پا بر زمین و سر بر آسمان!
بالطبع در چارچوب این تصور، بررسیهای اقتصادی و پژوهشهای صنعتی و آسیبشناسی وضعیت امروز بنگاهها و... اموری اگرچه نه مضر اما دست و پاگیرند و تجملی. مثلا به جای بررسی آسیبشناسانه وضعیت خودروسازی یا نیروگاههای برقی کشور یا صدها بنگاه دیگر صنعتی در رشتههای مختلف، کافی است «تسلا» و انواع دیگر خودروهای برقی و هیبریدی را مرکز توجه خود قرار داد یا انواع مدلهای نیروگاههای خورشیدی و بادی و... را رصد کرد و خیلی سریع به سراغ تولید و عرضه این محصولات رفت. کسانی که بر این تصور و بر این آتش میدمند دائما تکرار و تاکید میکنند که دیگر زمان محصولات و راه و روشهای معمول و مالوف اقتصادی و صنعتی فعلی بهسر آمده و کافی است دست دراز کنیم و شاهد مقصود را که «نوآوری» و «فناوری»های هزاره سومی است در آغوش کشیم!
در اینکه جهان به سرعت در حال دگرگونی است، شکی نیست. همچنین در اینکه نیروهای پیشبرنده جهانی شدن و بهویژه تحولات فناوری در حوزه اطلاعات و ارتباطات از یکسو و آزادسازی رژیمهای تجاری، سرمایهگذاری و مالی در اغلب کشورهای جهان از سوی دیگر، قانونمندی واحدی را بر فرآیند توسعه اقتصادی – صنعتی کشورها حاکم کرده است نیز تردیدی وجود ندارد اما آیا این به آن معناست که درک دقیق و عمیق از وضعیت امروز اقتصاد و صنعت کشورمان و روندهای حاکم بر آن که برآمده از مطالعهای جامع باشد و همچنین شناخت روابط و مناسبات و سطح و ضرورتهای توسعهای کشور، مورد نیاز نیست؟
مدتهاست که چالش اصلی کشورمان تبدیل اقتصاد نیمهسنتی – نیمه صنعتی متکی به درآمدهای نفتی، به اقتصادی صنعتی، پویا، مولد و درآمدزا، استوار بر صادرات کالاهای ساخته شده با ارزش افزوده بالا است. چالشی که متاسفانه کمتر در حل آن گشایش ایجاد شده است. چنان که سهم صنایع منبعمحور در خلق ارزش افزوده بخش صنعت از ۵۲ درصد در سال ۱۳۸۳ به ۶۰ درصد در سال ۹۳ افزایش یافته است (دکتر افسانه شفیعی، موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، آذرماه ۹۶)، همچنین صنایع شیمیایی و فلزات اساسی بر حسب شاخصهای ارزش افزوده، صادرات و سرمایهگذاری در سالهای اخیر به ترتیب سهم بالای ۷۹ و ۵۵ درصدی در بخش صنعت داشتهاند (همان). بر این اساس فائق آمدن بر چالش فوق، امری بسیار سخت و زمانبر و نیازمند تحول در ساختارها است. ضرورتی که «شومپیتر» اقتصاددان برجسته از آن با عنوان «تخریب خلاق» نام میبرد. در این فرآیند کالاها و خدمات جدید، شرکتهای جدید و صنایع جدید، با کالاها و خدماتی که در بازار موجود هستند، به رقابت پرداخته و با ارائه قیمتهای پایینتر، کارآیی بهتر، ویژگیهای مطلوبتر، طراحی جالبتر، خدمات سریعتر، دسترسی راحتتر، موقعیت اجتماعی بالاتر، بازاریابی متهورانهتر یا بستهبندی جذابتر به جذب مشتری میپردازند.
لازمه این تحول عظیم اما آن است که اراده لازم برای ایجاد تحول عمیق برآمده از «تخریب خلاق» وجود داشته باشد و این نیز خود وجود نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر را ضروری میسازد؛ چراکه «فرآیند نوآوری به وسیله نهادهای اقتصادی ممکن شده است که مالکیت خصوصی را تشویق کنند، پشتیبان قراردادها باشند، زمینی همتراز برای بازی بازیگران اقتصادی فراهم میآورند و با رویی باز به استقبال کسب و کارهای جدیدی میروند که میتوانند فناوریهای تازه را وارد زندگی مردم کنند.
بنابراین نباید تعجب کرد که کره جنوبی و نه شمالی است که امروزه شرکتهایی با ابتکارات فناورانه -از قبیل سامسونگ و هیوندایی- را به وجود آورده است («چرا ملتها شکست میخورند» عجم اوغلو و رابینسون). بر این اساس همسو و همراه شدن با جهان پیشرفته و دستیابی به دانش و بنیانهای نوآورانه و سر بر آسمان ساییدن، نیازمند پا در زمین داشتن و شناخت وضعیت موجود اقتصاد و صنعت کشور و اصلاح این ساختارها طبق برنامه و در فرآیندی مشخص است. در این میان، وجود سندی ملی برای توسعه صنعتی، ضرورتی مهم است تا امکان ظرفیتسازی و خلق مزیتهای جدید و نظامی مبتنی بر نوآوری یا تقویت یادگیری تکنولوژیک و... را مشخص کند و زمین بازی مناسب در چارچوب اقتصادی آزاد و رقابتی را برای این تحول فراهم آورد. تجربه جهانی نشان داده است که توسعه، فرآیندی است چندبعدی (و به خصوص فرهنگی و اجتماعی) که نمیتوان از آن پرش کرد یا آن را دور زد، اما بهطور یقین میتوان زمان آن را با نقشه مشخص، بسیار کوتاه کرد.
ارسال نظر