نگاهی به بحران سرمایه انسانی و تربیت مدیر در کشور
در یک برهه زمانی، تشکیلاتی درست شد با عنوان مرکز آموزش مدیریت دولتی که ماموریت اصلی آن آموزش و تربیت مدیران در سطوح مختلف بود تا جایی که در دهه هفتاد حتی این مرکز مبادرت به تهیه بانک اطلاعاتی از مدیران کشور کرد تا در مواقع مقتضی بتواند به مسوولان کشور در امر انتخاب و انتصاب مدیران مشاوره فنی و حرفهای لازم را ارائه دهد. اما متاسفانه بهدلیل اعمال برخی سیاستهای سلیقهای، نادرست و مقطعی، این مرکز با پیدایش انواع واقسام تشکیلات جدید اداری و استخدامی نظیر معاونت نظارت راهبردی ریاست جمهوری و... کارکرد اصلی و عظمت و اقتدار گذشته خود را رفتهرفته از دست داد و آخرالامر معلوم نشد به چه سرنوشتی دچار شده است؛ بنابراین موضوع تربیت مدیر و جانشینپروری و آموزش مدیران تا به امروز روی خوشی به خود ندیده و به این دلیل است که ما دائما شاهد مدیران تکراری و گردشی در مناصب مختلف بوده و هستیم. البته شاید این مدیران نیز خیلی بدشان نمیآمده که همواره در مسند امور بوده و به هر شکل و در هر جایی منشا خدمت باشند. برخی نیز توجیه خدمت در هر پست و مقامی را به شوخی یا به جدی اینطور مطرح میکرده و میکنند که گویی مدیریت همواره برآنان تکلیف شده است و آنها به تکلیف ایجاد شده، به قصد خدمت گردن نهاده و اطاعت امر میکنند. اما این شیفتگان خدمت بعضا باعث شدند تا دیگران که شایستگیهای شاید بیشتری هم داشتهاند هیچ گاه فرصت ظهور و بروز پیدا نکنند. پر واضح است که در چنین سیستم بستهای هیچکس خارج از دایره خودیها امکان قرار گرفتن در پستهای مختلف را پیدا نخواهد کرد و لاجرم نتیجه چنین رویکرد غلطی این میشود که ما در ساختارهای مدیریتیمان نیروهای مناسب تربیت شده کارآمدی آنطور که باید و شاید نداریم و طبیعی است که این رویکرد غلط که اغلب مبتنی بر خطکشی میان آدمها بر اساس خودی و غیرخودی بوده و هست باعث شده تا کشور با بحران مدیریت و مدیر روبهرو باشد.
سازمانها و ساختمانهای عریض و طویل اداری و تجاری، به عنوان یک ساختار فیزیکی، به خودی خود و فی نفسه، چیزی جز یک مشت آهن، آجر و مصالح نیستند. آنچه به این موجودیت فیزیکی، هویت و ارزش میبخشد همانا انسانهایی هستند که به عنوان کارمند و مدیر در آن مشغول بهکارند و از این روست که کارکنان و مدیران خوب و شایسته، موجب ایجاد ارزش افزوده برای سازمان شده وآن را تبدیل به برند و نامی معتبر میکنند.
یک ضربالمثل معروف است که میگوید: اگر میخواهید برای یکسال برنامه بریزید، ذرت بکارید. اگر میخواهید برای سه سال برنامه بریزید، درخت بکارید. اما اگر میخواهید برای ۱۰ سال برنامهریزی کنید، آدم بسازید. اما واقعا کشور ما و کارگزاران چه استراتژی مشخص و مدونی برای تربیت مدیران در کشور داشتهاند؟ این علامت سوال بزرگی است که باید شفاف و روشن برای افکار عمومی به آن پاسخی مستدل و راهگشا داد. آفت بزرگ و خطرناک نداشتن چنین استراتژی در بعد تربیت مدیران برای کشور در عرصه مدیریت جامعه این میشود که هر دولت و تشکیلاتی که بر سر کار میآید چون بهصورت حرفهای عمل نمیکند به نیروهای در خط فکری خود بسنده میکند و اگر فرد، شایستگیهای لازم برای تصدی پستی را بهطور کامل نداشته باشد در استفاده از سایر افراد توانمند فرصتسوزی میشود. طبیعی است که در این بازار وانفسا مهمترین چیزی که به آن توجه نشده سرمایه انسانی به عنوان ارزشمندترین دارایی کشور و هدر رفتن وقت و انرژی و رویارویی با دوبارهکاریها و موازیکاریها و آزمون و خطای فراوان است که برآیند آن برای کشور، عقبماندگی و مشکلات فراوان اقتصادی و اداری و... است که حتی در قالب انواع فساد و پولشویی و رشوهخواری و... هم میتواند ظهور یابد.
در حوزه مدیریت منابع انسانی اعتقاد برآن است که برای برخورداری از یک نظام شایسته سالارانه، چهار مرحله باید دنبال شود:
۱- جستوجو
۲- جذب
۳- آموزش و پرورش
۴- انگیزش و نگهداری
اما واقعا ما بر اساس کدام فرآیند و فراخوان اقدام به جستوجوی نیروی انسانی متخصص و متعهد کردهایم تا آنها را برای مناصب مدیریتی جذب و تربیت کرده و آموزش داده و به طرق علمی و منطقی در آنها انگیزه کار و خدمت و تلاش را زنده نگه داشته و از آنان حفظ و حراست کنیم ؟ به نظر میرسد تا بیش از این دیر نشده باید فکر چارهای اساسی برای بحران سرمایه انسانی و تربیت مدیر در کشور کرد.
راهحل
سازمان اداری و استخدامی کشور باید با اختیار تام، هر چه سریعتر با ارائه یک برنامه جامع هدفدار و آیندهنگر و در قالب یک پروژه ملی و مبتنی بر یک مطالعه مطلوب تطبیقی، موضوع تربیت مدیر برای پنجاه سال آینده کشور با تخصصهای طبقهبندیشده و در ردههای مختلف و همچنین از باب ایجاد سامانه فراگیر و تهیه بانک اطلاعات و جستوجوی استعدادها، آموزش و پرورش مدیران مستعد را به شکل قانونی که امکان دخل و تصرف و اعمال سلیقه و امیال و اغراض شخصی این و آن در آن وجود نداشته باشد، در دستور کار خود قرار داده و آن را عملیاتی کند.
ارسال نظر