روز پنجشنبه که قضیه کرونا مطرح شد به یکی از دوستانم گفتم که این قضیه ممکن است مستمسکی برای اصولگرایان شود که علت کاهش مشارکت احتمالی را متوجه کرونا کنند و باز هم چشم‌های خود را بر واقعیت ببندند. او نیز این احتمال را تایید کرد. ولی اکنون می‌بینم که فقط بخش اندکی از اصولگرایان از جمله دست‌اندرکاران رسانه رسمی هستند که دنبال پیدا کردن مقصر کاهش در بیرون از خود هستند!

ولی تعدادی دیگر صادقانه خواهان فهم علت و چرایی این کاهش شده‌اند. حتی یکی از آنان شجاعت بیشتری به خرج داده و احتمالات ریشه‌ای‌تری را نیز در بروز این اتفاق مطرح کرده است. در هر حال همه در پی آن هستند که بدانند چرا مردم به ویژه در شهرهای اصلی کشور تا این حد اندک، در انتخابات شرکت کردند؟

ضمن اینکه کیفیت افراد شرکت‌کننده از حیث اثرگذاری اجتماعی و مدنی بسیار پایین‌تر از کیفیت گروه‌هایی است که در انتخابات شرکت نکردند. کافی است نسبت مشارکت در شهر و استانی مثل تهران را با کهگیلویه و بویراحمد مقایسه کنیم که در استان اخیر نرخ مشارکت حدود سه برابر بیشتر از شهر تهران بوده است. این تفاوت درون هر حوزه انتخابیه و میان طبقات گوناگون جامعه نیز هست. حال باید پرسید که چگونه می‌توانیم متوجه شویم که مردم به چه دلیلی در این انتخابات شرکت نکردند؟

بهترین و معتبرترین راه مراجعه به خود مردم است.برای این کار باید به نظرسنجی‌های انتخاباتی مراجعه کرد. ابتدا ببینیم که چه کسانی کمتر مشارکت کردند؟ در پنجمین موج نظرسنجی موسسه ایسپا در مورد این انتخابات که ۱۴ تا ۱۶ بهمن انجام شد، درصد کسانی که در حوزه انتخابیه تهران (تهران، اسلامشهر، شهر ری و پردیس) گفتند قطعا در انتخابات شرکت می‌کنند ۲۵ درصد است. نتایج نشان می‌دهد که مشارکت مردم در واقع نیز تقریبا همین رقم است. ولی هنگامی که به جزییات نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال حدود ۱۴ درصد، صاحبان تحصیلات عالی کارشناسی‌ارشد و دکترا نیز حدود ۱۴ درصد، ساکنان مناطق توسعه‌یافته‌تر شهر ۱۱ درصد پاسخ داده‌اند که قطعا شرکت می‌کنند. در مقابل افراد مسن بالای ۵۰ سال ۳۵ درصد، افراد زیر دیپلم ۳۰ درصد، مناطق کمتر توسعه‌یافته نیز ۳۳ درصدشان گفته‌اند قطعا شرکت می‌کنیم.

این تفاوت‌ها بسیار بزرگ است. نشان می‌دهد که ساختار انتخابات نه‌تنها طبقات پایین را از دست داده، بلکه با سرعت بسیار بیشتری طبقات متوسط و اثرگذار جامعه را نیز از دست داده است.

کسانی که گفته‌ بودند در انتخابات شرکت نمی‌کنند، به دلایل عدم شرکت خود نیز اشاره کرده‌اند. 44 درصدشان به عدم تاثیرگذاری انتخابات در بهبود وضعیت کشور اشاره کرده‌اند. 20 درصد به بی‌اعتمادی به برگزارکنندگان، 12 درصد به نبود نامزد مورد علاقه خود یا رقابتی نبودن انتخابات و 24 درصد بقیه نیز یا پاسخ نداده‌اند یا به شواهد دیگری اشاره کرده‌اند. در حقیقت قضیه روشن است. می‌توان گفت مشکل و ایراد اصلی برای مردم دیگر ردصلاحیت‌ها هم نیست. نه اینکه این مساله مهم نیست، بلکه به دلیل تکرار تبدیل به ناکارآمدی نهاد انتخابات شده است.

ممکن است برخی اصولگرایان به اشتباه تحلیل کنند که علت عدم شرکت مردم، ناکارآمدی دولت روحانی است. این استدلال غلط است، زیرا از یک‌سو مردم در رفتار اصلی خود چندان تمایزی میان اجزای حکومت قائل نیستند. به علاوه اگر این استدلال درست بود باید انتخابات پرشوری می‌داشتیم، چون ماشاءالله همه نامزدها درصدد استیضاح او و دولت او هستند!! همان‌طور که در سال ۹۲ و ۹۶ با انگیزه رد قبلی‌ها به میدان آمدند، پس چرا کسی پای صندوق استیضاح نیامد؟! به این علت که انتخابات فاقد معناداری واقعی خود شده است. 

فراموش نکنیم که کاهش ۶۰ درصد به ۴۰ درصد تفاوت ۲۰ درصدی نیست، بلکه مثل کاهش رکورد وزنه‌بردار از ۲۰۰ کیلو به ۱۴۰ کیلو است که به ‌کلی از مسابقات خارج، می‌شود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.