نزدیک به صد سال از این مقاله کینز می‌‌‌گذرد. در این فاصله پیشرفت‌‌‌های زیادی رخ داده است. البته لُرد کینز گفته بود که «در بلندمدت همه ما مُرده‌‌‌ایم» و خودش هم آن قدر زنده نماند که شاهد پیشرفت‌‌‌های شگرف باشد. نسل سوم و نسل چهارم انقلاب صنعتی بعد از مرگ کینز رخ داد و تحولاتی بنیادین در فرآیندهای تولید ایجاد کرد. اما هر چهار نسل، دست‌‌‌کم در یک مورد دارای الگوی ثابتی بودند: سال‌‌‌های پایانی هر نسل از این انقلاب صنعتی، دوره رکود فناوری‌‌‌ها بوده است. ظهور شرکت‌‌‌های دات‌‌‌کام و پس از آن را در نظر بگیرید: اپل، سامسونگ و مایکروسافت جایگاه خود را تثبیت کرده‌‌‌اند و رقیبی ندارند، اوبر، آمازون، فیس‌بوک، اینستاگرام، علی‌‌‌بابا (چین) و توییتر، یکه‌‌‌‎تازان حوزه خود هستند و نه‌‌‌تنها قرار نیست هیچ شرکتی به گرد پایشان برسد، بلکه اصلا قرار نیست چنین غول‌‌‌هایی با محوریت خدمات C۲C یا B۲C بار دیگر زاده شوند. در کشور خودمان هم دیجی‌‌‌کالا، اسنپ، علی‌‌‌بابا، دیوار و بازار تقریبا بی‌‌‌رقیب‌‌‌اند. شرکت‌‌‌های دیگر هم وارد هر حوزه که شده‌‌‌اند تقریبا بازارش اشباع شده است. ماهانه صدها فراخوان از هلدینگ‌‌‌ها و شرکت‌‌‌های سرمایه‌‌‌گذاری خطرپذیر کشور برای جذب تیم، ایده یا استارت آپ به‌‌‌منظور سرمایه‌‌‌گذاری منتشر می‌‌‌شود، اما تنها اتفاقی که می‌‌‌افتد این است که مجموعه‌‌‌ای از بنیانگذاران استارت آپ‌‌‌ها به امید جذب سرمایه از این سمینار به آن سمینار و از این شرکت سرمایه‌‌‌گذاری به آن دیگری می‌‌‌روند، بدون آنکه بتوانند سرمایه‌‌‌ای جذب کنند. طرح‌‌‌های جاه‌‌‌طلبانه خدمات دیگر جذابیتی برای سرمایه‌‌‌گذار ندارد.

وضعیت دنیا هم همین است. آمارهای NVCA (انجمن ملی سرمایه‌‌‌گذاری خطرپذیر ایالات متحده) حاکی از آن است که طی سال‌‌‌های گذشته، رشد سرمایه‌‌‌گذاری در صنعت و راهکارهای مبتنی بر فناوری صنعتی و همچنین در راهکارهای درون‌‌‌سازمانی و تبدیل دارایی‌‌‌های ناملموس به ارزش قابل فروش در بازار، از رشد سرمایه‌‌‌گذاری در بخش خدمات پیشی گرفته است. این امر به‌‌‌ویژه در سه حوزه انرژی، سخت‌‌‌افزار و بهداشت و سلامت بسیار چشمگیر است. چنین به نظر می‌‌‌رسد که در دوران رکود نسل چهارم انقلاب صنعتی به سر می‌‌‌بریم. اما این رکود تفاوتی بنیادین با رکودهای پیش از خود دارد. در نسل‌‌‌های پیشین انقلاب صنعتی، بدون تغییری اساسی در خود فناوری، امکان گذار از رکود وجود نداشت. نه موتور بخار، نه جریان برق و نه انفجار اطلاعات، به‌‌‌تنهایی نمی‌‌‌توانستند کاری از پیش ببرند. نیاز بود تا تمام این‌‌‌ها یکپارچه شوند و پدید آمدن شبکه جهانی اینترنت این امر را میسر ساخت. اما نسل چهار توان این را دارد که با چرخشی کوچک، بار دیگر موتور محرکه اقتصاد را به کار اندازد.

من فکر می‌‌‌کنم این چرخش می‌‌‌تواند گذر از خدمات کلان به سوی راهکارهای خرد (microsolutions) و استفاده از این راهکارها در فرآیندهای صنعتی و تولیدی و درون سازمانی باشد. اگر کسب‌‌‌وکارهای جدید تاکنون فقط توانسته زمان ما را آزادتر کند و کمی هم تنبل‌‌‌تر بارمان آورَد، حال دیگر باید به سمت افزایش بهره‌‌‌وری و بهبود فرآیندهای تولید حرکت کند. یا اینکه باید بتواند ثروت‌‌‌های ناملموس نهفته در سازمان‌‌‌ها را آزاد سازد. البته باید در نظر گرفت که بخشی از این کار تنها با شراکت‌‌‌های استراتژیک سازمان‌‌‌ها میسر می‌‌‌شود. اما لازمه همین هم‌‌‌افزایی و شراکت نیز شناخت دقیق قابلیت‌‌‌های هر سازمان و تبدیل آن به کسب‌‌‌وکاری است که در زنجیره ارزشی سازمان‌‌‌ها و نهادهای دیگر جای داشته باشد. درک این نکته که دهه آینده، دهه تحول تولید صنعتی و درهم‌‌‌تنیدگی صنعت و خدمات است، می‌‌‌تواند به تصویری روشن از مسیری که شرکت‌‌‌های نوآور باید طی کنند، کمک کند.