عادتهای عجیب نویسندگان: جـان آپدایـک
لم داده روی مبل
بعدازظهر و زمانی که دو سه ساعتی از وقت ناهار گذشته بود، غذا میخورد و پس از آن دوباره پشت میز مینشست و نوشتن داستان را ادامه میداد. هرگز شبها چیزی نمینوشت و معتقد بود نویسنده باید خودش دنبال سوژه برود وگرنه لذت ننوشتن آنقدر زیاد است که اگر کسی گرفتارش شود دیگر هرگز چیزی نخواهد نوشت. برای انجام کارهایش برنامه داشت و تقریبا براساس همان پیش میرفت. آپدایک از دوران نوجوانی به کتاب خواندن عادت کرده بود. اعضای خانوادهاش کتابخوان بودند و او نیز این عادت را از آنها به ارث برده بود. میگفت مادر همیشه در رویای نوشتن بود و من عادت داشتم در اتاق جلویی به تماشای تایپ کردن او بنشینم. وقتی مریض بودم به همین اتاق میرفتم. آنجا مینشستم و نگاهش میکردم.
آپدایک عاشق کتابهای آگاتا کریستی و الری کویین بود؛ اما میگفت نویسنده محبوبش ارل استنلی گاردنر است. البته برایش فرق چندانی نمیکرد چه کتابی بخواند و هرچه دستش میرسید میخواند. در سالهای زیادی از عمرش بیشتر ساعات روز درحالیکه کتابی به دست داشت روی مبل دراز میکشید و حتی بعضی وقتها موقع غذا خوردن هم دست از خواندن نمیکشید. گاهی اوقات میشد که در یک روز دو کتاب نسبتا حجیم میخواند. کمی قبل از مرگ در مصاحبهای گفته بود من هنوز دوست دارم به کارم ادامه بدهم. من هنوز عاشق کتابهایی هستم که چاپ میشوند. من هنوز عاشق بوی سریش و صیقلی بودن جلد کتاب و ماشین تحریر هستم. اینها هنوز برای من هیجانانگیزند... دلم نمیآید از اسب پیاده شوم. یکی دیگر از عادتهای این نویسنده کار کردن بود. بهکار عادت داشت و هرگز خسته نمیشد. از طرفی عاشق سینما بود و تا پایان عمر سینما رفتن را ترک نکرد و اکثر فیلمها را روی پرده سینما به تماشا نشست. به شوخطبعی و روی خوش عادت داشت و هرگز کسی را نمیرنجاند. در عکسهایی که از او باقی مانده همیشه لبخندی بر چهرهاش دیده میشود. جویس کرول اوتس، نویسنده آمریکایی پس از مرگ او گفته بود: آپدایک فروزندگی خارقالعادهای داشت. آدمی خونگرم و دوستداشتنی بود و شوخ طبعی عجیبی داشت که افراد توجه زیادی به آن نمیکردند.