جایگاه «حسنک‌ وزیر» در تاریخ بیهقی

 او با بیان اینکه متن «تاریخ بیهقی» یک متن تاریخی و به اعتباری ادبی است، افزود: مگر قرار است نسل جوان با این‌ متن‌ها ارتباط برقرار کند؟ چه کسی چنین چیزی را گفته؟ نسل جوان امروز رمان و چیزهایی را که به آن نیاز دارد، می‌خواند. منتهی کسانی می‌توانند از این متون استفاده کنند، آن را به شکل‌های تازه‌تری دربیاورند و عرضه کنند. اگر جامعه پسندید، خب می‌خواند و اگر هم نپسندید خب نپسندیده است. با گذاشتن روز و سال و هفته و ماه چیزی حل نمی‌شود و ما مردم را بیهقی‌خوان نمی‌کنیم. من دغدغه چنین چیزی را ندارم.

دهقانی درباره کتاب «تاریخ بیهقی» که نه تاریخ صرف است و نه متن ادبی به معنای دقیق کلمه، اظهار کرد: این کتاب، ذائقه تاریخ‌نگاری بیهقی بوده و قبل از او هم چنین چیزی وجود نداشته است. بیهقی هیچ الگو و راهنمایی برای کار خود نداشته و کارش برای زمان خودش، کاملا تازه بوده است. او گزارش‌نویسی داستان‌وار داشته، آنچه در روزنامه‌نگاری امروز به آن feature story می‌گویند؛ داستانی که برگرفته از واقعیت است، اینکه نویسنده یا گزارشگر گزارشش را به نحوی تنظیم کند که به داستان تبدیل شود و خواننده را جذب کند. این خود یک فن است که آن را آموزش می‌دهند اما بیهقی بدون هیچ آموزگار خاصی آن را آموخته و در نوشتن تاریخ خود اجرا کرده است. یعنی تاریخ را به شکل  داستان می‌گوید. همانطور که داستان مقدمه و تنه و نتیجه دارد، بیهقی دقیقا به ساده‌ترین شکل این را رعایت می‌کند.

 او با بیان اینکه بیهقی بسیاری از شگردهای داستان‌نویسی را بدون آنکه بحث داستان‌نویسی در آن زمان مطرح باشد، رعایت کرده، خاطرنشان کرد: ما در داستان‌نویسی امروز چیزی به اسم «طرح و توطئه» داریم که بیهقی می‌داند چطور نطفه داستان (طرح داستان) را ضمن گزارش واقع منعقد کند که خواننده را جذب کند. البته این را ‌که گزارش واقع کرده، می‌توان با تسامح گفت، هرگز نمی‌توانم بپذیرم صحنه‌ای را که بیهقی از داستان «حسنک» و اعدام او خلق می‌کند واقعا گزارش واقع باشد. بیهقی سال‌ها پس از اینکه واقعه رخ داده، آن را می‌نویسد و هیچ بعید نمی‌دانم که او از تخیل خود برای خلق داستان استفاده کند و صحنه‌پردازی داشته تا خواننده را متاثر کند. در این جزئیات نمی‌توانیم  بگوییم گزارش واقع می‌دهد بلکه از تخیلات خود استفاده می‌کند. این میزان از استفاده از تخیل را در بازگویی تاریخ معمولا روا می‌دارند.

به نوشته ایسنا، او درباره اینکه داستان «بر دار کردن حسنک» یکی از داستان‌های مشهور بیهقی است که تقریبا همه آن را خوانده یا بریده‌هایی از آن دائما تکرار می‌شود، توضیح داد: این موضوع دو علت دارد؛ داستان از همه جمع‌وجورتر بوده و قهرمان داستان مشخص است. بیهقی قهرمان‌سازی کرده و آن مظلومیت قهرمان که اصولا در فرهنگ و ادبیات ایران ریشه دارد، باعث شده همه سراغ آن داستان رفته و راجع‌به آن بحث کنند و در کتاب درسی بیاورند؛ و الا بیهقی داستان‌های جذاب دیگری هم دارد. داستان «فرو گرفتن خوارزم‌شاه، آلتون‌تاش» را بهترین بخش‌ بیهقی می‌دانم که جذاب‌تر از حسنک است؛ داستان توطئه‌ای که مسعود و بوسهل زوزنی می‌کنند تا خوارزم‌شاه را نابود کنند. البته آلتون‌تاش به همراهی وزیر خردمندش دستشان را می‌خواند و توطئه آن‌ها را خنثی می‌کند. این فوق‌العاده زیبا و جذاب است اما چون داستان پیچیده‌تری است و مضمون سیاسی خیلی پیچیده‌تری دارد کسی به آن توجهی نکرده است.

 این منتقد ادبی قهرمان‌سازی و مظلوم‌نمایی حسنک را یکی از دلایل توجه به این داستان معرفی و تاکید کرد: حسنک وزیر خود به حد کافی ظالم بوده و بیهقی هم به این مساله اشاره می‌کند، این‌طور نیست که حسنک آدم مظلوم و معصوم پاکی باشد و حالا یک ‌عده ظالم  او را نابود کرده باشند. کسی که تمام تاریخ بیهقی را نخوانده باشد و با تاریخ غزنوی آشنا نباشد و صرفا داستان را بخواند، چنین تصوری برایش پیش می‌آید.  فکر می‌کنم داستان «بر دار کردن حسنک»  فقط یکی از داستان‌های جذاب تاریخ بیهقی است و نه حتی جذاب‌ترین داستان‌ها. زمینه فرهنگی قهرمان‌پروری و پررنگ بودن دوگانه خیر و شر، ساده بودن داستان و تقلید کردن در کتاب‌ها باعث شده بیهقی به داستان حسنک ‌وزیر تقلیل پیدا کند.

 او درباره دوگانه «فردوسی و بیهقی» و اینکه پیش‌تر گفته بود بیهقی رویکرد فردوسی را نسبت به ایران ندارد، اظهار کرد: برخلاف اینکه دکتر یاحقی در مقدمه کتابش نوشته و دیگران هم گفته‌اند که بیهقی مانند فردوسی ایران‌گرا بوده، قبول ندارم. من در مقاله‌ای نوشتم و در مقدمه کتابم نیز به‌تفصیل نشان دادم بیهقی نمی‌توانست مانند فردوسی فکر کند و هیچ‌ علقه ‌خاطری به ایران و ایران‌گرایی ندارد. البته بیهقی تنها نیست؛ زیرا اصولا در آن روزگاران، چنین چیزی مطرح نبوده و چیزی که در شاهنامه می‌بینیم یعنی ایران و ایران‌شهر  و... تاریخ و جغرافیای تخیلی است و بیشتر آرمان فردوسی است. اما امروزه برخی از آن‌ها برداشت ناسیونالیستی می‌کنند، این درست نیست، فردوسی چه می‌دانسته ناسیونالیسم چیست؟

 او ادامه داد: ناسیونالیسم پدیده جدیدی است و در آن زمان این چیزها مطرح نبوده است اما چون می‌خواهیم تاریخ را با دیدگاه ایدئولوژیک خودمان بخوانیم، دچار این دوگانه‌گرایی می‌شویم و فکر می‌کنیم عده‌ای باید ملی‌گرا می‌بودند و عده‌ای نه. مثلا فردوسی و بیهقی هر دو ملی‌گرا هستند. از این جهت برای بیهقی نه زبان فارسی به آن معنا اهمیت دارد و نه ایران و ایران‌شهر، برایش سلسله غزنوی مهم است و اگر به فارسی می‌نویسد، چون دیوان و دستگاه غزنویان به فارسی است و مخاطبانش هم فارسی‌زبان‌اند و طبعا به فارسی می‌نویسد و نه حتی به ترکی که زبان خود غزنویان بوده است. تمام مکاتبات رسمی غزنویان، فارسی بوده و بیهقی هم  پرورده همان دستگاه است، پس به فارسی می‌نویسد. ربط  دادن به ایران‌دوستی و زبان فارسی دوستی بیهقی به نظرم خیلی درست نیست.