پشت پرده قتل طلبه همدانی چیست؟
ظهر روز شنبه هفت اردیبهشت، یک طلبه در همدان به دست سرنشینان یک خودرو۲۰۶ کشته شد. مصطفی قاسمی، طلبه ۴۶ ساله حدود ساعت ۱۲ ظهر دیروز از مدرسه علمیه آیتالله آخوند همدان خارج شده و حدود ۲۰ متر جلوتر از در مدرسه، توسط سرنشینان یک خودروی پژو ۲۰۶ مورد اصابت دو گلوله کلاشینکف قرار گرفت که به سر و شکم او خورد و در دم جان سپرد. شاهدان گفتهاند یکی از سرنشینان پژو ۲۰۶ از خودرو پیاده شده و با اسلحه کلاشنیکف به قاسمی تیراندازی کرده و او را به قتل رسانده است.
در این میان، بخشعلی کامرانی صالح، فرمانده انتظامی استان همدان دیروز اعلام کرد که ضارب از روی اطلاعات پلاک خودرو شناسایی شده است و تلاش برای دستگیری او ادامه دارد. فرمانده انتظامی استان همدان همچنین گفته که قاتل در اینستاگرام خود اعتراف به قتل این طلبه کرده و خودرویی هم که قاتل از آن استفاده کرده، متعلق به خودش بوده است. استوری اینستاگرامی شخصی به نام «بهروز حاجیلو» که ادعای کشتن یک طلبه را مطرح کرده، اکنون از صفحه او حذف شده است. این شخص که به نظر میرسد اهل همدان است، عکسهای دیگری هم با اسلحه از خود منتشر کرده است.
ساعت چهار و نیم صبح امروز که این شرور از مخفیگاه خود بیرون آمده بود، بلافاصله توسط مأموران پلیس، شناسایی و در یک درگیری مسلحانه در منطقه جانبازان همدان، کشته شد. کامرانی صالح گفته است هنوز انگیزه قتل طلبه همدانی روشن نیست و چهار نفر از اقوام بهروز حاجیلو نیز دستگیر شدهاند.
این وضعیت در حالی است که صفحه اینستاگرام قاتل که خبر این حادثه در آنجا منتشر شده، همچنان باز است و به فالوئرهای آن همچنان اضافه میشود و تا لحظه تنظیم این گزارش، ۸۰هزار نفر این صفحه را دنبال میکنند. این اتفاق ناخودآگاه یادآور این جمله «هانا آرنت» است که میگوید: «فاجعه زمانی آغاز میشود که شر به پیشپاافتادهترین حالت ممکن میرسد.»
نمیتوان نظر متقنی ارائه داد
برای بررسی بیشتر این حادثه با شیرین ولیپوری، دکتری جزا و جرمشناسی و جامعهشناس جنایی گفتوگو کردیم. ولیپوری به ایرناپلاس میگوید: تا زمانی که پرونده در همه ابعاد شفافسازی نشده و آن را دقیق مطالعه نکردهایم، نمیتوانیم نظرات متقنی درباره این اتفاق داشته باشیم. بنابراین برای اینکه نظرات علمی و دقیق داشته باشیم، باید پرونده از همه جهت کامل شود و اظهارنظر ما در سطح تحلیل بر مبنای اطلاعات منتشر شده است.
اگر شرور معروف بوده، چرا مکانیسم پیشگیری اعمال نشده
ولیپوری ادامه میدهد: افرادی که در این اتفاق حضور داشتهاند، یکی آقای قاسمی، طلبه مقتول است و با توجه به اطلاعات منتشرشده، مسئولیت رسمی کشوری و لشکری نداشته است که بگوییم نقش اجتماعی پررنگی در جامعه داشته است و موجب دشمنتراشی برای او شده است. در مورد قاتل، یعنی آقای حاجیلو در رسانهها بهعنوان شرور معروف، معرفی شده است، اما یک پرانتز باز کنم و آن اینکه من هر چقدر جستجو کردم، چه در فضای مجازی و چه در فضای واقعی تا پیش از این اتفاق، استدلال متقنی دال بر شرارت او و معرفی او بهعنوان «شرور معروف» پیدا نکردم. البته من نمیخواهم شرور بودن او را نفی کنم، اما اگر شرارت او از طریق رابطان قضایی و انتظامی کنترل شده باشد، یا اگر یک آدم تا این اندازه معروف است، پس چرا تا حالا اقدامی در این باره صورت نگرفته است؟ چرا مکانیسم پیشگیری، کنترل و نظارت روی این شرور معروف اعمال نشده است؟ این نکته برای من جای تأمل دارد.
ارتباط بهروز حاجیلو با وحید مرادی؟
این جرمشناس درباره ارتباط حاجیلو با وحید مرادی، شرور دیگری که سال گذشته در زندان رجاییشهر کشته شد، اضافه کرد: موضوع دیگر این است که گفته میشود آقای حاجیلو با وحید مرادی ارتباط داشته و مرید او بوده است. من در مقام نفی یا اثبات این بحث نیستم، اما وحید مرادی که بود؟ وحید مرادی با اینکه یک وجه ضداجتماعی و ضد قانونی از خودش برای ما ترسیم کرده بود، در طول تمام سالهای شرارتش با قتل مواجه نشده بود و تهدید به قتل نداشته است. شما اگر شبکههای اجتماعی را بررسی کنید، میفهمید کسانی که مرید وحید مرادی بودند، رفتار آقای حاجیلو را سرزنش میکنند. آنها میگویند شعار وحید مرادی این بوده است: «خط بنداز اما نکُش؛ چون از جوانمردی به دور است.» تنها قتلی که از وحید مرادی در پروندهاش بود، همان قتلی بود که در مهمانی ولنجک اتفاق افتاد، اما شرارتش را کسی منکر نیست.
وی ادامه میدهد: این خیلی عجیب است که فردی بخواهد مرید کسی باشد که چنین شعاری داشته باشد، اما اینقدر وقیح و گستاخانه در فضای مجازی تهدید کند. بهروز حاجیلو این جمله را در اینستاگرامش منتشر کرده است: «قبرستانی در ذهنم درست کردهام که هر شب یک نفر را در آن دفن میکنم.» بنابراین از نظر منش، این دو نفر به هم نمیخورند.
تهدید در قانون کیفری جرمانگاری شده است
این جامعهشناس جنایی توضیح میدهد: من کاری به این ندارم که چنین مریدی و مرادی در کار بوده است، فقط از منظر روانشناسی جنایی این موضوع را مطرح میکنم، اما این قبرستان چطور باید پر شود؟ کسی که چنین شعاری میدهد، میخواهد این قبرستان را با چه کسی پر کند؟ طلبه یا غیر طلبه؟ مهم نیست. این تهدیدی علیه اجتماع است. وقتی چنین تهدیدی در شبکههای اجتماعی اتفاق میافتد، فردی که در پستهای مختلف اینستاگرامش سلاح گرم دارد و خود را با آن نمایش میدهد، چرا مسئولان ما این نظارت را انجام نمیدهند؟ این در حالی است که تهدید در قانون کیفری ما جرمانگاری شده و برای آن مجازات در نظر گرفته شده است. پس این نشاندهنده یک خلأ اساسی است. ما قانونی نداریم که برای چنین مواردی پیشگیری را اعمال کند.
قتل بدون انگیزه شخصی بوده است
ولیپوری در مورد نحوه به قتل رساندن مقتول میگوید: قتل عمد دو حالت دارد: یک مورد ناگهانی بدون سابقه ذهنی است که ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی تکلیفش را مشخص کرده است و مجازات خودش را دارد. اما در این اتفاق بحث ناگهانی مطرح نیست. کسی که سلاح گرم داشته، با آن مانور داده و چنین قبرستان ذهنی ایجاد کرده است، این فرد، ناگهان کسی را در خیابان نمیکشد. شاهدان عینی این ماجرا به نکته قابل توجهی اشاره کردهاند. وقتی که مرحوم قاسمی از حوزه علمیه خارج میشود، آقای حاجیلو او را صدا میزند و میگوید: ببخشید شما آقای قاسمی هستید؟ بعد آقای قاسمی میگوید: بله! و کشته میشود. البته این یک روایت است. روایت دیگر اینطوری است که آقای حاجیلو چند دور، دور میدان شهدا گشته و در نهایت جلو در حوزه منتظر آقای قاسمی است و به محض اینکه آقای قاسمی از حوزه بیرون میآید، از ماشین پیاده میشود و او را هدف گلوله قرار میدهد. پس ببینید در هر دو صورت، ناگهانی نبوده است و به نظر میرسد که اتفاق برنامهریزی شده است و پشت این موضوع، انگیزهای وجود داشته است. از آنجایی که به نظر میرسد قاتل، مقتول را نمیشناخته، به نظر نمیرسد انگیزه شخصی در میان بوده باشد.
فرقی ندارد؛ حنایی باشد یا حاجیلو
اما چه چیزی باعث میشود آدمکشی اینقدر راحت صورت بگیرد؟ این جرمشناس اینگونه پاسخ میدهد: میخواهم به نکتهای اشاره کنم. آن هم اینکه در بسیاری از موارد از اراذل و اوباش برای بههمریختن نظم اجتماع استفاده میشود. در تاریخ ایران این مورد را کم نداشتهایم. بارزترین نمونه آن «شعبان جعفری» یا همان «شعبان بیمخ» در کودتای ۲۸ مرداد است. شعبان جعفری یکی از عناصر مهم این کودتاست. یا برای مثال، چندین سال پیش در مشهد فردی به نام «سعید حنایی»، زنان خیابانی را که از نظر خودش مفسد بودند، میکشت.
وی در پایان میگوید: حال با توجه به تحولات اجتماعی که در ایران وجود دارد و دیدگاههایی که درباره حاکمیت مطرح است، وقوع این اتفاقها جای بحث و تأمل دارد. یک روحانی برای یک شرور موجب عذاب است. شاید با این کار خواسته هم خودش و هم طرفدارانش را راحت کند که ما به این، خنثیسازی جرم میگوییم. این افراد نقشهای پیامبرگونهای را برای خودشان تعریف میکنند و فکر میکنند به اجتماع خدمت میکنند. فرقی ندارد حنایی باشند یا حاجیلو.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر