پدرم گفت سراغ مشروب نرو،حرفش را گوش کردم و رفتم سراغ مواد!
او این بار به محض این که از خودرو پیاده شد لوله اسلحه را به سمت مردی می گرفت که هنوز در کنار درحیاط منزلش به انتظار پلیس ایستاده بود. جوان مذکور گلوله خشم را شلیک کرد و از محل گریخت. در پی اعلام این خبر به قاضی ویژه قتل عمد، بلافاصله قاضی کاظم میرزایی عازم محل وقوع جنایت شد و دستورات محرمانه ای را برای ردزنی متهم فراری صادر کرد اما این جوان که عرصه را بر خود تنگ می دید چند ساعت بعد خود را به کارآگاهان معرفی و در نهایت به ارتکاب قتل مسلحانه اعتراف کرد.
آن چه می خوانید حاصل گفت وگو با عامل این جنایت مسلحانه است.
چند سال داری؟ متولد 1369 هستم.
دیپلم داری؟ نه! تا مقطع راهنمایی درس خواندم .
برادری که به خاطر او دست به قتل زدی چند ساله است؟ او در کلاس ششم ابتدایی تحصیل می کند و کوچک ترین عضو خانواده است.
چند خواهر و برادر داری؟ پنج برادر دارم و یک خواهر که کوچک تر از من است.
شغل پدرت چیست؟ او سنگ کار ساختمان است و یکی از برادرهایم نیز با او کار می کند.
چرا ترک تحصیل کردی؟ درس به دردم نمیخورد، می خواستم پول دربیاورم!
چطوری؟ بعد از ترک تحصیل دنبال شغل آرایشگری رفتم و شاگرد آرایشگاه شدم، پسرعمویم آرایشگر بود من هم نزد او رفتم تا کار یاد بگیرم.
سربازی هم رفته ای ؟ نه! خدمتم را تمام نکردم، حدود دو ماه بود که به سربازی اعزام شدم ولی بعد فرار کردم!
چرا؟ فقط به خاطر یک دختر که روزگارم را سیاه کرد!
بیشتر توضیح می دهی؟ هنوز به 18 سالگی نرسیده بودم که روزی عاشق یک دختر شدم او در همان نزدیکی محل سکونتم زندگی می کرد که من با یک نگاه به او دل باختم تا این که شماره تلفنم را دادم و این گونه با هم ارتباط داشتیم. وقتی به خدمت سربازی رفتم و دوران آموزشی را در تهران می گذراندم به منزلمان زنگ زدم. آن روز از طریق خانواده ام فهمیدم که آن دختر با یکی دیگر از دوستانم ارتباط برقرار کرده و قصد ازدواج دارد! شنیدن این جمله داغانم کرد! نمی توانستم تحمل کنم به همین خاطر از خدمت سربازی فرار کردم و به مشهد آمدم اما آن دختر ازدواج کرده بود و این گونه روزگارم را سیاه کرد.
سیگار هم می کشی؟ بله!
اولین بار چند ساله بودی که لب به سیگار زدی؟ نوجوان بودم، خاطرم نیست چند سال داشتم فقط می دانم مدت ها قبل از خدمت سربازی بود! با دوستان هم سن و سال خودم، سر چهارراه می ایستادیم و سیگار دود میکردیم!
بعد از آن معتاد شدی؟ بله! آرام آرام با همین دوستانم به سوی مصرف تریاک و شیره کشیده شدم! یکی از دوستانم وقتی مادرش سرکار میرفت، مرا به خانه خودشان دعوت می کرد و با هم تریاک می کشیدیم! او فرزند طلاق بود و مادرش برای تامین هزینه های زندگی در بیرون از منزل کار می کرد.
یعنی از همان روزها شروع به کشیدن شیره و تریاک کردی؟ نه! ابتدا با دوستانم «حشیش» می کشیدیم! چون راحت تر بود! آنها «سیگاری» بار می زدند ! من هم می کشیدم.
سعی نکردی ترک کنی؟ چرا! وقتی فهمیدم معتاد شده ام به یک مرکز ترک اعتیاد رفتم و ثبت نام کردم تا «متادون» (داروی ترک اعتیاد) به من بدهند! اما نه تنها ترک نکردم بلکه مصرفم نیز بیشتر شد. چون ناراحتی روحی داشتم و اعصابم خراب بود!
سابقه زندان هم داری؟ بله!
چند بار؟ سه بار – یک بار به خاطر مواد مخدر، یک بار به خاطر چاقوکشی و یک بار هم به جرم مشارکت در سرقت!
اولین بار چگونه دستگیر شدی؟ در یک نزاع بود یکی از بچه ها را با چاقو مجروح کردم اما خوشبختانه چاقو به شانه اش خورد! آن زمان ۱۸ ساله بودم که به مدت سه ماه و یک روز روانه زندان شدم و دیه او را نیز پرداخت کردم! بعد از آن هم ماموران انتظامی مقداری مواد مخدر در جیبم پیدا کردند که این بار هم جریمه ۳۰۰ هزار تومانی دادگاه را پرداخت کردم و آزاد شدم!
آخرین بار چه مدت زندان بودی؟ آخرین بار در سال 92 به اتهام سرقت دستگیر شدم! یکی از دوستانم پیکانی را دزدیده بود و به انتهای طبرسی ۹۲ آورد تا کپسول گاز آن را باز کند! من هم کنار او ایستاده بودم که توسط ماموران دستگیر شدم و این بار ۹ ماه در زندان بودم.
الان متاهلی؟ بله!نامزد دارم!
با بستگانت ازدواج کردی؟ نه! سال 92 بعد از آن که از زندان آزاد شدم روزی در بولوار طبرسی ایستاده بودم که دختری توجهم را جلب کرد. او با دختر خاله اش در حال عبور بودند که بعد به خواستگاری اش رفتم و از آن زمان تاکنون هنوز دوران عقد را می گذرانیم!
الان به چه شغلی مشغولی؟ از حدود سه سال قبل دیگر آرایشگری را رها کردم چون درآمد زیادی نداشت و از آن زمان بیکارم!
همسرت ناراحت نبود؟ چرا مدام مرا سرزنش می کرد که سرکار بروم! به او می گفتم سرگذر برای کارگری می روم اما با دوستانم برای مصرف مواد بیرون می رفتم و در خانه آن ها بساطمان را پهن می کردیم.
پدر و مادرت هم از ماجرای اعتیادت اطلاع داشتند؟ بله! ولی به رویم نمی آوردند زمانی که خواب بودند من در اتاق مواد مصرف می کردم.
چرا چنین اجازه ای می دادند؟ پدرم می گفت: دنبال دعوا و مشروب خواری نرو! من هم تریاک و شیره می کشیدم!
به خاطر دعوای دو کودک آدم کشتی؟ نه! اول برای این که بدانم چه کسی برادرم را زده است به کوچه رفتم ولی وقتی چاقو را از روی کله چراغ موتورم برداشتم و دعوا کردم، چاقو روی زمین افتاد آن مرد (مقتول) چاقو را برداشت و پس نداد! دوباره به خاطر گرفتن چاقویم رفتم که این حادثه رخ داد.
یعنی یک چاقو ارزش قتل داشت؟ آن چاقو یادگاری یکی از دوستانم بود که چند روز قبل با شلیک نیروهای بسیجی در مشهد کشته شد! و من دوست نداشتم چاقوی یادگاری را از دست بدهم!
چیزی مصرف کرده بودی؟ قبل از نزاع متادون خورده بودم!
اسلحه را از کجا آوردی؟ آن را حدود یک سال و نیم قبل زمانی که برای تهیه مواد مخدر به منطقه قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) رفته بودم از یک معتاد خریدم!
چند؟ یک میلیون و 400 هزار تومان!
یعنی این مبلغ را برای خرید یک اسلحه دادی؟ می دانستم دزدی است ولی آن مرد معتاد به کمتر از این راضی نشد!
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر