پسا کرونا؛ همکاری یا انزوای بین‌المللی

برخورد ایدئولوژیک ایران و احیانا دیگران به نفع کیست؟

جهان و ایران آیا منافعشان مشترک است یا متنافر؟

خلاف‌آمد عادت مالوف که کرونا خود قوی‌ترین نماد آن در جهان است، اقتضائات خود را تا چه حد بر جهان تحمیل می‌کند؟

آیا بشر باید به خلاف‌آمد عادت امید ببندد؟

در این مختصر به همه این سوالات نمی‌توان پاسخ داد؛ ولی بخش بزرگی از آینده‌نگری و پاسخ به سوالات، در طراحی سوال صحیح، نهفته است. همان‌طور که از ظاهر سوالات برمی‌آید، داعی بر سر آن است که همکاری بین‌المللی از ارکان اصلاح نظام حکمرانی کشور است.

یک مورخ نامدار معاصر درمورد کرونا می‌گوید: «کشف یک دکتر ایتالیایی در صبح زود در میلان می‌تواند جان انسان‌ها را تا قبل از رسیدن شب در تهران نجات دهد.» این گزاره به‌خوبی اثربخشی همکاری بین‌المللی برای حل مشکل کرونا (بخوانید مشکلات) را به رخ می‌کشد. فرض بفرمایید ملت‌ها نمی‌توانستند از داروها و واکسن‌های ساخته‌شده سایر کشورها استفاده کنند. آن وقت چه کشتاری در جهان بر اثر امراض همه‌گیر و غیر آن حاکم بود. کرونا با صراحت و شفافیت به جهان گفت تفرقه بس است، بروید به سوی نظام حکمرانی جهانی واحد؛ مثلا تحت رهبری سازمان بهداشت جهانی در مورد کرونا.

به‌نظر می‌رسد تمرکز بر همکاری بین‌المللی مهم‌ترین چالش نظام حکمرانی کشور برای عبور از چالش‌های دور و نزدیک این روزهای پرچالش است که مستلزم پندآموزی از دوران‌ها و دهه‌های گذشته است. کرونا به جهان آموخت که ویروسی ناچیز کمابیش به‌طور یکسان همه جهان را متاثر و آلوده می‌کند و مقابله و ریشه‌کنی آن جز با همکاری نزدیک و صادقانه بین‌المللی و بهره‌مندی از دستاوردهای روزآمد بشری امکان‌پذیر نیست. پاندمی اگر در نقطه‌ای از جهان باقی بماند، لاجرم به سایر نقاط جهان سرایت خواهد کرد. این است که بی‌میلی کشورها در همکاری جهانی می‌تواند به تاخیر یا عدم دستیابی به واکسن و داروی معالج برای مرض بینجامد و به غفلت تاریخی تعبیر شود. چنین غفلتی نهایت بی‌سلیقگی و جهل است و می‌تواند به نسل‌کشی ویروسی منجر شود. نمونه نظام حکمرانی جهانی و همکاری بین‌المللی، مشارکت زیر چتر سازمانی بهداشت جهانی است که فقط پوپولیست‌هایی چون ترامپ از آن سرباز می‌زنند.

بسیاری از هزینه‌های تحمیل‌شده بر کشور و اقتصاد ملی، ناشی از ناهمخوانی و ناهماهنگی و عدم همکاری، بلکه تقابل با نظام حکمرانی مطلوب در سطح دستاوردهای تاریخی بشر است. دوری از نرم‌های بین‌المللی و نظام‌های حرفه‌ای که تقریبا هیچ سوگیری سیاسی هم ندارند، اثرات منفی بسیاری بر اوضاع و احوال داخلی و رفاه مردم داشته است. در این ناکارآمدی بدون هزینه کردن از ثروت عظیم طبیعی و منابع خام کشور امکان تاب‌آوری میسر نبوده است.

کشورها به تفاریق یا انزواگرا و جهان‌گریز هستند یا مشارکت‌کننده و همکاری‌جو. باید ببینیم ما کجای این دوگانه ایستاده‌ایم. کشور به تفاوت دوران‌ها، دچار بحران‌های متعدد در روابط بین‌المللی خود بوده است. ایران شاید بیشترین قطع روابط یا کاهش سطح تماس دیپلماتیک با کشورهای دیگر را داشته است که اثر منفی شدیدی بر بخش خارجی اقتصاد و اقتصاد ملی به‌جای نهاده و فرهنگ رقابت و توسعه را تضعیف کرده است. ما از هدف و سودای دستیابی به سطح اول قدرت اقتصادی منطقه که هدف چشم‌انداز بیست ساله و برنامه ایران ۱۴۰۰ و برنامه‌های توسعه بود، فاصله زیادی داریم. آن‌چنان که گویی برنامه‌ها برای زبان‌آوری و شعار طراحی شده و افق‌ها و اهداف اعلام شده در دهه‌های گذشته، بدون دستیابی به اهداف این برنامه‌ها باید پی‌درپی ناکام بمانند.

کرونا با خود بحران امید و امنیت در جهان را به ارمغان آورده است. جهان پس از کرونا به گواهی آینده‌پژوهان نمی‌تواند دست نخورده باقی بماند. نظرات اهل فن، ناظر بر تغییر محتوم نظام حکمرانی جهان، پس از کروناست. هر حادثه و بحرانی برندگان و بازندگان خود را دارد. ما در این بحران بی‌بدیل کدام جایگاه را می‌خواهیم اشغال کنیم؟ در برابر تاریخ می‌ایستیم یا بر بال آن سوار خواهیم شد؟ این است سوال پیش روی ما که مناسب با جهت‌گیری‌ای که انتخاب می‌کنیم کشور را در مرکز، حاشیه یا بیرون از رفاه اقتصادی و توسعه اجتماعی تعریف خواهیم کرد؟

بحران‌ها فرصت بازاندیشی را فراهم می‌کنند. کرونا که بحرانی تمام عیار برای کل جهان است، برای ایران فرصتی بزرگ است تا با تغییر اجزایی از نظام حکمرانی اقتصاد، پارادایم انزوا و تکیه بر منابع طبیعی و مصرف ثروت بین نسلی (بخوانید هدر دادن) را رفته‌رفته کنار بگذارد.