قصههای تکراری برای دردهای یکسان
صنعت در ایران مورد غفلت واقع شده است. با این حال، برخی اقدامات میتواند راهگشا باشد. بهعنوان نمونه یکی از بزرگترین مشکلات در مسیر رشد صنعت از ناحیه بانکهاست. تولیدکننده قصد دارد محصول را در بازاری صادر کند که تولیدکننده رقیب با ۴ درصد تسهیلات در آن فعالیت میکند نه ۲۲درصد. مشوقهای صادراتی در کشورهای همسایه تا ۳۰ درصد است، اما ما چنین مشوقهایی نداریم و طبیعی است در چنین شرایطی بازارهای جهانی را از دست خواهیم داد.
وقتی صنعت و تولیدفعال نباشد نه بانک، نه اداره مالیات و نه دولت هیچیک نمیتوانند به فعالیت خود ادامه دهند. به همین دلیل صنعت نیازمند حمایت است. قوه قضائیه در یک سال اخیر در حال پیگیری است تا تولید را تقویت و سرمایهها به سمت تولید سوق پیدا کند. متاسفانه کار و نیروی کار در کشور وجود دارد، اما حمایت لازم از آن وجود ندارد و تولیدکننده واقعی شناخته شده نیست و پول در خدمت تولیدکننده واقعی قرار نمیگیرد.
مشکل دیگر این است که توان خرید مردم کاهش یافته و این موضوع باعث شده فروش داخلی کم شود. در چنین شرایطی لازم است تا صادرات تقویت شود، اما مشکلات متعددی باعث شده صادرات نیز کاهش یابد. از سوی دیگر خریدار خارجی منطقهای که مدتهاست محصول خود را بهصورت غیررسمی و با ریال و از در کارخانه خریداری میکند، زمانی که نرخ دلار نوسان دارد، تقاضای او نیز از تولیدات ایرانی کاهش مییابد.
از منظر فنی یک کارآفرین توانایی آن را دارد که هر نوع خلاقیتی را در حوزه کاری خود انجام دهد. به همین دلیل اگر کارآفرین حمایت میشد ایران میتوانست در افق 1404 یکی از پنج کشور صنعتی و صادراتی باشد، اما متاسفانه حمایت نشد و با وجود اینکه دستگاههای مختلف حوزه فعالیت خود را تولید کردیم، اما موفق نشدیم به اهداف خود برسیم. بهعنوان نمونه، ماشینسازی جوادی که تولیدکننده انواع ماشینآلات تولید شکلات در زیرمجموعه آیسودا محسوب میشود میتواند ماشینآلات موردنیاز صنعت شکلات را با یک دهم قیمت وارداتی تولید کند درحالی که از آن حمایتی نشده است.
باید به این نکته اشاره کنیم که بیشترین اثر رشد قیمت مواد اولیه بر کاهش قدرت خرید مردم است. محصول کاکائو شاید در نگاه اول کالای شیک و لوکسی باشد یا نوعی خوراک مفید برای کودکان و بزرگسالان باشد، اما افزایش قیمتها در این حوزه باعث شده تا قدرت خرید کاهش یابد و این افزایش قیمت ناشی از رشد مواد اولیه و بستهبندی و حملونقل و... است. امکانات بستهبندی با اینکه در داخل تولید میشود و در اختیار تولیدکننده قرار میگیرد، اما بهصورت روزانه با افزایش قیمت روبهرو است؛ البته در این زمینه کمبود نداریم، اما قیمتهای بالا باعث شده تا صادرات و فروش داخل کاهش یابد. قیمتهای واقعی این ارقام نیست و مشکلات تولید و ظرفیتهای خالی باعث شده تا قیمتها بالا باشد.
نکتهای که نباید فراموش کرد، این است که مشکلات بزرگی در حوزه تامین نقدینگی وجود دارد؛ این مشکلات باعث شده تنها جایی که برای تامین نقدینگی باقی بماند، قیمت تمام شده است. خرید مدت دار مواد اولیه از فروشندگان نیز یکی از این روشهای غیرمنصفانه است و چارهای هم نیست. درحالحاضر تامین مواد اولیه با قیمتهای کنونی چه از بازار داخلی و چه از بازارهای جهانی به سرمایه در گردش بالایی نیاز دارد درحالیکه خرید مواد اولیه پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز آن است، به این معنا که باید میلیاردها تومان هزینه برای تامین مواد اولیه صرف و آن را به محصول نهایی تبدیل کرد، سپس به بازار فروش فرستاد و بعد از دریافت وجه آن به سود رسید.
وقتی دولت اجازه افزایش قیمت را به تولیدکننده نمیدهد،اما قیمت مواد اولیه را افزایش میدهد این به معنای آن است که قصد حمایت از تولیدکننده واقعی را ندارد. بهعنوان نمونه قیمت شکر در سال 98 معادل 3 هزار و 800 تومان بود و اکنون به بیش از 6 هزار تومان درب کارخانه رسیده و کیلویی 200 تا 400 تومان نیز باید کرایه به آن افزود؛ این تنها یک قلم ماده اولیه است که با افزایش قیمت مواجه شده است.
این در شرایطی است که در گذشته با گشایش السی و تسهیلات دیگر با قیمتهای مناسب مواد اولیه وارد کشور میشد، ولی اکنون هیچیک از شرایط به نفع تولیدکننده نیست. در گذشته بار از فروشنده با 10درصد قیمت خریداری میشد و در بندرعباس تحویل میشد اما اکنون با همه مشکلات در خرید، هرگونه مشکلی که در ارسال بار پیش بیاید بر عهده خریدار ایرانی است و تمام این موضوعات به پای تولیدکننده تمام میشود، زیرا حتی قدرت انتقال بخشی از این مشکلات را بر مصرفکننده ندارد.