شرط لازم و کافی تحقق اهداف یارانه
نه دولت در آمار ۶۰ میلیونی اغراق کرده و نه بخشی از مردمی که میگویند با وجود درآمد نه چندان بالا هنوز یارانهای دریافت نکردهاند. حتی اگر فرض شود جمعیت ۶۰ میلیون نفر مشمول پرداخت، به درستی شناسایی شده و مستحق دریافت یارانه بودهاند، هنوز هستند خانوارهایی که نه به دلیل درآمد بالا بلکه به دلیل محدودیت منابع از دریافت یارانه جاماندهاند. در واقع یارانه دوم، به مثابه صفی است که به برخی نه به دلیل نداشتن استحاق بلکه به دلیل آنکه عقبتر بودهاند، سهمیه نرسیده است. به عبارت دیگر، همه نیازمندان به صف شدهاند؛ اما بسته حمایتی دولت تنها بخشی از صف را پوشش میدهد. طبیعی است بخشی از نیازمندان از این طرح خط خورده میشوند. برای سنجش این ادعا میتوان آمارهای مرکز آمار ایران را با گزارشهای اعلام شده از سوی دولت مقایسه کرد. مسوولان دولتی خط مرز یارانه نقدی دوم را سه دهک بالای جامعه اعلام کردهاند. به این ترتیب حدود ۲۴ میلیون نفر (۳ دهک بالای جامعه) زیر این چتر جدید حمایتی جا نمیگیرند. اما این ۲۴ میلیون نفر چه کسانی هستند؟ تفاوت آنها با کسانی که ذیل چتر قرار میگیرند، چقدر است؟
برای پاسخ به این سوال باید سراغ اطلاعات بودجه خانوار رفت. اطلاعات منتشرشده از سوی مرکز آمار نشان میدهد اگر خانواری حداقل حدود ۴ میلیون و ۳۴۰ هزار تومان در ماه درآمد داشته باشد جزو ۳۰ درصد پردرآمد در ایران به حساب میآید! (البته این آمار برای سال ۹۷ است و در آمار بانک مرکزی متوسط درآمد مقداری بیشتری است).
طبیعتا با ۴ میلیون و ۳۴۰ هزار تومان درآمد نمیتوان احساس ثروتمندی داشت، اما بر اساس متوسط درآمد ایرانیان، خانوارهای با میانگین این رقم درآمد در سه دهک بالایی قرار میگیرند. برای آنکه لمس شود، چگونه میتوان در دهک هشتم جامعه قرار گرفت، کافی است به متوسط درآمد خانوارهای با دو نفر شاغل توجه کرد. متوسط درآمد خانوارهای با دو نفر شاغل حدود ۵ میلیون تومان در ماه است. در واقع احتمال قرار گرفتن یک خانوار با دو نفر شاغل در دهک هشتم یا نهم بسیار بالا است. این وضعیت در دهک هشتم و هفتم بسیار پیچیدهتر میشود. میانگین فاصله درآمدی بین دهک جامانده از یارانه نقدی دوم و آخرین دهک تحت پوشش فقط ۵۴۰ هزار تومان در ماه است؛ به این معنا که اولین کسی که این یارانه را دریافت نمیکند تنها ۵۴۰ هزار تومان بیشتر از آخرین کسی که این یارانه را دریافت میکند، درآمد کسب میکند. این فاصله نشان میدهد بخشی از خانوارهایی که در ابتدای دهک هشتم قرار دارند تفاوت بسیار نازلی به لحاظ درآمدی با دهک هفتم جامعه دارند. چه بسا جاماندن برخی از آنان از یارانه دوم، جایشان را به لحاظ درآمدی با برخی از خانوارهای یارانهبگیر در دهک هفت عوض کند. به این معنا که احتمالا این یارانه برخی از افراد روی مرز دهک هشتم را به دهک پایین منتقل کرده و جای آنها با افرادی که قبلا در دهک هفتم بودند عوض خواهد شد؛ این افراد همانهایی بوده که در انتهای صف نیازمندان بودند و مشمول دریافت یارانه نشدند.
مطالعات نشان میدهد دهکهای میانی در ایران بسیار به هم نزدیک شدهاند و این شدت نزدیکی از سال ۱۳۸۴ به این طرف زیادتر شده است(منبع:طرح جامع مطالعات اقتصاد ایران). به همین دلیل حس جاماندگی بخشی از افراد جامعه در عین صحت ارقام و آمار دولتی میتواند درست باشد.
اما در این ساختار چه میتوان کرد؟ تجربه پرداخت یارانه نقدی بهطور یکسان بین تمام ایرانیان که به بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان در سال میرسد، نشان داد که پرداخت بدون هدفگیری در میانمدت نمیتواند به کاهش فقر کمک کند. در یارانه نقدی دوم نیز گرچه میزان جمعیت تحت پوشش کاهش یافته است، اما با توجه به تفاوتهای جغرافیایی و منطقهای ایران به نظر نمیرسد این روش نیز اثرگذاری بالایی داشته باشد. تجربه ثابت کرده هر برنامه حمایتی در ایران باید رویکرد هدفگیری افراد نیازمند به یارانه را بر اساس تنوع و تفاوتهای منطقهای انتخاب کند. علاوه بر این ثبات و پایداری هر برنامه حمایتی نیازمند جریان منابع مالی پایدار است؛ منابعی که نه بر مبنای استقراض از بانک مرکزی بلکه بر مبنای مالیات از فعالیتهای تولیدی و ثروتزا است. از این رو است که تنها هنگامی میتوان به موفقیت برنامههای حمایتی امیدوار بود که در وهله اول با هدفگیری مناسب خانوارهای نیازمند از تحمیل بار اضافی بر بودجه دولت و اقتصاد کشور اجتناب کند و در وهله دوم تامین مالی آن جریانی پایدار و متکی بر ساختارهای اقتصادی باشد.