واشنگتن پست گزارش داد؛ نکته مهم این است که عمق درد چنان بوده که پناهندگان ایزیدی حتی در کانادا هم با زخم‌های عمیق و مداوم دوران داعش کنار نیامده‌اند- و نگران خانواده‌های‌شان در عراق و سوریه هستند. این نکته که واشینگتن‌پست در گزارشی انگشت روی آن می‌گذارد، موضوعی است که مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفته است.

واشینگتن‌پست با این توضیح که برای محافظت از ایمنی و آرامش پناهندگانی که راضی به گفتگو درباره موضوع این پرونده شده‌اند، و البته فرزندان‌ و خانواده‌هاشان که برخی هنوز هم آزاد نشده‌اند، در این گزارش تنها از نام‌های کوچک پناهندگان استفاده کرده است؛ درباره پناهندگان یزیدی می‌نویسد:

وقتی پشت تلفن رفت تا با کسی که او را به‌نام خواسته بود صحبت کند، هزاران کیلومتر دور از سوریه بود، ولی صدای پشت تلفن او را به سرزمینش بازگرداند. صدای آن‌سوی خط به زبان عربی ملکه‌یا را به‌نام صدا کرد و گفت «من می‌دانم کی هستی و کجایی. فقط صبر کن ببین چه خواهم کرد».

اولین چیزی که به ذهنش رسید این یک کلمه بود: داعش!

در سال ۲۰۱۴ داعش شهر محل زندگی ملکه‌یا در شمال عراق را جارو کرد. داعش پیش از تسخیر کامل این شهر هزاران نفر از یزیدی‌های شهر را که یکی از اقلیت‌های مذهبی کهن هستند، کشت و ربود. برخی از ایزیدی‌ها هم سروکارشان به سوریه کشید؛ به جایی که داعشی‌ها آن‌جا را پایتخت خلافت می‌دانستند. کاری که داعش با ایزیدی‌ها کرد، توسط سازمان ملل متحد نسل‌کشی نامیده شد.

زمانی که بیشتر کشورهای دنیا مرزها و درهایشان را روی آوارگان و پناهندگان بستند، کانادا به قصد کمک به فراری‌هایی که از دست داعش آواره شده بودند، هزار نفر از آسیب‌دیده‌ترین قربانیان داعش را پذیرفت. بیشتر پناهندگانی که کانادا سکونت‌شان را بر عهده گرفته بود، زنان و دختران ایزیدی، کسانی از قبیل ملکه‌یا بودند که از بردگی جنسی نجات یافته بودند.

گفتگوهایی که توسط چند دوجین از افراد و متخصصان گوناگون؛ شامل پنج خانواده ایزدی، پزشکان، مسئولان اسکان، مقامات رسمی و البته افرادی که داوطلبانه به پناهندگان کمک می‌کنند انجام شده نشان می‌دهد که داعش چگونه هم‌چنان ذهن قربانیان نجات‌یافته را تسخیر کرده و حتی دور از سیطره خلافت، در آرامش چشم‌اندازهای خلوت و پوشیده از برف کانادا هم‌چنان به آزار دادن‌شان ادامه می‌دهد.

ملکه‌یا می‌گوید: «از زمانی‌که آن اولین تماس تهدیدآمیز را دریافت کردم، تمام ترس‌هایی که فکر می‌کردم تمام شده‌اند، برگشتند».

ایزیدی‌های تازه‌آمده هنوز با زخم‌های عمیق و مداوم دوران داعش زندگی می‌کنند. برخی با تشنج‌های مداوم دوره‌ای درگیرند. گروهی از پرستاران، تمام‌وقت مشغول پیگیری درمان آن‌ها هستند. اما دردهای این پناهندگان گاه با پیام‌های تلفنی از افرادی که خود را رزمندگان داعش می‌خوانند، یا ویدئوهایی از دوران اسارت که از طریق تلویزیون یا رسانه‌های اجتماعی می‌بینند دوباره زنده می‌شود. دردهای آن‌ها را این واقعیت که هنوز هم بعضی از اعضای خانواده‌هاشان اسیر داعش هستند، یا گم شده‌اند و یا هم این‌که در اردوگاه‌های آوارگان که راهی به آزادی ندارند، سرگردان شده‌اند، تشدید می‌کند.

ملکه‌یا جزو آن گروه از اسرای ایزیدی بود که به بردگی جنسی کشانده شدند.

وقتی داعش دهکده آن‌ها را محاصره کرد، او باردار بود و قرار بود در همان روزها فرزند اولش را به دنیا آورد. چند روز بعد بچه او به دنیا آمد و ملکه‌یا او را هاوار نامید- که به‌معنای صدایی است که اغلب برای درخواست کمک کاربرد دارد. زمانی‌که داعشی‌ها به روستای آن‌ها رسیدند، تمام مردان روستا را کشتند. پدر، برادران و شوهر ملکه‌یا هم جزو کشته‌شدگان بودند. پسربچه‌ها را به اردوگاه‌های آموزشی منتقل کردند و ملکه‌یا و دیگر زنان و دختران را نیز سوار اتوبوس کرده و به مناطق مختلفی در حیطه خلافت داعش منتقل کرده و به فروش گذاشتند.

پیش از این‌که ملکه‌یا بتواند به‌سوی یکی از کمپ‌های پناهندگان در شمال عراق گریخته و نامش را در فهرستی که قرار بود به کانادا فرستاده شوند، بگنجاند؛ او و پسرش دو سال و نیم در اسارت به سر بردند. آن‌ها سرانجام در سال ۲۰۱۷ به کانادا رسیدند. حالا او و خواهر شوهرش استقرار در کانادا را شبیه بیرون کشیده شدن از آتش جهنم می‌نامند. درواقع کانادا آن‌ها را از جهنم رهایی داد. هنوز کسانی مثل آن‌ها تاول‌های آتش جهنم روی پوست داغ‌شان را فراموش نکرده‌اند. هنوز وقتی می‌بینند که کسی می‌سوزد، باز می‌بینند که پوست آن‌ها نیز دارد تاول می‌زند.

تشنج و تجاوز جنسی

ملکه‌یا و دیگر زنان ایزیدی وقتی به کانادا رسیدند، زخم‌هاشان هنوز التیام نیافته بود. برخی‌شان تنها چند ماه‌ از اسارت‌شان می‌گذشت و بسیاری هم اعضای خانواده‌شان هنوز اسیر بودند و یا که خبری ازشان نبود.

سازمان‌های کانادایی اسکان پناهندگان، و البته دیگر سازمان‌های غیردولتی که هدف‌شان کمک به تازه‌آمدگان است، همواره با قربانیان و افرادی که به‌شدت آسیب دیده‌اند، کار می‌کنند؛ اما حتی آنان نیز از موقعیتی که زنان یزیدی در دست داعش داشتند، شوکه شده‌ بودند. ماریو سلا، مدیر یکی از سازمان‌های اسکان یزیدیان در تورنتو می‌گوید: «کار ما این است که به پناهندگان استقلال و قدرت دهیم و در مورد یزیدی‌ها هم داشتیم همان کاری را می‌کردیم که همیشه انجام می‌دهیم، ولی فهمیدیم که خدماتی از آن نوع برای این زنان خیلی زود است».

دو سال از زمانی‌که ملکه‌یا به کانادا رسیده می‌گذرد؛ و این کشور برنامه‌ای دیگر و بهتر را در زمینه پناهندگان دنبال می‌کند؛ اما هنوز که هنوز است این کشور و مسئولانش در زمینه پناهندگان در زمینه این‌که با چنین پناهندگانی چگونه باید رفتار شود و این‌ها به چه چیزی نیاز دارند، ناتوان است. هنوز هم زنان پناهنده یزیدی در برخی از مواقع چنان رفتارهایی می‌کگنند و چنان ترس‌هایی نشان می‌دهند که مسئولانی را که در پی کمک به آن‌ها هستند، سرگردان می‌کند. در مراکز کمک به پناهندگان دیدن تقریبا هر روزه زنانی که تشنج کرده و انگار از ترس تجاوز خود را روی زمین می‌کشند، اتفاقی عادی است.

بیندو نارولا، یکی از مدیران شرکت اسکان پناهندگان در کالگاری می‌گوید که «دیدن چنین صحنه‌هایی چنان دشوار است که بیشتر کسانی که به زنان یزیدی کمک می‌کنند، خود نیازمند کمک‌های روانی شده‌اند. فرقی ندارد که شما که هستید؛ خود این موقعیت دردناک است».

محمد الفخانی که روان‌پزشکی است که با یزیدی‌ها کار می‌کند، می‌گوید که «دردها و زخم‌های التیام‌نیافته این گروه از زنان حتی در قیاس با پناهندگانی که تازه وارد درمان شده‌اند، نیز، بیشتر است. انگار این‌که اینان چون مورد کمترین حمایتی قرار نگرفته‌اند، بار همیشگی روی روان‌شان گذاشته است». اینان حتی در مواجهه با پزشکان و پرستارانی که با زبان عربی باهاشان حرف می‌زنند، هم، علایم بی‌قراری نشان می‌دهند. چرا که عربی زبان اسیرکننده‌های زنان یزیدی است». برای همین هم سازمان‌ها دنبال پرستارانی هستند که به زبان کردی یزیدی‌ها آشنا باشند. در شهر کالگاری یک فرد یزیدی به‌عنوان مترجم بیش از صد مهاجر یزیدی بیمار فعالیت می‌کند.

دکتر آلیسون هندرسون عقیده دارد که شمار معدود یزیدی‌ها در کانادا کنار آمدن پناهندگان با شرایط را دشوارتر هم می‌کند. به‌گفته این پزشک «پناهنده‌های سوری می‌توانند روی جامعه سوری- کانادایی تکیه کنند، ولی یزیدی‌ها کسی را در این کشور ندارند که ارتباط با آن‌ها روند بهبودشان را تسریع کند».

مدارس کانادایی هم سعی دارند کار را برای تازه‌آمدگان ساده کنند، ولی کنار آمدن با کودکانی که مورد بردگی جنسی قرار گرفته‌اند، به‌گفته کسانی‌که به یزیدی‌ها کمک می‌کنند، چندان هم ساده نیست. مثلا فرض کنید دختر نوجوانی را؛ که در دوران اسارتش دو بار به‌واسطه تجاوز جنسی زایمان کرده، و بعد از آزادی، -خودش می‌گوید که- کودکانش را رها کرده و خود به تنهایی به کانادا آمده است. برادران این دختر که در کانادا در کنار او زندگی می‌کنند، چند سال در کنار داعشی‌ها زیسته و مورد تربیت قرار گرفته‌اند. آن‌ها که در سرزمین داعش آموخته‌اند که خانواده‌شان را انکار کنند، با خواهرشان به بدترین شکل رفتار می‌کنند.

تلفن‌های تهدیدآمیز

ملکه‌یا و زنانی چون او نه تنها در کانادا پناهنده شده‌اند، بلکه کمک‌های مهمی هم دریافت کرده‌اند.

ملکه‌یا و پنج زنی که در کنار او در شمال کانادا زندگی می‌کنند، می‌گویند که در چند وقت اخیر از تعدادی شماره تلفن معلق به کانادا پیام‌ها، مسیج‌ها و تلفن‌های تهدیدآمیزی به زبان عربی دریافت کرده‌اند که به دوران اسارت آن‌ها اشاره دارند. ملکه‌یا که تماس آن‌ها را ضبط کرده، به‌گفته مقامات پلیس کانادا تنها پناهنده یزیدی نیست که مود تهدید قرار گرفته است. سخنگوی پلیس گفته که «معلوم نیست پیام‌ها را چه کسی فرستاده. این تماس‌ها از شماره‌های ناشناس از طریق اپلیکیشن‌های ارتباط جمعی بوده. و این کار شناسایی آن‌ها را دشوار می‌کند». این تماس‌ها ملکه‌یا را دوباره به روزهای اسارت بازگردانده. به خاطرات ماه‌ها و سال‌هایی که به فروش رسیده بود. او در حالی که عکس روز عروسی‌اش را نشان می‌دهد، به تک تک کشته‌شدگان و گم شدگان عکس اشاره می‌کند و افرادی را نشان می‌دهد که در این پنج سال از دست داده است. تنها چیزی که می‌گوید این است: «داعش». و دوباره و دوباره این واژه نحس را تکرار می‌کند…

آرزوی دیدار دوباره

در آخرین ماه‌های استقرار خلافت داعش؛ زمانی که تنها نوار باریکی در اختیار داعشی‌ها مانده بود و داعش نفس‌های آخر را می‌کشید، پناهندگان ایزیدی به تلفن‌هاشان چسبیده بودند و در انتظار دریافت خبری از آشنایان و نزدیکان‌شان بودند. آن‌ها با انتشار عکس‌ها و ویدئوهایی از چهره‌های نزدیک دنبال این بودند تا بفهمند چه بلایی بر سر آن‌ها آمده- یا نیامده. به‌هرحال با این‌که داعش سیطره‌اش را بر عراق و سوریه از دست داده؛ اما وحشت و سیاهی‌هایی که بر جا گذاشته هنوز هم مانده.

گلی، یکی از یزیدی‌های اسیر که در کانادا پناهنده شده می‌گوید که تنها هدف او در این کشور یافتن خانواده‌اش است که در عراق زندگی می‌کنند: «من چیزی نمی‌خواهم جز برادرم». او بعد از پنج تلاش ناموفق برای فرار از بردگی داعش سرانجام موفق به فرار شده است. اما دورافتادگی از خانواده دردی است که به گفته ریتا واترسون، روان‌پزشک کمپ گلی و دوستانش به این زودی درمان نخواهد شد: «جدایی از نزدیکان، و این‌که ندانی چه بر سرشان آمده این زنان را به شدت آزار می‌دهد. تنها راه غلبه بر این دردها پیوستن دوباره به اعضای خانواده است».

اما شرایط برای شکل‌گیری دوباره خانواده مهیا نیست. بسیاری کشته شده‌اند، برخی در کمپ‌های گوناگون در عراق یا سوریه زندگی می‌کنند، برخی در کشورهای دیگر پناهندگی گرفته‌اند و… در این بین وکلای مهاجرت در تلاشند اسباب دیدار دوباره اعضای خانواده‌های ایزیدی‌ها را فراهم آورند، با این نگاه که «برای کسانی‌که از یک نسل‌کشی تمام عیار زنده بیرون آمده‌اند، احساس دوباره خانواده، جامعه و زندگی بهترین راه برای درمان دردهاست».

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.