غذا به مثابه سلاح جنگی؛ شواهد تاریخی تسلیحاتی شدن غذا
این امر به دلیل این حقیقت ساده است که کنترل دسترسی به غذا به معنای کنترل بر جمعیت است. پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، «یوآو گالانت»، وزیر وقت دفاع اسرائیل به سمت مجازات دستهجمعی علیه تمام غزه اقدام و اعلام کرد: «نه برق، نه غذا، نه سوخت، همه چیز بسته است.» به گفته آژانسهای سازمان ملل، در حال حاضر بیش از نیم میلیون نفر درغزه با «گرسنگی فاجعهبار» روبهرو هستند و جمعیت ۲.۲ میلیون نفری در آستانه قحطی قرار دارند. دنیا شاهد آن است که کاهش دسترسی به مواد غذایی به عنوان یک سلاح، در غزه توسط دولت غاصب اسرائیل استفاده میشود.
در خاورمیانه، امتناع از غذا برای جمعیت غیرنظامی تاکتیکی است که قرنها در درگیریها استفاده میشود. گرسنگی و سوءتغذیه مزایای متعددی را برای مهاجم فراهم میکند. در سطح تاکتیکی، دشمن را از تحرک محروم میسازد، نمیتواند نظم و قانون را در میان جمعیت خود حفظ کند، زیرا مواد غذایی حیاتی کمیاب میشود، و اراده برای مبارزه کاهش مییابد. همچنین توانایی فیزیکی برای مبارزه احتمالا از بین میرود. بدنهای ضعیف مستعد بیماری میشوند، در حالی که «ترس و ناامیدی» به دلیل ناتوانی بدن در تامین مواد مغذی موردنیاز مغز افزایش مییابد. مبارزان رنج خانوادههای خود را تماشا میکنند و این میتواند شک و گناه را در ذهن آنها ایجاد کند.
شباهتهایی بین تاکتیک اسرائیل و نحوه بمباران راهبردی در جنگ جهانی دوم و محاصره آلمان در جنگ جهانی اول توسط متفقین وجود دارد که هدف آن کاهش تمایل غیرنظامیان شهری به حمایت از تلاشهای جنگی دولتشان بود. کاهش شدید دسترسی به غذا یک حمله تنبیهی و بیرویه به روحیه و اراده حریف است. محدود کردن رسیدن غذا به مردم غزه یک استراتژی است که گاهی اوقات «بازدارندگی از طریق مجازات» نامیده میشود.
مردم غزه اکنون قادر به تولید غذای خود نیستند زیرا مزارع کشتشده از بین رفتهاند. تضعیف غزه با محدود کردن دسترسی مردم به مواد غذایی و همچنین انجام حملات بمباران، به صهیونیستها این امکان را میدهد که در صورت تشدید درگیری و نیاز به مقابله با سایر دشمنان، از نیروهای زمینی متعارف خود محافظت کنند. در دوران جنگ جهانی دوم، زمانی که آلمان در طول جنگ به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، لنینگراد (سن پترزبورگ کنونی) را محاصره کرد. نیروهای آلمانی آذوقه شهر را به مدت ۸۷۲ روز قطع کردند. آذوقه بسیار کمی تا ژانویه ۱۹۴۳ به لنینگراد رسید اما شهر تا ژانویه ۱۹۴۴ تسلیم نشد. تخمین زده میشود که ۶۳۰هزار نفر از گرسنگی جان باختند. حافظه تاریخی جمعی ما مملو از نمونههایی از ناامنی غذایی مهندسیشده و قحطی است، از تخریب ۱۰۰هزار کیلومترمربع زمین کشاورزی از طریق استفاده از «عامل نارنجی» توسط ارتش ایالات متحده در ویتنام تا قحطی بنگال که منجر به مرگ حدود ۳ میلیون نفر به دست دولت استعماری انگلیس شد.
سوختن ۴۰هزارهکتار باغ زیتون در لبنان در پی گلولهباران سیستم آپارتاید اسرائیل شواهد تاریخی صریحی بهشمار میروند. البته در طول قرنها، استفاده از غذا برای شکل دادن به «پویایی تعارض» در زمینههای مختلف شکلهای مختلفی به خود گرفته است. به عنوان مثال، گزارش شده است که بوکوحرام از دسترسی به منابع غذایی به عنوان بخشی از استراتژی استخدام میلیشیا در شمال شرقی نیجریه استفاده کرده است. در ونزوئلا، نیروهای مسلح و گروههای مسلح غیردولتی مختلف که از طرف دولت برنامههای توزیع غذا را اجرا میکنند، بر اساس وفاداری به حزب حاکم متحد سوسیالیست ونزوئلا، اغذیه تدارکاتی را توزیع کردهاند. در سومالی، تحقیقات نشان میدهد که الشباب به عنوان یک «دولت اولیه» در بخشهایی از کشور و در مکانهایی که حضور دولت محدود است یا وجود ندارد، غذا و کمکهای بشردوستانه ارائه میکند. نمونههایی از این دست بسیارند.
اما بیتردید، ایالات متحده اولین و بزرگترین اقتصادی است که مواد غذایی را به سلاح تبدیل کرده است و برای طولانیترین زمان این کار را انجام داده است. سیاستمداران آمریکایی، به طور مکرر از غذا به عنوان سلاح استفاده کردهاند؛ به عنوان مثال، دولت بایدن ماهها حدود ۶۰هزار تن گندم را در انبارهای امارات متحده عربی ذخیره کرد. این غذا که در ابتدا برای میلیونها غیرنظامی گرسنه یمنی در قلمرو تحت کنترل حوثیها قرار داشت، اکنون به یک ابزار چانهزنی در مذاکرات سازمان ملل متحد در مورد اینکه چه کسی باید در مورد نحوه توزیع کمکها تصمیم بگیرد، بدل شده است.
هدف ایالات متحده این است که به برنامه جهانی غذا اهرمی تازه بدهد و تلاش میکند حوثیها را متقاعد سازد تا از کنترل نحوه ارسال کمکها در قلمرو خود صرف نظر کنند و به سازمان ملل اجازه دهد فهرست ذینفعان خود را اصلاح کند تا اطمینان حاصل شود که غذا به آنها میرسد. در واقع آمریکاییها به بهانه مذاکره، یک برنامه غذایی عمومی را که زمانی بیش از ۹ میلیون نفر را در شمال یمن هدف قرار میداد، به حالت تعلیق درآوردند. یمنیها در میانه این جنگ غذایی ژئوپلیتیک گرسنه ماندهاند. بحران در یمن منعکسکننده روند گستردهتر مواد غذایی و گرسنگی است که توسط جنگجویان به سلاح تبدیل شده و در مذاکرات دیپلماتیک یا بشردوستانه نقش داشته است.
از نگره تاریخی نیز پس از ورود آمریکا به جنگ بزرگ در آوریل ۱۹۱۷، «هربرت هوور» به واشنگتن آورده شد تا به عنوان مدیر غذای ایالات متحده تحت ریاست رئیسجمهور «وودرو ویلسون» خدمت کند. ماموریت او افزایش عرضه مواد غذایی ایالات متحده و متفقین بود. این موضوع به معنای افزایش تولید مواد غذایی و همچنین ترویج حفظ مواد غذایی بود. «غذا در جنگ پیروز خواهد شد» شعار هوور بود و او را در آمریکا به یک نام آشنا تبدیل کرد. هنگامی که جنگ در نوامبر ۱۹۱۸ به پایان رسید، هوور رئیسجمهور ویلسون را تا پاریس همراهی کرد تا به عنوان مشاور هیات آمریکایی در کنفرانس صلح خدمت کند. او به عنوان مدیرکل امداد برای دولتهای متفقین منصوب شد و در ژانویه ۱۹۱۹ به عنوان مدیر اجرایی شورای عالی اقتصادی متفقین فعالیت کرد. در طول ۹ ماه پس از آتشبس، هوور توزیع بیش از یک میلیارد دلار کمک را ترتیب داد که به بیش از چهار میلیون تن غذا و سایر لوازم تحویل داده شده به کودکان و بزرگسالان در سراسر اروپا تا مرزهای ناپایدار بلشویکها تبدیل شد.
در این زمان بود که ژنرال جان جی پرشینگ، فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در جنگ، هوور را «تنظیمکننده مواد غذایی جهان» نامید. در واقع، آمریکا با کنترل صادرات مواد غذایی در پی دستیابی به اهداف سیاسی محدود خود بود. «ارل بوتز»، وزیر کشاورزی در دولتهای ریچارد نیکسون و جرالد فورد، علنا اعلام کرد که «غذا یک سلاح است». بوتز پیشنهاد کرد که ایالات متحده هنگام توسعه روابط دیپلماتیک با کشورها، غذا را به عنوان یک سلاح در نظر بگیرد. به دلیل مقیاس تولید کشاورزی، ایالات متحده میتواند کشور دیگری را با امتناع از صادرات مواد غذایی به آن کشور، از گرسنگی تسلیم کند.
ایالات متحده برای افزایش سهم خود در روابط بینالملل دست به چنین اقداماتی زده است. البته با گذشت زمان، این مفهوم به یک سیاست پیچیده کمک خارجی و تحریم برای ایالات متحده تبدیل شد. طی قرن بیستم، ایالات متحده با استفاده از سرمایهداری هژمون و با کمک برنامههای کمک غذایی، «انقلاب سبز»، فناوری اصلاحشده ژنتیکی و سوختهای زیستی، هژمونی خود را در زمینه غذا تثبیت کرد. ایالات متحده بیشترین تعداد تحریم یا تحریمهای غذایی را علیه سایر کشورها اعمال کرده است. طبق تحقیقات گری کلاید هافباوئر از موسسه اقتصاد بینالملل پیترسون، از دهه ۱۹۵۰، ایالات متحده هشت مورد از ۱۰ تحریم صادراتی را که شامل مواد غذایی میشد، رهبری کرده است.
به عنوان مثال، ایالات متحده از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۱ اتحاد جماهیر شوروی را در پاسخ به حمله شوروی به افغانستان تحریم غله کرد. اما علاوه بر دلایل سیاسی و دیپلماتیک، ایالات متحده تحریمهای غذایی را نیز به دلیل کمبود داخلی اعلام کرده است. در سال ۱۹۷۳، ایالات متحده یک تحریم کوتاهمدت سویا را علیه اتحاد جماهیر شوروی و چند کشور اروپای شرقی به دلیل نگرانی از تاثیر نامطلوب افزایش قیمت سویا بر ثبات اقتصاد کلان این کشور اعمال کرد. کمکهای غذایی بشردوستانه نیز ابزار مهمی برای ایالات متحده است تا بر عرضه و تقاضا در بازار جهانی غذا تاثیر بگذارد.
در طول سالها، ایالات متحده یارانههای هنگفت و سایر اقدامات حمایتی را برای مالکان مزارع آمریکایی فراهم کرده است که منجر به تولید بیش از حد شده است. طبق قوانین ایالات متحده، کمکهای غذایی باید شامل «محصولات کشتشده در ایالات متحده» باشد. بازارهای خارج از کشور مملو از «غذای رایگان ایالات متحده» است که از توسعه کشاورزی محلی جلوگیری میکند. فقدان توسعه در تولید مواد غذایی در این کشورها به نوبه خود اتکای آنها به کمکهای ایالات متحده را افزایش میدهد و وضعیت را تشدید میکند و این چرخه ادامه مییابد. از طریق چنین ابزارهایی، ایالات متحده نفوذ سیاسی بینالمللی عظیمی به دست آورده است. در مواجهه با تورم فزاینده داخلی و کاهش عرضه جهانی مواد غذایی، ایالات متحده برنامه «سلاح غذایی» خود را همچنان فعال نگه داشته است.
گروه چهارگانه « ABCD» متشکل از شرکتهای ADM، Bunge، Cargill و Louis Dreyfus، ۸۰درصد از معاملات غلات در جهان را کنترل میکنند. به جز لویی دریفوس، سه شرکت دیگر آمریکایی هستند. تنها چهار شرکت بر روند تجارت بینالمللی غلات تسلط دارند. این واقعیت که غول تجارت کالای سوئیسی «گلنکور» اخیرا به دلیل سالها دستکاری غیرقانونی آژانس نفت خام ایالات متحده آمریکا ۱.۱ میلیارد دلار جریمه شد نشان میدهد که لازم است نظارت بر این تاجران غولپیکر تقویت شود تا از دستکاری آنها در بازار بینالمللی مواد غذایی جلوگیری شود. همچنین، ایالات متحده یکی از مهمترین بازارهای تجاری برای معاملات آتی غلات جهانی و یکی از مهمترین مراکز قیمتگذاری غلات در جهان است.
با این حال، به دلیل عدمنظارت موثر و سیستماتیک، قوانین سست معاملاتی بورسهای مختلف و اقدامات برای دفع ریسک، قیمت کالاها از جمله بازار غلات بارها و بارها با نوسانات شدید مواجه شده است. برای مثال، در سال ۱۹۸۹، فروزی بیش از ۸۵درصد از کل موقعیت بازار را در معاملات آتی سویا در اختیار داشت تا اینکه کمیسیون معاملات آتی کالای ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش ریسکهای بازار وارد عمل شد. با این حال، از دهه ۱۹۹۰، به لطف CFTC که کنترل معاملات سفتهبازانه در معاملات آتی کالاهای کشاورزی و محدودیتها بر تعداد معاملات را کاهش داده، سفتهبازی در کالاهای کشاورزی به شدت افزایش یافته و بازار آتی کالاهای غذایی آمریکا را به بهشتی برای سفتهبازان تبدیل و خطرات بازار مواد غذایی را تشدید کرد.
تقریبا ۴۷درصد از کل کالری دریافتی انسان امروزه از غلات تامین میشود و ایالات متحده سهم قابلتوجهی در عرضه جهانی غلات دارد. بر اساس گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO)، ایالات متحده دومین تولیدکننده غلات در جهان است (پس از چین)، با تولید بیش از ۴۵۰ میلیون تن که ۱۵درصد از عرضه جهانی را تشکیل میدهد. از بین تمام غلاتی که ایالات متحده تولید میکند، آمریکاییها بیشتر گندم مصرف میکنند که آن را به ضروریترین غذای اصلی کشور تبدیل میکند. اگرچه امروزه کشاورزان آمریکایی حجم بیشتری از ذرت و سویا تولید میکنند، اما بیشتر این کالاها برای خوراک دام و سوختهای زیستی استفاده میشود.
طبق آمار وزارت کشاورزی ایالات متحده (USDA) به دلیل نقش مرکزی گندم در سیستم غذایی آمریکا، تقاضای مصرفکنندگان برای محصولات مشتقشده از گندم نسبتا ثابت است. از سوی دیگر، ظهور روسیه به عنوان یک قدرت جهانی غذا و رقابت بین واشنگتن و مسکو حول محور غلات، چیز جدیدی نیست. پس از جنگ داخلی ایالات متحده در دهه ۱۸۶۰، گندم ارزان آمریکایی برای اولین بار به بازارهای جهانی راه یافت و صادرات گندم روسیه را از گردونه بازار غلات اروپا خارج کرد. رقابت تجاری غلات بین ایالات متحده و روسیه یک عامل کلیدی در شرایطی بود که در نهایت جنگ جهانی اول را آغاز کرد. گندم از آن زمان تاکنون نقش مهمی، هرچند در پشت پرده در روابط ایالات متحده و روسیه داشته است.
زمانی که پوتین در سال ۲۰۰۰ رئیسجمهور شد، روسیه برای تامین نیمی از نیازهای غذایی داخلی خود به واردات متکی بود. رئیسجمهور روسیه با اولویت دادن به امنیت غذایی، ابتکارات جدیدی را برای تقویت تولید مواد غذایی با موفقیت اجرا کرده است چنانکه تا سال ۲۰۱۷، روسیه به بزرگترین صادرکننده گندم در جهان تبدیل شد. بهرغم تحریمهای بیسابقه غرب بهعنوان تنبیهی برای جنگ در اوکراین، روسیه همچنان خریداران زیادی برای صادرات گندم خود در خاورمیانه و آسیا دارد، زیرا تلاش میکند از کشاورزان آمریکایی پیشی بگیرد و با آنها رقابت کند. وزیر کشاورزی کرملین ماموریت دارد ارزش صادرات محصولات کشاورزی را تا سال ۲۰۲۴ تا ۵۰درصد افزایش دهد.
اختلالات اخیر زنجیره تامین جهانی ناشی از حوادثی مانند جنگ در اوکراین و همهگیری کووید-۱۹ موقعیت ممتاز مسکو را از نظر امنیت غذایی برجستهتر کرده است. روسیه بزرگترین صادرکننده نه تنها گندم بلکه کود در جهان است. بههرحال گرسنگی ابزار قدرتمندی در میدان نبرد سیاسی است که اثرات فلجکننده و مخربی را از بسیاری جهات به اندازه بمباران ایجاد میکند، هرچند مدت زمان بیشتری طول میکشد تا اثرات لازم پدیدار شود. در سطح استراتژیک ترس از گرسنگی، بیماری و فروپاشی مدنی یک عامل بازدارنده قوی ایجاد میکند. این ایده که زنان و کودکان بدون تبعیض در معرض وحشت درگیری قرار میگیرند، در ذهن رهبران درگیریها سنگینی میکند و اغلب باعث ایجاد شک و تفرقه میشود. فروشندگان مواد غذایی و بازرگانان از ایجاد اختلال در رفاه تجاری و اقتصادی خود میترسند و فشار بیشتری را بر این رهبران وارد میکنند تا موافقت کنند و راهحلی مسالمتآمیز پیدا کنند، حتی اگر به معنای سازش و شکست استراتژیک باشد. تصاویر و داستان انسانهایی که از گرسنگی میمیرند، احساسات اولیه را برمیانگیزد، که تاثیر قدرتمندی بر سیاستگذاری و تصمیمگیری در زمان درگیری دارد.
در نهایت اینکه افق ایجاد سلاحهای جنگی گسترده است و فقط با نبوغ انسان محدود میشود. اسلحهسازی مواد غذایی قرنها قدمت دارد. ارتشهای باستانی انبارهای غله دشمنان خود را میسوزاندند تا آنها را از گرسنگی تسلیم کنند. در طول تهاجم سوئدیها در سال ۱۷۰۹، ارتشهای ناپلئون در سال ۱۸۱۲ و ارتش هیتلر در سال ۱۹۴۱، بارها سیاست زمین سوخته را به کار گرفتند.
نمونههای دیگری را هم میتوان از قرن شانزدهم ردیابی کرد، زمانی که سربازان مغول قلعهها و شهرها را با قطع منابع خارجی محاصره میکردند و از غذا به عنوان سلاح استفاده میکردند. غذا همیشه یک سلاح قدرتمند در جنگها بوده است. در طول جنگ زنجیره تامین و خطوط عرضه قطع و تولید نابود میشود، زیرساختهای تولید مواد غذایی از بین میروند و دهقانان از مناطق درگیری فرار میکنند. اختلال در چرخههای رشد فصلی، تقویم و الگوی کشت و شبکههای توزیع، جمعیت را بیدفاع و فقیر میکند و این تازه شروع ماجراست.
در قرن بیست و یکم جامعه جهانی باید اقدامات جدی در این زمینه انجام دهد. در بحبوحه بحرانهای غذایی و رنجهای انسانی، جامعه بینالمللی باید تلاشهای سطح بالایی را برای ایجاد توافقنامهای مبنی بر ممنوعیت تسلیحاتی مواد غذایی انجام دهد. برای جلوگیری از استفاده نظامی از مواد غذایی باید توافقات جامعی با قابلیت بازدارندگی بالا منعقد شود تا دسترسی غیرنظامیان در مناطق درگیری به مواد غذایی و نیازهای اساسی غذایی تضمین شود.