ارتباط مدیریت کارآفرینانه  و اندیشه‌ورزی

پنج‌شنبه، ۵ اکتبر، ششمین سالگرد درگذشت استیو جابز بود. کمتر کسی است که با میراث او برای جهان ما آشنا نباشد. شرکت «اپل» هنوز هم هنرنمایی و پیشگامی خود را حفظ کرده و مسیر رشد و توسعه را طی می‌کند. موسس و رهبر اپل، استیو جابز، دارایی مادی و معنوی بالایی در عرصه فناوری داشته است. با این وجود در مصاحبه‌اش با مجله نیوزویک در سال ۲۰۰۱ گفته که حاضر است همه این دارایی را بدهد تا یک بعد‌از‌ظهر با سقراط باشد.  اما به‌راستی سقراط چه ارمغانی برای یک کارآفرین، موسس، مدیر ارشد اجرایی و سیاست‌گذار کلانِ برندی جهانی در عصر رقابت، در چنته دارد؟!

شاید موارد زیر بخشی از پاسخ به این سوال باشند:

۱) جمله معروف سقراط این بود

«می‌دانم که چیزی نمی‌دانم.» او به جهل خود آگاه بود و نقاب «توهم دانستن» را کنار می‌زد. در کنار این امر، سقراط خود را «فیلاسوفیا» (فیلسوف) می‌نامید یعنی «دوستدار دانش». سقراط می‌دانست که نمی‌داند و همزمان عطش دانستن داشت. با گذشت بیش از ۲۴ قرن از عصر سقراط، هنوز هم «اعتراف معتقدانه و متعهدانه به ندانستن» و «عطش و عشق به دانستن» راهگشای کسانی است که می‌خواهند پیشگام باشند. استیو جابز در جشن فارغ‌التحصیلی دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۵، به فارغ‌التحصیلان توصیه کرد: «Stay hungry, Stay foolish» (گرسنه بمانید، نادان بمانید)؛ به نظر می‌رسد این آرزو و توصیه جابز به فارغ‌التحصیلان استنفورد، همان روح آموزه اصلی سقراط است.

 

۲) سقراط می‌دانست که نمی‌داند

 او در آتن می‌گشت و می‌دید که بسیاری گمان می‌کنند می‌دانند. او با روش خاص گفت‌وگوی خود، فرض را بر آن می‌گذاشت که طرف مقابلش می‌داند. اما اندکی بعد و در حین گفت‌وگو مشخص می‌شد که آنها هم نمی‌دانند. سقراط در گفت‌وگوهای خود با دیگران، مشت آنها را باز می‌کرد و به آنها نشان می‌داد که تنها توهم دانستن آنها را فرا گرفته است. این رفتار سقراط برای برخی‌ها که طالب پیشرفت و دانستن بودند (نظیر افلاطون) بسیار جالب بود، اما برخی دیگر که هویت و قدرت و اعتبار خود را در معرض خطر می‌دیدند از او متنفر می‌شدند (و عاقبت هم او را محکوم می‌کردند). رفتار و واکنش صریح در مقابل اشکالات دیگران که بسیاری با تعارف از کنار آن می‌گذرند آموزه دیگر سقراط است که استیو جابز و روش مدیریتی او به این آموزه بسیار نزدیک گزارش شده است.

 

۳) سقراط روی تعریفِ مفاهیم بسیار حساس بود

 برای او، تعاریفِ سطحی و پرابهام که از عدالت، فضیلت، قدرت، عشق و... وجود داشته، راضی کننده نبود و در آنها پرش‌های اساسی می‌دید.  او از دانشمندان و نیز عموم مردم می‌خواست که به این مفاهیم که به‌طور روزمره با آنها درگیرند دقت کنند، به جریان زندگی خود دقیق شوند و در دادگاه محاکمه‌اش به جرم منحرف کردن افکار جوانان آتن، گفت که «زندگی نسنجیده ارزش زیستن ندارد.» او ما را به دقت، عدم گرفتار شدن در تارهای عنکبوتی بدیهیات و سنجش زندگی دعوت کرد. او عمق زندگی را به ما گوشزد می‌کند و این نماندن در سطح و دیدن جاهای خالی، موضوعی است که یک رهبر کارآفرین به شدت به آن نیاز دارد.

 

۴) سقراط معلم افلاطون است

سقراط معلم افلاطون است و افلاطون معلم ارسطو و این دو، از استوانه‌های دانش و معرفت بشریتند. بسیاری از نگرش ها، منطق‌ها و ارزش‌هایی که جوامع امروز را می‌گردانند، در دل نظریه پردازی این دو پایه ریزی شده است. معلمی که توانسته چنین شاگردانی را تربیت کند، حرف‌های بسیاری برای یک گپ و گفت عصرانه دارد. بخش عمده فلسفه غرب، مبنای خود را در افکار و آموزه‌های سقراط، افلاطون و ارستو می‌یابد. نمی‌توانید مبحثی از فلسفه جهان را بدون بردن نامی از این سه نفر آغاز کنید.

 

۵) روش سقراط، روش سوال محور است

این روش  کمک می‌کند تا خود فرد به اندیشه‌های جدید برسد. او بر خلاف مدعیان پرسروصدا پیرو نمی‌خواهد بلکه معلمِ رهبران است. او می‌کوشد تا افراد، خود، فرزند دانش خود را بزایند و تنها به دادن اطلاعات و راهکارها بسنده نمی‌کند. سقراط خود را مانند مادرش، قابله‌ای می‌دانسته که به افراد بچه نمی‌دهد، بلکه به آنها کمک می‌کند تا آنچه را دارند، آشکار کنند و بزایند و این روح نوآوری است و «نوآوری» چیزی است که از نظر استیو جابز فرق بین رهبران و مردم عادی است. به نظر می‌رسد می‌ارزد که چیزهای بسیاری را داد تا این روح نوآوری را در یک گپ و گفت عصرانه، به دست آورد.

شاید هرکدام از پنج محور بالا، دلیلی بود که استیو جابز حاضر بود به خاطرش تمام فناوری‌های خود را بدهد و برای معماران کسب‌وکارهای امروز با تمام پیچیدگی‌هایی که با آن مواجهند، می‌ارزد که به خاطر آن با سقراط بیشتر آشنا شوند؛ اما شاید بهتر بود از زبان سقراط می‌گفتیم: «من نمی‌دانم چرا استیو جابز چنین حرفی زده است؛ اما بیایید راجع به آن گفت‌وگو کنیم.»