دو گزینه در برابر دولت دوازدهم
مشکلاتی که یا برنامهای برای غلبه بر آنها ندارند، یا برنامهای دارند ولی منابع لازم برای اجرای آن را ندارند، یا هم برنامه دارند و هم منابع دارند، ولی بهواسطه ترجیحات سیاسی مایل یا قادر به انجام آنها نیستند. چنین است که در میانهای گرفتار میشوند که نه امکان تحقق وعدههای خود را دارند و نه حاضرند با شجاعت اعلام کنند که امکان وفا به عهد خود را ندارند.
نگاه اجمالی به تاریخ ایران شواهد متعددی را نشان میدهد که یا حاکمان کشور حاضر به قبول واقعیات موجود نبودهاند، یا علاقهای به بهرهگیری از تجارب بشری برای حل مشکلات نداشتهاند. اعتمادالسلطنه از ناصرالدین شاه نقل میکند که در اوایل سلطنت به صدراعظم خود میرزا آقاخان نوری میگوید: «من وزیری را میخواهم که نداند استکهلم نام نوعی کلم است یا شهری در اروپا.» جالب است همین ناصرالدین شاه در اواخر سلطنت به هیاتوزیران خود میگوید: «میدانم کشور در شرایط بدی قرار دارد، ولی تلاش کنید تا آخر سلطنت من بحرانی ایجاد نشود.»
جالب است که برای وی آنقدر رتق و فتق امور مالی کشور بیاهمیت بود که پس از فوت میرزا یوسف مستوفیالممالک آشتیانی، پسرش را که ۹ سال بیستر نداشت و عزیزکرده شاه بود، ملقب به لقب «حسن مستوفیالممالک» کرد و امور مالیه کشور را در اختیار او قرار داد. وی تا زمان ترور ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم همچنان رسما وزرات مالیه را برعهده داشت. ولی اصرار فراوان اطرافیان باعث شد در این دوره پسرعمویش میرزا هدایتالله آشتیانی (پدر دکتر مصدق) به نیابت از این طفل خردسال، عملا امور مالی کشور را برعهده داشته باشد.
حتی در هنگام سلطنت آخرین شاه ایران نیز موارد متعددی از عدم توجه به مبانی نظری و دستاوردهای بشری در اداره کشور به چشم میخورد. در گفتوگویی که با رضا نیازمند، معاون اقتصادی وزیر اقتصاد در دهه ۴۰ داشتم، از وی پرسیدم چه عواملی باعث عدم تداوم موفقیتهای بزرگ اقتصادی در این دهه شد. وی شلاق خوردن یکی از بقالیهای تهران در ملأ عام از سوی یک سرهنگ نظمیه به اتهام گرانفروشی را بهعنوان آغاز اختلافات وزارت اقتصاد با شاه در این دوره نامید، اختلافاتی که با عمیقتر شدن آنها، به برکناری تیم اقتصادی موفق آن دوره منجر شد.
در دهه ۵۰ نیز با رشد ناگهانی تورم، دوباره سرکوب دستوری قیمتها ادامه یافت تا آنجا که شاه از امیرعباس هویدا میخواهد که اگر قادر نیست قیمتها را کنترل کند، برای این امر از ارتش شاهنشاهی کمک بخواهد. در این دوره هزاران نفر از شاخه جوانان حزب رستاخیز به خیابانها آمدند تا نظارت بر قیمتها را برعهده بگیرند. سیاستی که به نارضایتی گسترده تجار و فعالان اقتصادی انجامید و بسیاری از مورخان، سیاستهای دستوری برخورد با کاسبان را از جمله ریشههای بروز انقلاب اسلامی میدانند. همانگونه که فلک کردن تجار شکر در بازار تهران به اتهام گرانفروشی را از اولین جرقههای آغاز انقلاب مشروطیت میدانند.
تمامی این شواهد تاریخی مبین آن است که اگر دولت دوازدهم بخواهد راه دیگری را در پیش بگیرد و کارنامه اقتصادی روشنی را برجا بگذارد، لازم است به قول رئیسجمهور «گیوهها را ور بکشد» و خود را برای شروع راهی جدید مهیا سازد.
اساسا اصلاحات اقتصادی همچون یک جراحی عمیق است که بیمار پس از آن باید یک دوران نقاهت یا «پستآپ» طولانی را طی کند تا اندکاندک بتواند فعالیتهای روزمره خود را آغاز کند. به این ترتیب این جراحی عمیق اگرچه بیمار را تا مدتی خانهنشین خواهد کرد و ممکن است هزینههای اقتصادی و اجتماعی زیادی را در کوتاهمدت بر او تحمیل کند، ولی در بلندمدت خواهد توانست سلامتی وی را برای سالهای سال تضمین کند. همین امر عینا در مورد اصلاحات اقتصادی نیز صادق است. اصلاحات اقتصادی نیازمند آن است که ساختارهای جدیدی بنیانگذاری شوند و بسیاری از ساختارهای قبلی فروریزند. در این بین بسیاری از مشاغل از بین خواهند رفت و بسیاری از صنایع ورشکسته خواهند شد تا صنایع و مشاغل جدیدی خلق شوند که با مزیتهای نسبی اقتصاد همخوانی بیشتری دارند. در کشورهایی که با مشکلات و ساختارهای معیوب فراوانی روبهرو هستند، دو گزینه بیشتر پیش روی آنان قرار ندارد. راهحل اول آنکه با بیماری کنار بیایند و بهنوعی رفتار کجدار و مریز پیشه کنند و خود را با احتیاط از معرض ریسکهای احتمالی دور نگه دارند. راهحل دوم آن است که یک بار برای همیشه رنج یک جراحی عمیق را به تن بکشند و با یک درد کوتاهمدت خود را برای عافیت بلندمدت آماده کنند. اکنون در ادبیات اقتصادی برای اصلاحات سریع و ساختاری از واژهای به نام Cold - Turkey استفاده میشود که ناظر بر ترک اعتیاد یا سمزدایی از بیماری است که سالها با عادات بد خو گرفته و مایل است زندگی پاک جدیدی را آغاز کند. البته بسیاری از معتادان این راه دشوار را انتخاب نمیکنند و ترجیح میدهند به عادات گذشته ادامه دهند و خود را وارد چنین عرصه پرخطری نکنند.
همچون فرصتهای گلزنی که در یک مسابقه فوتبال انگشتشمار است و اگر نتوان از فرصتها استفاده کرد، باید سالها غبطه زمان از دست رفته را خورد، دولتها نیز باید قدر زمانهای مناسب برای اجرای برنامههای خود را بدانند. اکنون نیز که چند ماه بیشتر از آغاز به کار دولت دوازدهم نمیگذرد، باید دید آیا دولت همچنان حفظ ساختار معیوب فعلی را برمیگزیند یا مسیر اصلاحات عمیق اقتصادی را برمیگزیند؟
ارسال نظر