پاره روایتهای محسوس
خوانشی از مجموعه شعر«بوی پیراهنت را پست نکردی» اثر نصرت الله مسعودی
میبینی از خودت رفتهای./ میبینی در پیچِ کرشمهای سقوط کردهای/ که تکه از آسمانی رنگ و رو رفته/ بالینه سرت نیست./ و وهم، از دلِ سنگی دریده دهان/ به سراغ ات میآید:/ به افطارِ گیجی میروی تا سحر/ و تعقیباتِ نمازت/ میشود نام مبارکی که کنج دلت/ پا روی پا لبخند میزند./ چقدر بد است عاشقی/ وقتی شاعر نیستی/ و سوسوی هیچ ستارهای/ لا به لای شعرت بیداد نمیکند./ شعر ۱۰
در این خرد روایتهای متنوع سطرهای به ظاهر ساده جذابیت شنیداری دارند. فضا با رویکرد نو چند لایه است. تناقضها جذب بافت کلام شدهاند، همدیگر را همپوشانی میکنند و تحت الشعاع قرار میدهند.
شاعر با روایتنگری محض سعی دارد مخاطب را درگیر کند. با پاره روایتهایی در سطح زبان به تکثیر معنا میپردازد. سعی دارد با تناسبهای لفظی موجب ارتباط معنایی شود.
امیدِ مانده بین دو هیچ!/ کی پرنده میشوی/ و گم کرده ره/ مینشینی بر ویرانه این بام؟ / شعر ۱۲
شعر دارای اندیشه عمیقی است. از ساختار خطی پیروی میکند. سطرهای عینیتمند و ملموس ساختار منعطفی دارند. ارتباط حسی بین کلمات در جهت پیوند بین فضای ذهنی و عینی است. وقتی اشیا، افراد، هستی و جهان در زمینهای انتزاعی قرار میگیرند، سطرهای به ظاهر ساده سرشار از تکثرهای موضوعی میشوند. در این کلام حسی- مفهومی زبان در خدمت ساختار معنایی است:
آن قدر بلند بالا عاشقم/ که کمتر بنی آدمی/ این گونه که منم/ از تن لرزه دیده نشدن/ در امان است./ نه از پرندههای پناه گرفته/ زیر گیسوی بلندت چیزی میگویم/ و نه از نشانی ِ ماه که بام به بام/ سراغت را میگیرد./ نامت را تنها و تنها/ با خودم در میان میگذارم/ که سالهاست از جان گذشتهام./ شعر ۳۲
از منظر زیباشناختی سطرها ساختاری متعارف دارند. ارتباط بین سطرها از منطق مضمونی تبعیت میکنند. حسهای مفهومی و عواطفگرایی در ساختار روایی دخیل است. از لحاظ فرم روایی، سطرها از عینیتی توصیفی برخوردارند و ساختار زبان براساس مونولوگگوییها بنا نهاده شده است. در این تصاویر روایی مضمونگرایی نقطه روشن شعر است. سطرهای تکساحتی در خط روایی حرکت میکنند و ارتباط سطرها با هم به لحاظ مضمون و روایتگری است.
آن قدر شعر شدهای/ که بینیازم میکنی از هر چه واژه و هر چه ترکیب/ آشتیام دادهای با خودم/ از پسِ سالها قهر/ میبوسمت ای سکوتِ پر از ترانه!/ شعر ۵۵