عادتهای عجیب نویسندگان: زیگموند فروید
قدم زدن با سرعت
ناهار، غذای اصلی روز، سرساعت ۱ صرف میشد. فروید آدم پرخوری نبود- از شراب و مرغ بدش میآمد، خوراکهای سفت و مایهدار طبقه متوسط، مانند گوشت گاو آبپز یا برشته را ترجیح میداد- ولی از غذایش لذت میبرد و آرام و با تمرکز حواس میخورد. معمولا میزبان خوشمشربی بود؛ ولی گاه هنگام ناهار چنان غرق افکار خود بود که سکوتش میهمانان را ناراحت میکرد و آنها ناگزیر میکوشیدند با دیگر اعضای خانواده حرف بزنند. پس از غذا، برای پیادهروی به خیابان رینگ وین میرفت. این کار، گردش و تفریح نبود، منتها مارتین، پسرش، به خاطر میآورد که «پدرم با سرعت شگفتانگیز قدمرو میرفت.» در بین راه اغلب سیگار برگ میخرید و نمونههای چاپخانه را از ناشرش میگرفت یا به او پس میداد. ساعت ۳ بعدازظهر هنگام مشاوره بود و پس از آن ملاقات سایر بیماران روانی تا ساعت ۹ شب. آن وقت با خانواده شام میخورد و فروید با خواهرزنش ورق بازی میکرد یا با همسر یا یکی از دختران خود به گردش میرفت و گاه در کافهای مینشست و روزنامهها را میخواند. بقیه شب را در اتاق مطالعهاش میگذراند، میخواند و مینوشت و تا یک بعد از نیمه شب یا دیرتر برای نشریات روانکاوی کارهای روزمره ویراستاری انجام میداد. برنامه طولانی روزانه فروید را دو تفریح تسکین میبخشید. نخست، سیگارهای برگ محبوب او که از بیست و چند سالگی تا نزدیک پایان عمر تا روزی بیست نخ، بهرغم هشدارهای مکرر پزشکان و ناخوشیهای شدید فزاینده که اواخر عمر او را آزار میداد، آنها را میکشید. (یکبار خواهرزاده هفده ساله او سیگاری را که به او تعارف شده بود، رد کرد، فروید به او گفته بود: «پسرم، سیگار کشیدن یکی از بزرگترین و ارزانترین لذتهای زندگی است، اگر از حالا تصمیم بگیری که سیکار نکشی، دلم به حالت میسوزد.») و تفریح مهم دوم، بیتردید، تعطیلات سه ماه طولانی خانواده در کنار چشمههای آب یا هتلهای کوهستانی، راهپیمایی و جمعآوری قارچ و توتفرنگی و ماهیگیری بود.