چرا جهان به مکانی بیثبات و ناامن تبدیل شده است؟
بیدلیل نیست که برنامه توسعه ملل متحد از بدتر شدن شرایط زندگی در ۹۰درصد از کشورهای جهان خبر میدهد، و شاخص توسعه انسانی جهان برای دومین سال متوالی با کاهش همراه شده؛ پدیدهای که در ۳۲ سال گذشته بیسابقه بوده است. آخیم اشتاینر، مدیر برنامه توسعه ملل متحد، میگوید: «این بدان معناست که ما زودتر میمیریم، تحصیلات کمتری داریم و درآمدمان کاهش مییابد.» در گزارش UNDP آمده است این رخداد، «دستاوردهای پنج سال گذشته» را پاک کرده؛ سادهتر بگوییم توسعه انسانی جهان، حالا به پنج سال قبل بازگشته است. گزارش امسال توسعه انسانی که با عنوان «روزگار بیثبات؛ زندگیهای ناآرام: شکل دادن به آینده در جهان در حال تغییر» منتشر شده، مانند هر سال توسعه انسانی را بر مبنای موفقیتهای بهدستآمده کشورها در سه معیار اصلی یعنی زندگی طولانی و سالم، تحصیلات و استانداردهای زندگی آبرومندانه اندازهگیری کرده است. اشتاینر در اینباره مینویسد: فقط با همین سه پارامتر، میتوانید دریابید چرا بسیاری از مردم نسبت به آینده احساس استیصال، ناامیدی و نگرانی میکنند.
در رتبهبندی HDI، سوئیس پیشرفتهترین کشور جهان است. نروژ و ایسلند در جایگاههای دوم و سوم ایستادهاند. آلمان پس از سوئد و دانمارک و ایرلند و بالاتر از هلند و فنلاند قرار گرفته و ایالات متحده - کشوری که در نخستین سال محاسبه شاخص یعنی سال ۱۹۹۰ رتبه اول جهان بود - به رتبه ۲۱ سقوط کرده است. کمترتوسعهیافتهترین کشور این رتبهبندی سودان جنوبی است و کمی بالاتر از آن چاد و نیجر قرار دارند. شاخص توسعه انسانی ایران (رتبه ۷۶) نیز برای چهارمین سال متوالی کاهش یافته و به سطح ثبتشده در سال ۲۰۱۴ بازگشته است.
در این گزارش آمده همهگیری کنونی کووید ۱۹ - که تقریبا در هر کشوری روند توسعه انسانی را معکوس کرده - به گونهای غیرقابلپیشبینی ادامه دارد. جنگ در اوکراین و نقاط دیگر جهان، رنج و درد انسانی بیشتری ایجاد کرده است. گرمای بیسابقه، آتشسوزی، طوفان و سیل بهطور فزایندهای زنگ خطر را برای کره زمین به صدا درآورده. این همه با هم، به بحران هزینههای زندگی در سراسر جهان دامن میزنند و دورانی سرشار از نااطمینانی و زندگیهایی ناآرام و آشفته را به تصویر میکشند. نااطمینانی پدیده جدیدی نیست اما ابعاد آن این روزها، اشکال شوم جدیدی به خود گرفته است. «کمپلکس نااطمینانی» (Uncertainty Complex) جدیدی در حال ظهور است که قبلا در تاریخ بشر سابقه نداشته است. سه زنجیره ناپایدار و متعامل مسبب شکلگیری این شرایطاند: فشارها و نابرابریهای بیثباتکننده سیاره ما در دوران آنتروپوسن، تعقیب تحولات گسترده اجتماعی برای کاهش این فشارها، و قطبی شدن گسترده و در حال تشدید.
این مجموعه نااطمینانی جدید و هر بحران جدیدی که به وجود میآید مانع از توسعه انسانی میشود و زندگی در سراسر جهان را دچار تنش و ناآرامی میکند. حتی قبل از همهگیری نیز احساس ناامنی تقریبا در همهجا رو به افزایش بود. حالا در پی همهگیری، و برای نخستینبار، ارزش شاخص توسعه انسانی جهانی (HDI) برای دو سال متوالی کاهش یافته است. بسیاری از مردم نسبت به نظامهای سیاسی خود احساس بیگانگی میکنند و در فرآیند معکوس دیگری، سیر قهقرایی دموکراسی شدیدتر شده است. گزارش UNDP مینویسد در این نااطمینانیهای جدید، قطبی شدن و عوامفریبیها که گریبان بسیاری از کشورها را گرفته، خطری جدید وجود دارد. اما نویدهایی نیز دیده میشود؛ فرصتی برای بازتصویر آیندهمان، بازسازی و تطبیق نهادهایمان و خلق داستانهایی جدید درباره اینکه چه هستیم و برای چه چیزی ارزش قائلیم. این مسیری امیدبخش و رو به جلو است و راهی است که اگر بخواهیم در دنیایی پر از نوسان پیشرفت کنیم، ناگزیر به پی گرفتن آنیم.
پیشرانهای نااطمینانی جهانی
همانگونه که پیشتر گفتیم، گزارش اخیر HDI تاکید میکند آثار ترکیبی تغییرات آبوهوایی، جنگ اوکراین و همهگیری «کمپلکسی از نااطمینانی» ایجاد کرده که بر استانداردهای زندگی جهانی، فشار نزولی وارد میکند. ضمن آنکه حرکت در این مجموعه جدید و پیچیده نااطمینانی، به دلیل محرومیتها و نابرابریهای مداوم در توسعه انسانی با دشواری مواجه شده است. همهگیری کرونا و جنگ در اوکراین مظاهر مخرب نااطمینانی امروز هستند. هر کدام محدودیتها و شکافهایی را در حکمرانی جهانی آشکار کردهاند. هر یک به زنجیرههای تامین جهانی آسیب رسانده و نوسان قیمت در انرژی، مواد غذایی، کود، و سایر کالاها را افزایش دادهاند. این تعامل آنهاست که در زمان نگارش گزارش، شوکها را به یک فاجعه جهانی قریبالوقوع تبدیل میکند.
آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد بارها نسبت به طولانی شدن بحران غذایی جهان به دلیل تلاقی جنگ، بیماری همهگیر و گرم شدن زمین هشدار داده است. حالا میلیاردها نفر با بزرگترین بحران در هزینه زندگی روبهرو هستند، میلیاردها نفر با ناامنی غذایی دستوپنجه نرم میکنند و این همه، با نابرابری در ثروت و قدرت همراه است که تعیین میکند چه کسانی لایق استفاده از غذا خواهند بود! به گفته تحلیلگران، بحران جهانی غذا بیشترین ضربه را به جهان وارد خواهد کرد. بحرانهای جهانی انباشته شدهاند: بحرانهای مالی، بحران جهانی آبوهوا، همهگیری کووید ۱۹، و بحران جهانی غذا. این احساس آزاردهنده به وجود آمده که هر کنترلی که بر زندگیمان داشتیم در حال از بین رفتن است؛ هنجارها و نهادهایی که قبلا برای ثبات و رفاه به آنها تکیه میکردیم دیگر قادر نیستند از پس مجموعه نااطمینانیهای کنونی بربیایند.
احساس ناامنی تقریبا در همهجا در حال افزایش است؛ روندی که حداقل در یک دهه گذشته در حال شکلگیری است، پیش از همهگیری آغاز شده و پیشران زوال توسعه انسانی جهانی است. حتی قبل از همهگیری نیز بیش از شش نفر از هر هفت نفر در سطح جهان این ناامنی را حس میکردند. این نقطه، مقابل پسزمینهای از پیشرفت باورنکردنی جهان در معیارهای مرسوم رفاه، از جمله معیارهای توسعه انسانی است که هرسال توسط گزارش HDI اندازهگیری میشود. در دنیا چه میگذرد؟ چگونه میتوانیم این پارادوکس آشکار میان «پیشرفت و ناامنی» را درک کنیم و پاسخ دهیم؟ این سوال محور گزارش امسال برنامه توسعه ملل متحد است. گزارش اما در ترسیم علل نااطمینانی سناریو نساخته است. در مقابل بررسی میکند که چگونه سه منبع جدید در سطح جهان «کمپلکس نااطمینانی» ایجاد کرده، سبب تنش و ناآرامی در زندگی شده و توسعه انسانی را به تعویق انداختهاند:
نخست، نااطمینانی با تغییرات خطرناک کره زمین و تعامل آن با نابرابریهای انسانی مرتبط است. دوم، انتقال هدفمند - و حتی نامطمئن - بهسوی راههای جدید سازماندهی جوامع صنعتی؛ که با دگرگونیهایی مشابه انتقال از جوامع کشاورزی به صنعتی همراه است. و سوم، تشدید دوقطبی شدن سیاسی و اجتماعی در داخل و میان کشورها، و درک نادرست از اطلاعات در میان مردم، که به واسطه فناوریهای دیجیتال تسهیل شده است.
آنگونه که در این گزارش آمده ترکیب نااطمینانی و قطبی شدن میتواند اقدامات صورتگرفته برای مهار فشارهای انسانی بر کره زمین را فلج کند. پارادوکس واقعی زمان ما احتمالا این است: بهرغم شواهد فزایندهای که نشان میدهد فشارهای انسانی سبب تنش در سیستمهای اکولوژیک و اجتماعی شده، در اقدام برای توقف آن ناتوانیم. تا زمانی که به وضعیت نگرانکننده این امورِ انسانی رسیدگی نکنیم، با دستی بسته، با فرازونشیبهای عصر آنتروپوسن روبهرو خواهیم شد. و مهمتر آنکه ناامنیها برای برخی گروهها بیش از سایرین در حال افزایش بوده است. با وجود نااطمینانیهای جدید و متعامل، افراد دارای قدرت، ثروت و امتیاز تا حدی از ابزارهایی برای محافظت از خود و انتقال بار بیشتر بر دوش دیگران برخوردارند. گروههایی که به احتمال زیاد عقب میمانند، با نااطمینانیهایی مواجه میشوند که بیشتر متوجه خودشان است و با انباشتهای از تبعیضها و نقض حقوق بشر همراه است.
عوارض یک معجون سمی
گزارش شاخص توسعه انسانی امسال، یافتههای کلیدی دیگری نیز دارد. در این گزارش آمده:
احساس تنش تقریبا در تمام جهان رو به افزایش است. هدف توسعه انسانی، کمک به مردم - از طریق گسترش قابلیتهای آنان- برای داشتن زندگیهایی است که برایشان ارزش دارد. این فراتر از دستاوردهای رفاهی است و اختیارات و آزادیها را هم دربر میگیرد. اگر نااطمینانیها تمام ابعاد توسعه انسانی را با ابرهای توفانی بپوشانند آن وقت رعدوبرقها متوجه ایده «عاملیت» (agency) خواهد شد؛ این اتفاق میتواند ناتوانکننده باشد. احساس از دست دادن کنترل - به جای نداشتن آن - با پیامدهای منفی بسیاری همراه است: مانند تمایل به شناسایی مقصران یا اشرار، بیاعتمادی به نهادها و نخبگان، انزوا، ملیگرایی و اختلافات اجتماعی بیشتر. نااطمینانی میتواند این معجون سمی را تقویت کند! تکنولوژی یک شمشیر دولبه است که سم معجون را تقویت میکند. از اخبار و محصولات و تبلیغاتی که به ما ارائه میشود گرفته تا روابط واقعی و آنلاین، زندگی ما بیش از پیش توسط الگوریتمها و به ویژه هوش مصنوعی تعیین میشود.
هر جنبه از زندگی مردم حالا به دادهای کالایی تبدیل شده و سوالات نگرانکنندهای را در مورد اینکه چه کسی به چه اطلاعاتی دسترسی دارد و چگونه از آن استفاده میکند ایجاد کرده است. از سوی دیگر مردم بر مبنای «توجیه انگیزشی»، منابع مورداعتماد خود را انتخاب میکنند. زمانی که گروههای مختلف برمبنای مجموعههای کاملا متفاوتی از «حقایق» و بهتبع آن «واقعیتها» عمل میکنند، قطبی شدن میتواند اشکال خطرناکی به خود بگیرد. به این ترتیب تکنولوژیها اختلافات صرف را به نبردهای سنگینی برای بقا تبدیل میکنند. سلامت روان مردم در معرض خطر است. رفاه روانی موضوعی پیچیده و مهم است. پریشانی روان - که پیشگیری از آن برای سلامتی روانی افراد جنبه حیاتی دارد - با نااطمینانیها و ناامنیهایی همهجانبه تشدید میشود: با پدیدههای معاصری مانند تغییرات اقلیمی، آفت قدیمیِ تبعیض، طرد اجتماعی، درگیری و خشونت، و با تازهواردانی مانند رسانههای اجتماعی و سایر فناوریها. اختلالات روانی به شیوههای مختلف بر توسعه انسان تاثیر میگذارند. آنها میتوانند مانع از حضور در مدرسه و یادگیری و همچنین توانایی یافتن شغل و بهرهوری کامل در آن شوند. انگی که اغلب با اختلالات روانی همراه است اوضاع را بدتر میکند.
این اختلالات بسیار چالشبرانگیزند زیرا ابزار اصلی برای عبور از چالشهای زندگی - ذهن - دقیقا همان چیزی است که افراد مبتلا به اختلال روانی نمیتوانند به آن تکیه کنند. دگرگونیهای هدفمند، خود با نااطمینانی همراهاند. تحولات اجتماعی هدفمندی که به دنبال کاهش فشارهای انسانی بر کره زمین و استفاده از پتانسیل مثبت فناوریهای جدیدند خود مولد نااطمینانی هستند. از سیستمهای انرژی گرفته تا تولید غذا و حملونقل، کاهش فشار بر کره زمین مستلزم تغییرات اساسی در بسیاری از روشهای عمل در جهان امروز است. این یک سرمایهگذاری ضروری و بسیار ارزشمند است -از نظر اخلاقی، زیستمحیطی و اقتصادی- اما نااطمینانیهای مهمی برای اقتصاد، معیشت و کیفهای پول به همراه میآورد. وقتی تغییرات بزرگی پیش روست مردم نگران برندگان و بازندگان هستند. برای مثال، اقتصاد سبز میتواند تا سال ۲۰۳۰ بیش از ۲۴میلیون شغل در سراسر جهان ایجاد کند. این فرصتی هیجانانگیز برای مردم و کره زمین است. اما این مشاغل لزوما در همان مناطقی ایجاد نمیشوند که با تعطیلی صنایع سوخت فسیلی، شغلهای بسیاری از بین میرود. به علاوه، مشاغل جدید به مهارتهایی مانند اقتصاد مبتنی بر سوختهای فسیلی نیاز نخواهند داشت.
به نظر میرسد هیچکس مشتاق داشتن کیک بزرگتری نیست وقتی که میداند قرار است سهم او قطعه کوچکتری از کیک باشد. مردم همچنین نیازی به طالعبینی یا کتابهای تاریخی ندارند تا بفهمند که دگرگونیهای اجتماعی - حتی اگر به خوبی برنامهریزی شده باشند- میتوانند به شکل بنیادین جوامع را تغییر دهند؛ در واقع اگر کارها بهخوبی پیش نرود دیگر نمیتوان به عقب بازگشت!
نسخهای برای نجات جهان
محققان گزارش شاخص توسعه انسانی مینویسند نااطمینانیهای امروز، با نویدها و فرصتهایی نیز همراه است؛ اگر «ضرورت»، مادر اختراع است پس همان نیروهایی که نااطمینانیهای امروز را پدید آوردهاند ابزاری برای برونرفت از آن ارائه میکنند. نااطمینانی میتواند منشأ تغییر برای بهتر شدن شرایط باشد. برای مثال هوش مصنوعی را به اندازه یک تهدید مخرب، فرصتی مغتنم در نظر بگیرید. پتانسیل آن برای افزایش نیروی کار بیشتر از پتانسیل آن برای اتوماسیون است.
گزارش HDI مینویسد هیچ نوشدارویی برای سیاست وجود ندارد؛ رویکرد یکسانی هم قابل تجویز نیست. با این حال برخی سیاستها، بلوکهای زیربنایی کشورها و جوامع را تشکیل میدهند زیرا قادرند مجموعه نااطمینانیهای امروز را به سمت آیندهای امیدوارکنندهتر هدایت کنند. این سیاستها را میتوان به سه دسته همپوشانی و تقویتکننده متقابل -سرمایهگذاری، بیمه و نوآوری یا the Three I’s- تقسیم کرد: سرمایهگذاری باید نقاط کلیدی را به هم متصل کند. توسعه انسانی مبتنی بر طبیعت میتواند ضمن محافظت از مردم در برابر شوکها، ارتقای امنیت اقتصادی و غذایی و گسترش گزینههای موجود، از منابع طبیعی محافظت و آنها را تقویت کند. چنین سرمایهگذاریهایی به ویژه در سطح محلی مناسباند. در اینجا از نیاز به سرمایهگذاریهایی در حکمرانی سخن میگوییم که میتواند با مردمِ کوچه و خیابان مرتبط شود و پلهایی را بین سیلوهای سیاستی و نهادی بسازد تا ضامن شنیده شدن همه صداها باشد. سرمایهگذاری در کالاهای عمومی جهانی هم مورد نیاز است. مجموعه نااطمینانیهای جدید اغلب توسط پدیدههای جهانی هدایت میشوند، بنابراین پاسخ به آنها میتواند نیازمند همکاری جهانی باشد.
بیمه یک نیروی تثبیتکننده ضروری در مواجهه با نااطمینانی فراهم میکند. برای شروع، ساختارهایی که مخاطرات مختلف زندگی مردم را مدیریت میکنند -عمدتاً در اشکال مختلف حمایت اجتماعی از جمله برای افرادی که در مشاغل غیررسمی یا نامطمئن هستند- باید احیا و نوسازی شوند. حمایتهای غیردورهای اجتماعی بیشتری باید با شاخصهای خاص مانند از دست دادن شغل یا کاهش درآمد فعال شوند و در عین حال باید از فراگیر بودن آنها اطمینان حاصل کرد. خدمات اصلی جهانی مانند بهداشت و آموزش بهخودیخود سرمایهگذاریهای مهمی هستند اما درعینحال، عملکرد بیمهای دارند و به تثبیت افراد در مواجهه با شوکهای به ظاهر شدید کمک میکنند. نوآوری در اشکال مختلف - فناوری، اقتصادی، فرهنگی - برای تقویت ظرفیتهای مقابله با بحرانهای آینده و برای پاسخ به چالشهای ناشناخته و غیرقابلشناسایی که بشریت با آن مواجه است حیاتی است.
نوآوری تا حدی با فناوریهای جدید و تضمین دسترسی برای همه افراد مرتبط است اما در واقع چیزی فراتر از تکنولوژی است؛ نوآوری اجتماعی نیز به همین اندازه مهم است. این نوآوریها به جای پایبندی به دستورالعملهای تعیینشده، بر فرآیندهای اضطراری از پایین به بالا و مشارکتی تمرکز دارند. نقش «درست» دولتها در نوآوری یک پرسش مهم است؛ دولتها برای ایجاد جوّ نوآورانه نقشی کلیدی دارند. اگرچه نوآوری امری مربوط به کل جامعه است اما دولتها بهطور ویژه -نه فقط در ایجاد مشوقهای سیاستی مناسب برای نوآوری فراگیر، که به عنوان شریکی فعال در کل فرآیند آن- نقشی بسیار مهم و کلیدی دارند.