در یک پژوهش بررسی شد
اثر بیکاری بر اقتصاد سایه
نتایج یک تحقیق نشان میدهد در کنار «نرخ مالیات»، عامل «بیکاری» نیز با افزایش سطح اقتصاد سایه رابطه مستقیم دارد و قدرت نرخ بیکاری در تغییر حجم اقتصاد غیررسمی در حدود نصف قدرت نرخ مالیاتی است. نتایج نشان میدهد بهطور متوسط ۷ درصد از تغییرات اقتصاد سایه در ایران در بازه سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۴ بهطور مستقیم ناشی از تغییرات نرخ بیکاری و ۱۵ درصد از تغییرات فعالیتهای غیررسمی بهدلیل تغییرات در نرخ مالیات بوده است. همچنین یکی دیگر از دستاوردهای مهم این مطالعه محاسبه مقدار میانگین حجم اقتصاد سایه در بازه ۴۰ ساله مورد بررسی است. طبق محاسبات انجام شده ۳۵/ ۱۶ درصد از حجم کل اقتصاد ایران مربوط به اقتصاد سایه بوده است، عددی معادل ۲۱ هزار میلیارد تومان.
اقتصاد سایه چیست؟
در تحقیقی با عنوان «تحلیل تجربی اثر مستقیم بیکاری بر اقتصاد سایه در ایران» به دو عامل مهم تاثیرگذار بر تغییرات اقتصاد سایه در کشور پرداخته شده است. در ابتدا باید به این موضوع پرداخته شود که اقتصاد سایه چیست و به چه فعالیتهایی اطلاق میشود؟ اقتصاد سایه که با نامهای دیگری از جمله اقتصاد غیررسمی و اقتصاد سیاه نیز شناخته میشود شامل تمام فعالیتها و کسبوکارهایی است که خارج از رادار نظارتهای رسمی انجام میشود. با اینکه نسبت فعالیتهای غیرقانونی مانند قاچاق، خرید و فروش مواد مخدر و فعالیتهایی از این جنس در بخش اقتصاد سایه بیشتر مشاهده میشود، اما کسبوکارهایی که به ظاهر قانونی هستند نیز میتوانند در بخش اقتصاد سایه وجود داشته باشند. نکته مهم و مشترک بین فعالیتهای اقتصاد سایه نوع فعالیت نیست، بلکه ثبت نشدن این فعالیتهاست که انگیزههای گوناگونی از جمله بیکاری و فرار مالیاتی میتواند داشته باشد. در نتیجه زمانی که اقتصاددانان یک کشور درحال محاسبه تولید ناخالص داخلی هستند این بخش از اقتصاد را نادیده میگیرند و در محاسبه آن ناتوان هستند. در نتیجه اینکه کشورهای دنیا احتمالا GDP بزرگتری از آن مقداری که آمارهای رسمی نشان میدهد دارند.
اقتصاد سایه در دنیا
تقریبا تمامی کشورهای دنیا با پدیده اقتصاد سایه دست و پنجه نرم میکنند. براساس تحقیقی که در سال ۲۰۱۸ انجام شده است و متوسط سهم اقتصاد سایه ۱۵۸ کشور در آن بررسی شده، معلوم شده است که بهطور متوسط ۹/ ۳۱ درصد از حجم اقتصاد این کشورها به اقتصاد سایه اختصاص دارد. کشورهای بولیوی و زیمبابوه با ۳/ ۶۲ و ۶/ ۶۰ درصد بالاترین و اتریش و سوئیس با ۹/ ۸ و ۲/ ۷ درصد پایینترین سهم اقتصاد سایه در دنیا را دارند. اما انگیزههای شکلگیری اقتصاد سایه چیست و چرا برخی از کارگران و کارگزاران به سمت فعالیت در اقتصاد غیررسمی سوق داده میشوند؟ افزایش حجم اقتصاد غیررسمی چه اثراتی بر کل اقتصاد جامعه میگذارد؟
انگیزههای شکلگیری
در جواب سوال اول میتوان انگیزههای متعددی را بیان کرد؛ فرار از پرداخت مالیات، فرار از پرداخت هزینههای اجتماعی و استانداردهای محیط کار مثل حداقل دستمزدها، حداکثر ساعات کار و ضوابط ایمنی، اجتناب از رعایت تعهدات خاص اداری مثل تکمیل پرسشنامههای آماری از جمله انگیزههایی هستند که کارگزاران را تشویق به فعالیت در اقتصاد سایه میکند. از زاویه دید کارگران نیز یکی از مشوقهای فعالیت در اقتصاد سایه جبران هزینه فرصت از دست رفته ناشی از «بیکاری» است. در حقیقت «کار در بخش غیررسمی در واقع واکنش افراد نسبت به دو عامل اضافه بار مالیاتی و مقررات دولتی است که به جای بیکاری افراد، آنها را به فعالیت یا راهاندازی کسبوکار در اقتصاد غیررسمی سوق میدهد.»
آثار مخرب اقتصاد سایه
در پاسخ به سوال دوم و تاثیرات افزایش حجم اقتصاد سایه بر فعالیت اقتصاد رسمی بهطور کلی میتوان از سه کانال نام برد که تاثیر مخربی بر فعالیتهای اقتصادی دارند. کانال اول از طریق کاهش درآمدهای دولت، امکانات مالی در دسترس دولت را کاهش و تاثیر سیاستهای تخصیصی دولت را کمرنگ میکند. اثر ثانویه افزایش حجم اقتصاد سایه، انتقال بار مالیاتی فعالان غیررسمی بر فعالان رسمی است که در بلندمدت بر انگیزه کارکنان بخش رسمی اثر منفی میگذارد. سومین اثر اقتصاد سایه نیز افزایش فعالیتهای خلاف قانون است که بهدلیل عدم نظارت رسمی شکل میگیرد و احتمال تضییع حق کارگران در این بخش را افزایش میدهد. همچنین اثرات سوء اجتماعی بهدلیل نبود نظارت بر این بخش از اقتصاد میتوان منبع تولید بسیاری از فعالیتهای غیرهنجاری در جامعه شود.
جدال اثر «جانشینی» و اثر «درآمدی»
در این تحقیق از میان عوامل متعدد تاثیرگذار بر حجم اقتصاد سایه روی پارامتر «بیکاری» تمرکز شده و در کنار آن نیمنگاهی هم به بار مالیاتی شده است. اما در ادبیات مربوط به اقتصاد سایه، عامل نرخ بیکاری از طریق چه مکانیزمی بر حجم اقتصاد غیررسمی تاثیر میگذارد و برآیند این تاثیر به کدام سمت است؟
برای پی بردن به تاثیر نرخ بیکاری بر حجم اقتصاد سایه باید از دو مفهوم اثر جانشینی و اثر درآمدی استفاده کرد. اثر جانشینی (Substitution Effect) زمانی اتفاق میافتد که فرد بیکار ساعات کار آزاد شده خود را بهجای بخش رسمی به بخش سایه اختصاص میدهد. با این تعریف به سادگی میتوان نتیجه گرفت که اثر جانشینی رابطهای مستقیم بین نرخ بیکاری و حجم اقتصاد سایه برقرار میکند و به عبارتی دیگر اظهار میکند که با افزایش تعداد بیکاران تقاضای کار در بخش غیررسمی اقتصاد افزایش مییابد و در نتیجه حجم اقتصاد سایه بزرگتر میشود.
اما علامت اثر درآمدی (Income Effect) در خلاف جهت اثر جانشینی عمل میکند. این اثر بیان میکند که با افزایش نرخ بیکاری سطح فعالیتهای اقتصاد رسمی کاهش مییابد و از این طریق موجب میشود تا سطح درآمدها و تقاضا در بخش اقتصاد سایه کاهش یافته و حجم این بخش از اقتصاد کوچکتر شود. اثر درآمدی را همچنین میتوان از طریق قاعده «اوکان» نیز تفسیر کرد. این قانون بیان میکند که نرخ بیکاری با حجم تولید رابطه معکوس دارد. با در نظر گرفتن این نکته و همراهی مثبت تولیدات رسمی و غیررسمی نیز میتوان به رابطه عکس نرخ بیکاری و حجم اقتصاد سایه پی برد.
در ضمن در ادبیات مربوط به اقتصاد سایه اثر جانشینی و درآمدی به افق زمانی این آثار نسبت داده میشود. به این ترتیب که در کوتاهمدت زیانهای وارده در اثر بیکاری بر هر دو بخش رسمی و سایه اقتصاد تاثیر منفی میگذارد و نهایتا باعث کوچکتر شدن حجم اقتصاد سایه میشود. اما در بلندمدت کارگران بیکار شده، دست به تقاضای کالاها و خدمات غیررسمی میزنند و از این طریق موجب بزرگ شدن اقتصاد سایه میشوند. نهایتا اثر بیکاری بر حجم اقتصاد سایه از طریق خالص اثرات جانشینی و درآمدی محاسبه میشود. در ادامه این تحقیق با مرور مطالعات تجربی انجام شده، محققان اعلام میکنند که تاثیر اثر جانشینی در بلندمدت بیشتر از اثر درآمدی است و نهایتا افزایش نرخ بیکاری منجر به افزایش حجم اقتصاد سایه میشود.
تایید رابطه مستقیم
در تحقیق انجام شده پس از تفکیک تقاضای پول به دو بخش رسمی و سایه، اندازه نسبی این دو بخش بر حسب نسبت تولید واقعی هر یک از دو بخش رسمی و سایه استخراج شده است. رویکرد محققان نیز بر این فرض استوار است که عوامل اقتصادی به منظور پنهان نگاه داشتن فعالیتهای اقتصادی خود از نهادهای رسمی، معاملات خود را از طریق پول نقد (اسکناس و مسکوک در دست مردم) انجام میدهند. در این تحقیق از اطلاعات اقتصادی ایران طی سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۴ استفاده شده و متغیرهای مورد استفاده پژوهش، حجم پول حقیقی یعنی نسبت اسکناس و مسکوک در دست مردم به شاخص قیمت مصرفکننده و تولید ناخالص داخلی حقیقی به قیمت پایه ۱۳۸۳ هست. در ادامه این تحقیق و با استفاده از روشهای اقتصادسنجی اثر مثبت «نرخ بیکاری» و «بار مالیاتی» بر حجم اقتصاد سایه تایید میشود. روش محاسبه تقاضای پول بخش غیررسمی نیز به این صورت است که در ابتدا با محاسبه تقاضای پول در بخش رسمی با توجه به فروض و کمکردن آن از تقاضای کل پول، تقاضای پول در بخش غیررسمی را بهدست میآورند.
حجم اقتصاد سایه در ایران
گرچه مطالعات مختلفی تاکنون در شناسایی عوامل موثر بر رشد اقتصاد سایه انجام شده است، اما نکته متمایزکننده این تحقیق بررسی اثر مستقیم نرخ بیکاری و بار مالیاتی بر حجم اقتصاد سایه است. براساس نتایج بهدست آمده نسبت بخش سایه به بخش رسمی اقتصاد ایران در دوره زمانی ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۴ معادل با ۳۵/ ۱۶ درصد بوده است یا به عبارت دیگر طی چهار دهه اخیر، یکششم اقتصاد ایران مربوط به فعالیتهای اقتصاد غیررسمی بوده است. با توجه به اینکه میانگین تولید ناخالص داخلی ایران در طی این سالها براساس قیمتهای پایه سال ۸۳ در حدود ۱۲۷ هزار میلیارد تومان بوده است، میانگین حجم اقتصاد سایه در این دوره با توجه به محاسبات این تحقیق حدود ۲۱ هزار میلیارد تومان است. براساس محاسبات این تحقیق بازه نوسانی حجم اقتصاد سایه برای این چهل سال بین ۳۶/ ۹ درصد و ۵۴/ ۳۱ درصد در نوسان بوده است. براساس نتایج در بهترین سال یعنی سال ۱۳۵۵ حجم اقتصاد سایه یکدهم کل اقتصاد و در بدترین یعنی سال ۹۳ از لحاظ این شاخص در حدود یکسوم کل اقتصاد ایران درگیر پدیده اقتصاد سایه بوده است؛ رقمی معادل با ۶۴ هزار میلیارد تومان. البته با توجه به اینکه سال ۱۳۵۵ اولین سالی است که بررسی میشود این احتمال وجود دارد که با بزرگتر شدن بازه زمانی در سالهای قبل از حجم اقتصاد سایه کوچکتر بوده است. نتایج نشان میدهد که طی این چهار دهه روند سهم اقتصاد سایه از کل اقتصاد ایران روندی صعودی بوده است و این مقدار با وجود نوسانات دارای شیب ملایم صعودی بوده است که خبری نگرانکننده برای اقتصاد ایران است.
تاثیر نهایی بیکاری و مالیات
آخرین سوالی که در این پژوهش به آن پاسخ داده شده است میزان سهم نرخ بیکاری و بار مالیاتی در رشد اقتصاد سایه در دوره مورد بررسی است. طبق یافتههای پژوهش طی دوره چهل ساله بهطور متوسط ۷ درصد از تغییرات اقتصاد سایه بهطور مستقیم مربوط به بیکاری و ۱۵ درصد ناشی از بار مالیاتی است. در نمودار دیگر این تحقیق که هر دو اثر بیکاری و مالیات بهصورت همزمان به تصویر کشیده شده است مشخص میشود که این دو اثر با همدیگر نیز همبستگی دارند. یعنی اثر این دو عامل بر حجم اقتصاد سایه تقریبا بهطور همزمان کاهش یا افزایش داشته است. نکته قابلتوجه دیگر در این نمودار نوسان بیشتر عامل نرخ مالیات نسبت به عامل بیکاری است. مخصوصا برای بازه بین سالهای ۷۵ تا ۸۱ که این دو عامل شکاف بیشتری دارند.
ارسال نظر