اما سوال اینجاست که این قانون که نزدیک به بیش از ۷۰ سال پیش مصوب شد؛ نیاز به بازنگری ندارد؟ سوال بسیار ساده‌‌‌ای که پاسخ به آن حتی برای بسیاری از تصمیم‌‌‌سازان اقتصادی و سیاسی پرهزینه است. هزینه‌‌‌ای که اگرچه در شرایط فعلی چندان برجسته خودنمایی نمی‌‌‌کند ولی دست زدن به اصلاح این قانون خاطرات تاریخی بسیاری را زنده می‌کند که در همین خصوص شاهد اظهارنظرهای بعضا تند بسیاری از زمان سیدحسن تقی‌‌‌زاده تا موسی غنی‌‌‌نژاد بوده‌‌‌ایم.

آنچه این بار لازم است به آن پرداخته شود، این سوال اصلی است که آیا قانون مذکور بهتر است دست‌نخورده باقی بماند و بهتر است همان ۹ ماده منهای ۱ را در یک صفحه پذیرفت یا شاید این قانون مصونیت ابدی ندارد و فقط کسی تاکنون به تغییر یا اصلاح آن اشاره نکرده است.

ذات مطرح شدن همین ذهنیت در زمان حاضر سوالات زیر را متعاقبا شکل می‌دهد:

آیا بعد از سال‌ها می‌توان پرسید این قانون با همان شکل قدیمی‌‌‌اش خوب است یا خیر؟

آیا در کشورهای نفت‌‌‌خیز دیگر، صنعت نفت به صورت کاملا ملی در دست دولت‌‌‌هاست یا روش‌های بسیار اثربخش دیگری هم وجود دارد؟

آیا استقلال‌طلبی و خود‌کفایی در صنعت نفت طی این سال‌ها امری شدنی بوده یا جنبه‌های سیاسی ملی شدن آن، مجالی برای بررسی موثر بودن در این عرصه نمی‌‌‌گذارد؟

آیا با توضیحات فوق این بار در حد یک پروژه تحقیقاتی می‌توان از مراکز پژوهشی و به‌‌‌ویژه مرکز پژوهش‌‌‌های مجلس انتظار بازتعریف و اصلاح این قانون را داشت؟

به نظر می‌رسد زمان آن رسیده که بازتعریف برخی دیدگاه‌‌‌های سنتی را در دستور کار قرار دهیم، شاید منافع بزرگ و برجسته‌‌‌ای نصیب صنعت نفت ایران فراتر از ارقام درآمد فعلی شود.