشد دادهها
وقتی از مدیران ارشد دادهها درباره مسوولیتهایشان سوال میکنید، بسته به صنعت، اندازه کسبوکار و بلوغ دادهها، با طیف وسیعی از پاسخها روبهرو میشوید. با این حال، ویژگیهای اصلی این نقش از این قرارند:
گستردگی
مدیر ارشد دادهها طیف وسیعی از وظایف را برعهده دارد و باید همزمان جزئیات تاکتیکی و موضوعات استراتژیک را در نظر داشته باشد. او باید با همه واحدها و بخشها همکاری کند تا مطمئن شود که همه آنها در یک جهت گام برمیدارند.
در بانک «ولز فارگو»، «چارلز توماس»، مدیر ارشد دادهها و تیمش وظیفه نظارت بر چرخه دادهها را برعهده دارند. این چرخه «زنجیره ارزش دادهها» نام دارد و معمولا این مراحل را شامل میشود:
۱. کشف دادههای مرتبط و کسب دسترسی به آنها
۲. ذخیره آنها در مخزن دادهها
۳. پردازش دادهها بهمنظور تبدیل آنها
۴. قرار دادن دادهها در یک پلتفرم مناسب که امکان دسترسی و استفاده مجدد از آنها وجود داشته باشد.
۵. ادغام دادهها با سایر منابع داده، بهمنظور درک ارتباط میان دادههای ناهمگون
۶. تجزیه و تحلیل دادهها بهمنظور کشف و درک الگوها و رابطهها و استفاده از بینش به دست آمده به شکل عملیاتی
۷. ارائه بینش و دیدگاهها به سایر اعضای سازمان و تشویق تصمیمگیرندگان به استفاده از این اطلاعات
توازن
دومین نقش مدیر ارشد دادهها ایجاد توازن است، میان استراتژیهای ایدهآل و پیادهسازیهای عملی، میان بودجه کوتاهمدت و بلندمدت و میان اولویتها. لازمه ایجاد توازن، دیپلماسی و مشارکت با دیگران و آموزش ابزارها، تکنیکها و چشماندازهای جدید به آنها است.«میشلین کیسی» مدیر ارشد دادههای سابق بانک مرکزی آمریکا میگوید که کارش، ایجاد توازن میان نیازهای استراتژیک و حرکت سریع به سوی ارزشآفرینی بوده است. او علاوهبر تامین اهداف استراتژیک، به دنبال راهی برای تقویت دادههایی بود که اقتصاددانان در دست داشتند. از آنجا که اغلب این دادهها قدیمی بودند، او برای تعدیل آنها از دادههای خارجی استفاده میکرد که هم بیدرنگ بودند و هم قابل پیشبینیتر. بهعلاوه، او همواره به دنبال شناسایی دادهها، ابزارها و روشهای جدید بود تا روشهای سنتی سازمان را تعدیل کند.
متمرکزسازی
شرکتهای بزرگ ممکن است شامل دهها شعبه باشند. هر کدام از اینها داده تولید میکنند و وظیفه مدیر ارشد دادهها، جمعآوری دادهها در یک مکان مرکزی است که همه به آن دسترسی داشته باشند. ارزش، زمانی ایجاد میشود که به جای استفاده از دادههای هر بخش به صورت مجزا، منابع دادهها را با هم ترکیب کنیم، مثل ترکیب دادههای مدیریت ارتباط با مشتری و دادههای وبسایت برای درک تجربه و تصمیمگیریهای مشتریان. به این ترتیب، مدیر ارشد دادهها میتواند در زمینههایی سرمایهگذاری کند که هیچیک از شعبهها یا واحدها قصد یا توانایی سرمایهگذاری در آن حوزهها را ندارند.اما از آنجا که این رویکرد بهتازگی شکل گرفته، فرآیند جمعآوری دادهها زمان و تلاش زیادی لازم دارد، بهویژه در شرکتهای سنتی که هنوز دادهها را به صورت مجزا بررسی میکنند. وقتی صحبت از دادهها در میان است، بعضیها واژههای جمعآوری و ادغام را به متمرکزسازی ترجیح میدهند اما وظیفه مدیر ارشد دادهها بسیار فراتر از ادغام دادههاست.
اولویتبندی
یکی دیگر از وظایف مدیر ارشد دادهها اولویتبندی پروژههای دادهمحور است، ازجمله تخصیص منابع و ترسیم دورنمای کلی از پروژههای آینده و اولویتها در بخشهای مختلف سازمان.«مایک کلی»، مدیر ارشد دادههای دانشگاه کارولینای جنوبی معتقد است که در دورهای که ایدهها و گزینهها فراوانند و منابع لازم برای اجرای پروژهها محدودند، باید از خودمان بپرسیم: «چه چیزی در اولویت است و ارزش سرمایهگذاری دارد؟»گاهی اولویتبندی یعنی گوش دادن به صحبت مدیران پروژهها در واحدهای مختلف و تهیه یک لیست از پروژهها برای اولویتبندی. البته این کار آسان نیست. کلی میگوید: «گاهی شما برای جلب و حفظ حمایت مدیران اجرایی به موفقیت زودهنگام نیاز دارید». آنها ممکن است به اهمیت دادهها اقرار کنند، اما ارزشآفرینی زودهنگام میتواند حمایت همیشگی مدیران اجرایی را تضمین کند.البته حمایت همکاران در واحدهای مختلف نیز مهم است. مدیر ارشد دادهها در شرکت «زینگا» اعضای تیمش را به برقراری ارتباطات شفاف و پرسیدن سوال از یکدیگر تشویق میکند تا روی اولویتهای درست تمرکز کنند. او میگوید: «من از دانشمندان و تحلیلگران داده میخواهم که به جای توزیع پرسشنامههای از پیش تعیین شده، کمی در میان شرکای تجاری خود گشتوگذار کنند و از آنها درباره مشکلات و سوالاتشان بپرسند.»
تبلیغ و متقاعدسازی
تیم مدیریت دادهها، فقط یک واحد نیست که به سازمان اضافه شده باشد تا کارها را به روش قبل انجام دهد. این تیم، درست مثل یک سیستم عصبی در حال شکلگیری است: با سایر اعضا کار میکند، اطلاعات جمعآوری میکند و سیگنالهایی ارسال و دریافت میکند که به تصمیمگیریهای بهتر میانجامد. وظیفه سیستم عصبی، اطلاعرسانی و نفوذ است و هیچ کاری را به تنهایی انجام نمیدهد.
تیم مدیریت دادهها در مقایسه با سایر تیمها کوچک است. این تیم برای آنکه موفق شود، باید بتواند سایر واحدها را متقاعد و حمایت آنها را برای سرمایهگذاری در امور مربوط به دادهها جلب کند.دانشمندان دادهها (data scientist) را میتوانیم به دو شکل طبقهبندی کنیم: آنها یا تیم مرکزی خودشان را تشکیل میدهند و تحت نظارت مدیر ارشد دادهها فعالیت میکنند یا افرادی هستند با دامنه تخصصی گسترده که در سایر واحدهای سازمان پخش شدهاند. بسیاری از سازمانها که برای اولین بار اقدام به استخدام یک دانشمند داده میکنند، کار خود را با یک رویکرد متمرکز آغاز کرده، سپس فعالیت این افراد را در سایر واحدهای سازمان ادغام میکنند. یکی از مهمترین چالشها در این مرحله، دیده شدن این افراد از سوی سایر واحدهاست و این وظیفه مدیر ارشد دادههاست که بهعنوان سفیر و مبلغ، آنها را به دیگران معرفی کند.
برای آنکه سفیر خوبی باشید، باید زبان مخاطب خود را بلد باشید تا بتوانید او را متقاعد کنید. یک مدیر دادههای ایدهآل کسی است که هم به زبان کسبوکار مسلط باشد و هم بتواند مسائل فنی را به زبانی رسا بیان کند. «اسکات کایلی» مدیر ارشد دادههای سابق شرکت کوئست پوینت میگوید: «یک کارشناس بازاریابی و یک ادمین دادهها از کلمات مشابهی استفاده میکنند، اما ممکن است این کلمات، معنای متفاوتی داشته باشند. مثلا هنگام صحبت از کاربران وبسایت یا اپلیکیشن، یک کلمه ساده مثل «همه» میتواند دو معنای کاملا متفاوت داشته باشد. برای یک کارشناس بازاریابی، همه یعنی «همه کاربرانی که وجود دارند» اما از نظر یک ادمین، همه یعنی «همه کاربران به جز کسانی که محدودیتهایی در فعالیتشان اعمال شده».برای یک مدیر ارشد دادهها که باید با صاحبان سهام در سراسر سازمان همکاری کند، تبلیغ یعنی «توانایی صحبت به هر دو زبان و گفتوگوی هوشمندانه با تیمهای تکنولوژی.»
آسانسازی
همزمان با تبلیغ ایدهها و تاکید بر اهمیت استفاده از دادهها به روشهای جدید، باید موانع موجود را از سر راه بردارید و منابع لازم را در دسترس همگان قرار دهید. «راب آلدرفر»، مدیر ارشد دادهها در کمیسیون ارتباطات فدرال آمریکا میگوید: «تمرکز ما درآمدزایی نبود. دغدغه ما، وقت مردم بود.»او با استفاده از دادهها سعی در جلب مشارکت عمومی و بهبود سیاستگذاریها داشت و تلاش میکرد دادهها را بهطور منظم منتشر کند و در اختیار همگان قرار دهد. به اعتقاد او، عادیسازی استفاده از دادهها آسان نیست. بنابراین، بخشی از کار او این بود که استفاده از دادهها را سهولت بخشد. «جوی بونگورو»، مدیر ارشد دادهها در سانفرانسیسکو از لزوم تعهد تمام کسانی که دخیلند صحبت میکند. او مرتبا تحلیلگران و صاحبان سهام سراسر شهر را دعوت میکند تا با هم چالشهای مرتبط با دادهها را شناسایی کنند. سان فرانسیسکو وبسایتی به نام DataSF راهاندازی کرده که تمام دادههای عمومی مربوط به حملونقل، امنیت عمومی، خدمات درمانی، خدمات اجتماعی، مسکن و انرژی در آن قرار دارند. بونگورو میگوید: «به جای آنکه تلاش کنم همه زیر دست من کار کنند، سعی کردم بر ایجاد هماهنگی بین افراد تمرکز کنم.»آسانسازی تنها به معنای هماهنگی نیست. به این منظور باید ابزارهای جدید را در اختیار افراد قرار دهید و انتظارات خود را از دیگران پایین بیاورید. بونگورو میگوید تمام تمرکزش، حمایت از همه واحدها و نهادهای شهر است و برای حمایت از آنها، ابزارها و آموزشهای لازم را در اختیارشان قرار میدهد.
ارسال نظر